مبارزات کارگران هفت تپه افت وخیزهای زیادی داشته است. درخشش مبارزات در مقطعی بود که کارگران هفت تپه از پیله مسدود شرکت خارج شدند، جاده را بستند، ارتباطات تجاری شرکتها را مسدود و نظم سرمایه داری را مختل کردند. رژیم اسلامی سرمایه از هر گونه سرکوب وترفندی برای خفه کردن مبارزات دریغ نکرد اما تیرش به سنگ خورد، این جا بود که با سندیکا نشستی ترتیب داد و اوضاع را کنترل نمود. سندیکا توانست از تاب و تب مبارزه علیه سرمایه بکاهد. سرمایه همیشه با بگیر و به بند، توده کارگر را سرکوب نمی کند، از خیلی راههای دیگر هم استفاده می نماید.
در کشاکش کارزارها، کارگران تجربه اندوزی کردند. مماشات جوئی ضد کارگری سندیکا را تعمق نمودند. دریافتند که دخالت گری فعال و مؤثر آحاد آنان در تصمیم گیری ها و پیشبرد کارها ضروری است. در هر گام از مبارزه آگاه تر و سازمان یافته تر شدند. رویکرد جدیدی با بار رادیکال تر و سرمایه ستیزتر شروع به رشد نمود، اسماعیل بخشی نماینده این رویکرد شد. بخشی در یکی از سخن رانیها شورا را نه فقط برای کارگران هفت تپه بلکه برای کل جنبش کارگری پیشنهاد نمود. پیشنهادی که بیش از پیش بر سر زبان ها افتاد و از سوی توده کارگر استقبال شد. کارگران فولاد به حمایت هفت تپه برخاستند. دانشجویان خانواده های کارگری دست در دست کارگران نهادند. شهر شوش شاهد خیزش هزاران زن و کودک و پیر و جوان کارگر گردید. داستان به همین جا ختم نشد. کسانی که سال ها درمکتب سندیکا سازی درس قانون گرایی آموخته بودند بسیج شدند تا از فروریزی باور کارگران به امامزاده سندیکا جلو گیرند. اما شورای پیشنهادی اسماعیل بخشی هر روز طرفداران بیشتری پیدا کرد و نقشه های این جماعت نقش بر آب شد. کارگران به این نتیجه رسیدند که سندیکا، اتحادیه و آویختن به هر حزب یا نیروی بالای سر سد راه مبارزه ضد سرمایه داری است. به این ترتیب روند مبارزه عملا شاهد قرار گرفتن سندیکاچیان قانونگرا و فرقه ها در مقابل کارگران طرفدار جنبش شورائی و دانشجویان خانواده های کارگری شد. اوضاع تا اینجا خوب پیش رفت. اما سرکوب ددمنشانه مبارزات توسط رژیم اسلامی، دستگیری کارگران رادیکال مانند اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، شکنجه های وحشیانه آنان در سیاهچال ها، اعتراف گیری های بشرستیزانه شکنجه گران از برخی فعالان کارگری بار دیگر توازن صف آرائی میان رفرمیسم و سرمایه ستیزی را بر هم زد. جنبش کارگران هفت تپه زمین گیر شد. همه چیز درستی نظر بخشی و همراهانش به ویژه کارگر جسور، شجاع، مقاوم، سپیده قلیان را ثابت کرد. سندیکاچیان رفرمیست در صف سرمایه قرار داشتند، از درون ضربه زدند و راه پیکار ضد سرمایه داری را سد ساختند.
این وضع ادامه دارد و انتظار ما آنست که اسماعیل بخشی و همرزمان در مقابل صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری ایستادگی کنند، به توده وسیع کارگر اتکاء نمایند، بر مبرمیت دخالتگری فعال، آگاه، شورائی و اثرگذار همه آحاد کارگران در تصمیم گیری ها اصرار ورزند. در همین راستا کارگران را به ادامه پیکار هر چه نیرومندتر و سرمایه ستیزتر فرا خوانند. از بخشی ها می خواهیم راه خانه کارگران پیمانی نفت را پیش گیرند، به محل کار میلیونها کارگر خوزستانی، عسلویه ای، خودروسازی، لوله سازی، مجتمع های انبوه صنعتی خوزستان روند، با بازنشستگان همصدا شوند و خسارت و ذلت آویختن به قانون سرمایه یا انداختن طناب دار سرمایه داری بر گلوی خود را به آنان گوشزد کنند. در مورد معلمان نیز چنین نمایند، همه این کارها ممکن است و سؤال این است که اگر بخشی ها، کارگران پروژه ای و یکایک همزنجیران چنین نکنند، چه کسانی باید دست به این کارها زنند؟؟!! به سوی دیگر ماجرا نگاه کنیم، جنبش کارگری به شکل اسفباری در مقابل جنایاتی که سرمایه داران و دولت آنها علیه بخشی، علیه قلیان اعمال کرده اند، راه سکوت پیش گرفته است. در شرائطی که هر بگو، مگوی هر اپوزیسیون چی بورژوازی با حکام روز سرمایه تمامی تریبونهای سرمایه داری را به خروش می اندازد، ۶۰ میلیون نفوس توده های طبقه کارگر ایران در مورد اخراج اسماعیل بخشی از کار و زندان و شکنجه سال بعد از سال سپیده قلیان سکوت نموده اند. این رسم همرزمی کارگری نیست، ننگ است و باید این لکه ننگ را از دامن جنبش طبقه خود زدود. اسماعیل بخشی باید به سر کار باز گردد. او بارها اعلام کرد ه است که هیچ کمک مالی از هیچ کس قبول نمی کند، خودش را از همزنجیرانش جدا نکرده است. وظیفه همه ما، کل کارگران است که با پیکار خویش بخشی را به سر کار باز گردانیم، قلیان ها را آزاد کنیم، بخشی ها، قلیان ها سلولهای زنده، پویا و سلسله جنبان اندرونی کارزار طبقاتی ما هستند. باید از همه کارگران، از کارگران پروژه ای نفت، کل کارگران خوزستان و جاهای دیگر خواست تا بازگشت به کار بخشی و رهائی قلیان از شکنجه گاه را در صدر خواست های خود قرار دهند.
امید خرم