از منظر ما سازماندهی مخفی که بارها در موردش صحبت کردهایم، ستون فقرات رهایی از وضعیت کنونی است. متاسفانه ما به علت استفاده از شیوههای مبارزه علنی لطمات زیادی خوردهایم و اکنون زمان کسب تجربه و بهکارگیری روش نوینی از مبارزه است. البته، نه به این مفهوم که تاکنون کسی از این روش استفاده نکرده است. در چند ساله گذشته هستههای مختلفی درمیان کارگران ایران ساخته شدهاند که با سازماندهی مخفی فعالیت سیاسی میکنند.
اگر بخواهیم صحبتهای ابتدای بحث امشب را جمعبندی کنیم باید گفت:
یکی از پیششرطهای اصلی فعالیت در راستای سرنگونی نظام سرمایهداری و نهایتا رسیدن به حکومت کارگری ایجاد تشکلهای مخفی با تاکید بر طرح مطالبات انتقالی است. همان طور که قبلا هم گفتیم مطالبات انتقالی کاملا متفاوت از مطالبات حداقلی است، اگرچه حرکت آن از سطح آگاهی خواست های حداقلی یعنی همین درخواست افزایش حقوقها، یا چهارده روز کار وچهارده روز استراحت که خواست ۱۴-۱۴ نام گرفت، آغاز میشود
متاسفانه در کارزارهای مختلف صنایع نفت برداشتهای نادرستی درمورد مطالبات وجود دارد که گویا باید مطالبهای را مطرح کنیم که امکان تحقق داشته باشد، یا امکان تحقق آن بیشتر باشد. این بدفهمی الزاما به تنهایی از سوی کارگران نیست، بسیاری از نیروهای اپوزیسیون چپ، کمونیستها و سوسیالیستها نیز گرفتار این درک نادرست هستند که باید به آن پاسخ داده شود. در ابتدا باید روشن کنیم که مفهوم مطالبه چیست. تاکنون تصور عمومی بر این بوده که یک مطالبه در صورت امکان تحقق قابلیت طرح شدن دارد؛ مثلا وقتی بخواهیم دستمزدمان از فلان قدر به فلان درصد بالا برود. مطالبه ای که امکان تحققاش وجود دارد و در بسیاری از موارد هم اتفاق افتاده. در واقع، اینطور نیست که رژیم به هیچ مطالبهای پاسخ نداده باشد؛ گاه پاسخی به یک مطالبه صنفی میدهد، اما در شرایط بسیار وخیم اقتصادی فعلی که تمام درآمدها صرف جنگهای نیابتی می شود نمیتواند حقوق ها را قدری بالا ببرد. در مورد مطالبات دمکراتیک هم همین طور، مطالبه، مثلا آزادی زندانی سیاسی طرح شد که در پارهای موارد موفق هم بود، به عنوان مثال آزادی اسماعیل بخشی. ما و خیلیهای دیگر برای آزادی او یک کارزار وسیع بینالمللی به راه انداختیم و او آزاد شد. اما این اتفاقات به معنای آن نیست که بایست مطالباتی طرح شود که امکان تحقق آن وجود دارد. بسیاری از مطالبات صنفی میتواند در چهارچوب نظام تحقق پیدا کند و هیچ اتفاقی هم نیفتد. یعنی رژیم یک سری امتیازات میدهد، مردم راضی میشوند وخودش هم پا برجاست.
طرح مطالبات انتقالی توسط هستههای مخفی گامی فراتر از این برمیدارد. هستهها هم مطالبات صنفی و ملموس را مطرح میکنند اما به شیوهای دیگر که تحقق آن هرگز در چهارچوب نظام نمیگنجد. یعنی تحقق پیدانمیکند و اگر تحقق پیدا کند منجر به سرنگونی نظام میشود.
