به کارگران فولاد مبارکه

حالا  بیشتر از همیشه وقت آن رسیده که کارگران فولاد مبارکه، خود با این همه سند و مدرک‌های فساد پخش شده از مجلس و رسانه‌های دولتی، خواهان برکناری و بیرون راندن مدیران فاسد بشوند،‌ خودشان با خرد جمعی، همانند کارگران هفت تپه خواهان نظارت و کنترل و اداره کارخانه باشند. این یک فرصت طلایی است،‌ فساد به آن اندازه سنگین است که خرد و بزرگ شرکای دولتی را درگیر کرده و به اعتراف واداشته است. کارگران این کفایت و شایستگی را دارند که مجمع عمومی کارخانه را برگزار کنند و ‌مجمع نمایندگان خود را از آن انتخاب بکنند و خواست‌های خود را به صورت شورایی به پیش ببرند. الان وقت آن رسیده و علاوه بر کارگران، مردم معترض و تشنه در استان اصفهان، پشتیبانی خواهند کرد. خبر فساد در فولاد مبارکه اصفهان برای مردم موضوع  تازه‌ای نیست. فساد در همه‌ی‌ دم و دستگاه‌‌ها و همه ‌جا ریشه دوانده است و این‌بار مثل سیل در فولاد مبارکه به راه افتاده. فساد سراسری، در واقع مثل یک مرداب سرپوشیده بود که سر باز کرد و همه از آن باخبر شدند. پخش کننده‌ی خبر برخلاف فساد اختلاس بیگی‌ها و شرکای آنها در هفت تپه، مورد فولاد مبارکه،‌ بدون درد سر، به هر دلیلی از جمله دعواهای درونی خودشان، از درون مجلس درز کرد. این خبر بدون تلاش کارگران و فعالان کارگری منتشر شد. البته می‌گویند چند سالی است که با هم و یواشکی سرگرم کم و زیاد کردن آن و چانه زنی بوده‌اند. حالا شاید که دعواها و رقابت‌ها در آن بالاها در چرخ دنده‌های اصلی  شدید شده و قرار است با «آی دزد آی دزد» رد پا گم کنند و سرمایه‌های کلانی از این دست به آن دست منتقل شود.

به هر ترتیب این مورد با مورد هفته تپه تفاوت دارد. کارگران هفت تپه، نزدیک به ده سال مبارزه کردند تا نشان بدهند که باندهای فساد حاکم بر نیشکرهفت تپه با مقامات صاحب نفوذ، دست در دست هم داده و به اختلاس میلیاردی دست می‌زنند و برنامه ریزی می‌کنند تا مجتمع  نیشکر را برای همیشه از خوزستان  بردارند و زمین‌ها را بفروشند و ماشین‌ها و دستگاه‌‌ها را اوراق کرده و به دلار تبدیل کنند و خودشان به وارد کننده‌های بی درد سر شکر و هر کالای دیگری مشغول بشوند. اسماعیل بخشی، با شجاعت و شرف کارگری، در برابر جامعه‌ و هزاران خانوار کارگری در شوش و هفت تپه خود را مسئول دید که در برابر این برنامه‌ریزی خانمان برانداز به روی سکو هفت تپه برود و سکوت نکند. او با کارگران شریف همراه خود، نشان داد که اختلاسگران و دزدان، با دادن رشوه و سهم‌های کلان به مقامات صاحب قدرت و نفود مانند اسحق جهانگیری‌ها (معاون حسن روحانی)، شریعتی یعنی استاندارفاسد وقت خوزستان، بعضی دست اندرکاران خصوصی سازی، بعضی رئیسان و مسئولین بانک‌ها و خیلی‌های دیگر،‌ می‌خواهند مجتمع را نابود کنند. او جان خود را به خطر انداخت تا مجتمع نیشکر هفت تپه و هفته تپه و شوش را از خطر نابودی نجات بدهد. کارگران آگاه دیگری در مجمع نمایندگان با اسماعیل بخشی همراه شدند و کارگران هفت تپه از این نمایندگان خود پشتیبانی کردند. آنان با هم همراه شدند،‌ شور و مشورت کردند و با به خطر انداختن جان و زندگی خود تصمیم گرفتند که برای حق طبقاتی خود، خودشان باید دست به کار شوند و اقدام کنند. 