این مطالبات برآمد تجربههای تاریخی است. کمینترن در سال ۱۹۱۹ مطالبات جدیدی در سطح بینالمللی مبارزات کارگری مطرح کرد. استدلال آنها این بود که مبارزات ما در چهارچوب نظام نمیتواند فراتر ازمطالبات دمکراتیک و صنفی برود و تحقق مطالبات صنفی دمکراتیک خللی در ارکان دولت سرمایهداری ایجاد نمیکند. درنتیجه: ای کارگران شریف سراسر جهان – میلیونها کارگرطرفدار کمینترن بودند.- ما باید مطالباتی طرح کنیم که درارتباط با آگاهی کنونی کارگران ملموس و قابلِ فهم باشد، اما تحقق آنها برای دولت سرمایهداری امکانپذیر نباشد. در نتیجه، کارگران متوجه شوند این دولت پاسخگوی تحقق مطالبات آنها نیست و سرانجام به این آگاهی برسند که دولت سرمایهداری باید سرنگون شود.
امروز هستههایی در میان کارگران ایران به درک و آگاهی سرنگونی نظم سرمایهداری رسیدهاند؛ اما اکتفا کردن به پنج، شش یا صدها هستهای که به این نتیجه رسیده باشند کافی نیست. ما برای سرنگونی بایست اکثریت تودههای کارگر و در نهایت تودههای جامعه را همراه داشته باشیم. اما در حال حاضر سطح آگاهیها نازل است، آگاهیها درسطح مطالبات صنفی و دمکراتیک قرار دارند. حتی زمانی که مسئولین رژیم میگویند خطر انقلاب کارگری وجود دارد و این هشدار سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی میشود؛ کارگران همچنان میگویند: چه اصراری دارید؟ ما مطالبات را در همین حد نگاه میداریم، کافیست. مطالباتی که شما مطرح میکنید تحققپذیر نیستند. ما میگوییم: درست است، تحققپذیر نیستند و ما دقیقا به همین علت آنها را مطرح میکنیم. مثلافرض کنید یکی از مطالباتی که امروز مطرح است و ربطی هم به سوسیالیسم و سرنگونی ندارد مطالبات کارگری در خوزستان است.
کارگران میگویند این جا پیمانکاران کنتراکتهای میلیونی میبندند، درآمد نجومی دارند، اما حقوق مارا نمیدهند. میگویند پول در صندوق نیست. بسیارخوب، ما حاضریم حرفهایتان را قبول کنیم، اما آیا میشود دفترهای دخلوخرج این پیمانکارهای شریف را نشان ما بدهید؟ میخواهیم ببینیم در این دفترها چه خبر است، اینها را علنی کنید. خب، این شعار اصلا ربطی به سرنگونی نظام سرمایهداری و اینکه حاکمیت باید برود، ندارد؛ اما در چهارچوب مطالبات دمکراتیک هم نیست، چیزی فراتر از آن است و ما میدانیم تحققپذیر هم نیست. محال است این رژیم دفاتر دخلوخرج را باز کند اینجا تقریبا همه چیز دست وابستگان به سپاه پاسداران است. فرماندهان سپاه پاسداران عملا صاحب خوزستان شدهاند.
پیمانکارانی که امروز راجع به آنها صحبت میکنیم درواقع فرزندان و بستگان همین افراد هستند که بخشی از ماشین دولتی به حساب میآیند. بنابراین پیمانکار مستقل نداریم، مستقل ازدولت نیستند. زمانی سرمایهدارهای مستقل بودند، البته در خوزستان که هرگز نبودند، مگر در موارد بسیار معدود، وقتی که خصوصی سازیها تازه مطرح شده بود؛ اما امروز دیگر نیست، به ویژه صنایع بزرگ مستقیما در دست سپاه پاسداران است و بعد هم فرزندان آنان مدیریت و مسئولیت را برعهده میگیرند. پس از ریاست جمهوری مسعود پزشکیان مسئولیت اداری اکثرشرکتها به این وابستگان سپاه واگذار شد.
به این ترتیب، جدای ازشعارهای دمکراتیک، صنفی که هر روز مطرح میشوند و به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی اغلب هم به جایی نمیرسند، میتوان شعارهای دیگری مانند بازکردن دفاتر دخلوخرج را مطرح کرد. ما میخواهیم بدانیم آقازادهها چه قدر حقوق میگیرند، مثلا ثروت فرزندان شمخانی که مولتی میلیونر هستند و درکشورهای مجاور سرمایهگذاری کرده و میکنند، و کشتیرانی راه انداختهاند از کجا آمده؟ چرا تمام مناصب اصلی شرکت نفت در دست فرزندان فرماندهان سپاه پاسداران است؟
حالا بپردازیم به بحث اینکه چرا این شعار را طرح میکنیموقتیکه این شعار تحققپذیر نیست؟ درست است، قرار هم نیست تحقق پیدا کند، چون اگر متحقق شود آبروی کل نظام در عرض یک هفته به باد خواهد رفت. روشن میشود چه گونه شبکه پانصد فامیل سپاه و بیت و دولتیها تمام مایملک خوزستان، ازجمله نفت، پتروشیمی، حفاری و غیره را در انحصار خود دارند. این پیمانکارهای خونخواری که کارگران به آنها اشاره میکنند همینها هستند. بنابراین دفاتر دخلوخرج را باز نمیکنند. اما زمانی که باز نکردند و این خواست تحقق پیدا نکرد، کارگران به این نتیجه و این آگاهی میرسند که کاسهای زیر نیمکاسه هست؛ والا چرا باز نمیکنند؟ چه اشکالی دارد؟ ما می خواهیم بدانیم حقوق رؤسای ما چقدر است. این املاک، این کارخانه یا حفاری، پارس جنوبی که در آن کار میکنیم دردست چه کسانیست؟ ما تقاضلای پول نمیکنیم، اضافه حقوق نمیخواهیم. فقط میخواهیم بپرسیم این کارخانهها دست چه کسانیست؛ حقوق و نام آنها را اعلام کنید که ما بدانیم. خب، اینها تحققپذیر نیستند. محال است رژیم این کار را بکند، اما از خلال طرح این شعار، آگاهی بخشی از مبارزین، همین اعتصابکنندگان یک قدم ارتقا پیداکرده. توفیق ما در شرایط فعلی استفاده از این تاکتیک است.
جنبه تشکیلاتی هستههای کارگران پیشتاز مخفی بودن آنهاست که درباره آن صحبت کردیم، مبارزه سیاسی آنها طرح مطالبات انتقالی و ارتقا مبارزات سندیکایی به این سطح است و پیدا کردن راههایی برای تبلیغ این مطالبات درمیان کارگران که در حالا حاضر اصولا دیده نمیشود. به نظر نمیسد که شعارهای انتقالی اصولا درک شده باشد، چه برسد به تبلیغ؛ باید بحث کنیم. هستههای سوسیالیستی موجود با وجود اینکه تعدادشان کم است باید با کارگران بحث کنند، به کارگران توضیح دهند منظور چیست.
کمونیستهای خارج از کشور را فراموش کنید. بسیاری از آنها هرگز نخواهند فهمید. ما صدها صفحه راجع به آن نوشتیم، صدها سخنرانی کردیم، اما هنوز هم که هنوز است متوجه نمیشوند. میگویند مطالباتی که شما مطرح میکنید،کمینترن مطرح کرد و تروتسکی مطرح کرد، قابل تحقق نیستند. چرا آنها را طرح میکنید؟ میگوییم دقیقا به همین علت طرح میکنیم؛ چون قابل تحقق نیستند، تا شاید آگاهی افرادی مثل شما ارتقا پیدا کند و بفهمید ماهیت این رژیم چیست و دنبال نوشتن منشور حداقلی نروید.