نمایندگان کارگران صدها بار بدون قبول کمک مالی و وابستگی به جایی، دست به سفره‌های نان خالی خود، باید دهها بار از شوش به مجلس می‌رفتند، تومار می‌نوشتند، اعتراض و اعتصاب به پا می‌کردند و به زندان می‌رفتند و تا حد مرگ شکنجه می‌شدند و به اعترافات اجباری و نمایش‌های سوخته سپرده می‌شدند، تا نشان بدهند که حق گرفتنی است. آنان با سیلی صورت خود را سرخ می‌کردند و از شوش تا تهران می‌رفتند، ماهها در اعتصاب و در گرمای ۵۰ درجه در خیابان‌ها فریاد می کشیدند، به شلاق محکوم و از کار اخراج می‌شدند و زیر سرکوب و… تا در برابر نمایندگان مجلس و حکومتی‌ها از حقوق کارگران دفاع کنند و هفت تپه را از ورشکستگی برنامه‌ریزی شده نجات بدهند. آنها کاری کردند کارستان و دست آخر اختلاس و فساد و باندها را افشا کردند و دولت را مجبور کردند تا اسدبیگی‌ها و رستمی‌ها و چند همدست درجه دو آنها را به دادگاه بکشانند و تا کنون در برابر آنها بایستند و مجتمع هفت تپه و شوش را از سلاخی شدن نجات دادند. آنها ‌سرمشق کارگران ایران شدند و در حقیقت که هفت تپه پایتخت جنبش کارگری نام گرفت.  

 فسادهای مالی و زالو بیگی‌ها نه تنها دامن هفت تپه را گرفته بودند و  مثل زالو به مکیدن خون کارگران فربه‌تر می‌شدند، و می‌شوند، بلکه مثل تسمه نقاله‌ی کارخانه‌، سال‌هاست که فساد را به همه‌ی بخش‌ها منتقل کرده و پرورش می‌دهند. آنان دست به دست هم داده و از این دستگاه به آن دستگاه متصل می‌شوند و جایی نیست که در فساد فرونرفته باشد. 

شیره‌ها‌‌ی جان کارگران در همه‌جا مثل منبع زرخیزی هستند که به دارایی و سرمایه تبدیل شده و می‌شوند. این دارایی‌ها در اصل، منبع میلیاردها تومانی می‌باشند که روی هم تلنبار شده و هرکدام از شرکا بسته به اینکه چقدر زور و قدرت دارند و موقعیتشان در دستگاه‌ها تا چه حدی است، سهمی از غارت به چنگ می‌‌آورند. در واقع غارتگران، در این بازار فساد چه در مجتمع نیشکر هفت تپه باشد، ‌چه در هپکو و آذرآب اراک،‌ چه در دشت مغان، تراکتورسازی،‌ فولاد اهواز و عسلویه و پتروشیمی‌ها و معادن و یا چه در هر مرکزی که کارگران استثمار می‌شوند،‌ زیر نام خصوصی سازی، کارفرمایان و مدیران دولتی و نیمه‌دولتی همه‌گی با هم شریک دزد و رفیق قافله هستند. اینان نان را از سفره و از گلوی کارگران می‌بُرند و می‌خورند و خانه خرابی به بار می‌آورند. گفته می‌شود این شرکای رنگارنگ هزار فامیل، در فولاد مبارکه اصفهان ۹۲ هزار میلیارد تومان  دزدی کرده‌اند. آمار و مقدار سهم هریک از شرکا و همدستان این فساد تا آنجا که اجازه پخش شدن داشته، ‌در رسانه‌ها در دسترس هستند.

 درز خبر از کمیسیون مجلس، نشان می‌دهد که برای جلوگیری از پخش خبر، بیش از ۲۲ میلیارد تومان پول به صدا و سیمای دولتی و میلیاردها تومان رشوه به دفاتر امامان جمعه و ستاد مرکزی اقامه نماز جمعه، حوزه علمیه و بنیاد غدیرو… داده و و پولشویی کرده است. گوشه‌ای از این فساد نشان می‌دهد که کارخانه فولاد مبارکه بیش از هزار میلیارد تومان درآمد داشته است. اما کارگران برای دریافت مزد بخور و نمیر خود ماهها درانتظار و با مرگ از گرسنگی دست به گریبان بوده‌اند. در حالیکه حقوق نزدیک به صد میلیون تومانی به مدیرانی پرداخت می‌شده که به وسیله‌ی نهاد‌های دولتی مانند وزارت صمت و وزارت رفاه، مدیر شده و می‌شوند. در حالیکه شرکت فولاد مبارکه از نظر مدیریت،‌ صددرصد دولتی است و برای مدیریت آن، دفتر رئیس جمهور سابق، تصمیم گیری می‌کرده است. البته هنوز هم وضع به همان منوال است. اینطور وانمود می‌شود که قوه‌ قضاییه، مجلس و قوه مجریه و تمامی دست اندرکاران حکومتی، همگی از کارکرد این شبکه‌ی فساد بی خبر بوده‌اند و تمام حواس و نیروی خود را برای زندانی کردن و شکنجه کارگران و زنان معترض و حق طلب به کار برده و برای دستگیری و برگزاری اعترافات تلویزیونی سپیده قلیان، سپیده‌ی رشنوها، دستگیری زنان شجاع، فرهنگیان و دیگر کارگران مطالبه‌گر سرگرم بوده‌اند..

سعید نویدی ۲۹ مرداد ۱۴۰۱