کار مخفی وطرح شعارهای انتقالی، که فرای وضعیت موجود میروند، به هم پیوند خوردهاند. مثلا فرض کنید “افزایش دستمزدها متناسب با تورم”، این هم یکی از شعارهای انتقالیست که رژیم آنرا انجام نمیدهد؛ مثلا محال است وقتی تورم چهل درصد بالا رفت حقوقها هم به همان میزان بالا ببرد. در نتیجه سئوال پیش میآید. هرکارگری میپرسد چرا به این خواسته منطقی و ریاضی پاسخ نمیدهند. پس معلوم است زندگی ما برای این حکومتیها ارزشی ندارد و بیشتر به فکر جیب سرمایهدارها هستند. در نتیجه آگاهی کارگران یک قدم به پیش میرود. شعارهای مطالباتی در هر وضعیتی باعث رشد آگاهی میشود؛ در مسئله زنان، مسئله ملیتهای تحت ستم، مسئله جنگ، مسئله تورم. این شعارها سالهاست نوشته شده، بین پیشتازان سوسیالیست ایران پخش شده است؛ در مورد آن بحث میکنند، آنها را ترمیم و به روز میکنند.
وظیفه ما بهعنوان کارگر پیشتاز این است که در وهله نخست برنامه اقدام کارگری را در اختیار کارگرانی که امروز در ارتباط با آنها هستیم، بگذاریم و قدم به قدم درباره آن صحبت کنیم. این وظیفه سوسیالیستهای فعال ایران است که در هر قدم این شعارها را توضیح دهند. چه گونه این شعارها را مطرح کنیم؟ چرا این شعارها را مطرح میکنیم؟ به علت اینکه آگاهی جمعی کارگران که گاه حتی پایینتر از مسئولین رژیم است، بالا برود. مسئولین رژیم میگویند مواظب باشید انقلاب کارگری خواهدشد. ولی خود کارگران میگویند شعار حاکمیت کارگری را ندهید چون وزارت اطلاعات ناراحت میشود. خب این تناقضیست که به وجود آمده. نشان میدهد که آگاهی به آن درجه نرسیده. بنابراین آموزش نیاز است
در حال حاضر یکی از وظایف اصلی هستهها آموزش است؛ نه اینکه آگاهی خودشان را به سطح آگاهی کارگران تنزل دهند. در گذشته بسیاری بودند که خودشان را پیشتاز میدانستند و میگفتند این شعار را مطرح نمیکنیم چون کارگرها متوجه نمیشوند درنتیجه، همین شعارهای دموکراتیک و صنفی، مانند افزایش حقوق کافیست. خب، این درواقع، یعنی درجا زدن. کارگر بعد از طرح این شعار رشدی نکرده. سال دیگر هم دوباره سرجای اول خودمان هستیم. اضافه حقوق میخواهیم. در حالیکه طرح شعار انتقالی در ارتباط با دخالت سیاسی مفهوم پیدا میکند. کارگر در جریان طرح این شعارها به تضاد آشتیناپذیر خود با سرمایهدار آگاهی پیدا میکند. ارتباط دولت با دو طرف تضاد را میفهمد و در قدمهای بعدی لزوم سرنگونی دولت را. این یعنی تدارک انقلاب. متاسفانه بسیاری از کمونیستهای ما از اهمیت طرح شعارهای انتقالی مطلع نیستند و فکر میکنند مبارزه آنان باید معطوف به کسب مقداری اضافه حقوق و یا افزایش مرخصی و یا بهبود وضعیت و شرایط کاری کارگران است ما همان طور که در ابتدا گفتیم ضرورت این مطالبات صنفی را میپذیریم و در همه مبارزات صنفی کارگران شرکت میکنیم، اما هدف ما کسب امتیازات در چهارچوب مناسبات حاضر نیست، بلکه ارتقا آگاهی و کسب قدرت سیاسی برای تداوم بهبود همگانی همه آحاد جامعه است. مطالبات انتقالی آگاهی را به پیش میبرد . کسب آگاهی ضدسرمایهداری رمز پیروزی ما برای سازماندهی انقلاب کارگری و تسخیر قدرت است.
۲۲ آذر ۱۴۰۳
چرا باید از مطالبات صنفی فراتر رفت؟ / مازیار رازی
سخنرانی مازیار رازی در جلسه کلابهاوس
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری