اهرم اقتدار کارگران برای تمام دوران ها

این روزها هر سخنگو، نویسنده و مبلغی که در میدیا ظاهر می شود، بنابه جایگاهی که وی دارد، با مقدمه ای بخشاً طولانی و بعضاً کوتاه از روند مبارزه انقلابی جاری مردم ایران علیه حکومت در حال فروپاشی جمهوری اسلامی، توصیه ها و احکامی برای چه باید کردهای مردم صادر می کند که متاسفانه اندیشه ایجاد تشکل های کارگری یا بطور کلی در آنها غایب بوده و یا در آخر لیست است. من با فرض اینکه همه در جریان اوضاع متحول کننده مبارزه انقلاب در ایران هستیم، بدون مقدمه، به مشکل عدم ایده تشکلیابی در اندیشه اکثر جریانات فعال سیاسی در این دوره می پردازم، تا با نقد آنان، طبقه کارگر بتواند متشکل تر در دل این دوران انقلابی بیرون بیاید.

من فکر می کنم تشکل را اساساً در محیط کار و زندگی می توان ساخت و تحکیم بخشید، نه در کلاب هاوس ها، نه در انستاگرام و میدیای مجازی و حتی نه صرفاً در خیابان. برای این یکی باید حضوری و پیوسته در محل کار و زندگی با همدیگر مشورت کرد، پشت کار داشت، به تاریخ تشکلیابی طبقه کارگر آشنایی داشت و بر اساس نیازهای مردم در محل و به صورت فعالیت پیوسته به ابزار تشکل مسلح کرد. حتی از زاویه به خیابان آمدن هم به مساله اعتراض ها نگاه کنیم، مردم وقتی با اطمینان دست به انجام کاری می برند که ابزار و امکان واقعی مورد اعتماد آن کار را داشته باشند. انسان های دارای مسئولیت روی امکان واقعی برای انجام هر کاری حساب می کنند.

فعالین گرایش کمونیسم کارگری برعکس طیف های یاده شده، باید ضمن دخالت در تعمیق جنبش مبارزه جاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی، اولویت شان متشکل کردن و متحد شدن طبقه کارگر بعنوان یک طبقه متفاوت از دیگران در تمام این مراحل باشد. ما تنها به کمک تشکل هایمان می توانیم جنبش خود را تقویت کرده تا هر چه بهتر به این مبارزه همه جانبه سمت و سو دهیم. تهییج کردن، آژیتاسیون و تبلیغ و ترویج تا به طبقه کارگر و مبارزه کمونیستی مربوط است، در عمل تنها زمانی جایگاه خود را خواهند یافت که بر تشکل های این طبقه در محل و در سطح سراسری استوار باشد. انسان های متشکل بر زمین سفت و با داشتن اهداف انقلابی وجهانشمول؛ با ظروف اساسی و چفت و وصل کردن آن با شرایط جدید می توانند مهر خود را بر تحولات جاری بکوبند. و مهم ترین ظرف و ابزار  دخالت کارگران، تشکل های آنان است.

پراتیک و دل مشغولی های همه طیف های پوپولیست اپوزیسیون در این مدت به مردم نشان داد که انتظار ایجاد تشکل های کارگری از همه مبارزین، انتظاری عبث است.  جریانات سیاسی غیر از گرایش کمونیسم کارگری حتی به کلمه تشکل و تشکلیابی حساسیت داشته و به آن هیچ  اهمیت نمی دهند. در سطح عمومی نیز مبلغ تشکل محلات، جوانان و زنان هم نیستند، زیرا در تبیین آنان مخاطب همیشه فرد است. پس بعکس آنان ما باید در هر اقدام اجتماعی این را تبلیغ و اترویج کنیم که تظاهرات توده ای، آکسیون و هر اعتراض دمکراتیک به رژیم مذهبی و فاسد اسلامی در جای خود خوب است، اما حقیقتاً هیچ چیزی جای تشکل های کارگری برای مردم نمی گردد. سنت کار کمونیستی باید اجازه ندهد سنت های مبارزه خرده بورژوایی اقدامات منفردی را جای فعالیت جمعی؛ و میدیا را جای تشکل واقعی و زمینی مردم در محل به کارگران بفروشند. همزمان و با یک ریتم هر چیزی را سوژه و هموزن مبارزه برای تشکل کارگری و مردمی قرار داده و مردم  را در مقابل جریانات متشکل بورژوایی فعال در صحنه سیاست ایران، دستپاچه و تضعیف نمایند. تولید حجم زیادی از تبلیغات کفتری غیر پرولتری آنان، باعث دور کردن طبقه کارگر از اصل مساله یعنی تشکلیابی می شود. تولید حجم زیاد تبلیغات کفتری، آگاهی دادن به جامعه نیست، این از تشنگی خفه شدن در دریای شور، بدلیل نبود آب شیرین است. در میدیای عمومی و در پراتیک اکثر جریانات سیاسی، تبلیغ و ترویج اهمیت تشکل های کارگری، اندیشه و فکر کردن برای ایجاد، اقتدار و گسترده کردن آنها نتنها کافی نیست؛ انگار صحبت کردن از آن قدغن است! نامبردگان برای همه چیز از جست و خیزهای هنرپیشه، رفت و آمد بازیکن از آن طرف و پیوستن به این طرف از خود مایه می گزارند، نظر و حرف برای گفتن دارند و سوژه خلق می کنند غیر از این یکی. در مورد تمام مفاهیم مصاحبه می کنند، از همه چیز گزارش تهیه و جنجال می کنند، اما کسی از آنان حرفی برای چگونگی متشکل شدن مردم ندارد.

 

پس انتظار پراتیک تشکلیابی کارگران را از کی میتوان داشت؟

اگر چه هر جریان و گرایشی آنچه را به نفع اوست اجتماعاً بنام مردم انجام می دهد؛ اما نه در متن اوضاع جاری و نه هیچ زمانی نمی توان انتظار پراتیک تشکلیابی کارگران را از همه مبارزین و از همه گرایشات سیاسی-اجتماعی معترض به رژیم را داشت. با وجود اینکه طیف های بورژوازی معترض به رژیم روزمره از هر سوی هزاران توصیه و صدها کار را در دستور افراد می گذارند، اما رفقای کارگر  ما خود باید در فکر تشکل های خود باشیم! ما باید انقلاب خود را جمعی سازمان بدهیم و برای این امر، تشکل های در برگیرنده کارگران، مهمترین ابزار ما برای تمام دوران ها است. تمام دستور العمل ها، درس و توصیه های که از میدیای مجازی به مردم صادر می شود، دستور العمل، درس و توصیه های به فرد است تا به آنان “وکالت” بدهید! بنابر این، از زاویه پافشاری بر اهمیت تشکل هم نمی توان اسم این تبلیغات را  حتی تبلیغات سالم نامید، زیرا بجای تلاش، تفکر کردن برای چگونگی اجرا و رفع موانع مادی و ذهنی تشکل، تلاش برای آن را در سایه تاریخ دروغین قرار می دهد. مدرنیست ها (بیشتر چپ های غیره متشکل) هم بجای محوری کردن مساله تشکل، شب و روز مشغول نشر یکی دو جمله از فلاسفه ( آن هم نیچه)، چند جمله از انقلابیون (چگوارا) و تک و توکی هم از مارکس و لنین در میدیای مجازی هستند که گویا این کافی است تا بطور فردی آحاد جامعه را آگاه کرده- تا خلاء و کمبود روش ابزار سازی برای مبارزه متشکل را با تکرار جملاتی چند از اشخاص خوش نام پر کرد.

حقیقتاً من در این مدت شاهد این واقعیت تلخ بودم که حتی علاوه بر طیف های اپوزیسیون بورژوایی، اکثر “انقلابیونی” که در میدیا فعال هستند، بدلیل اینکه متشکل شدن کارگران اولویت تعیین کننده آنان نیست، چنان در مسایل ریز پیرامون جنجال های طیف های اپوزیسیون بورژوایی حول این تحول عظیم غرق شده که کمتر استراتژیک به تشکل بطور کلی و تشکل کارگری بطور ویژه  نگاه می کنند.  تمام ابزارها، هم و غم و دغدغۀ خود را در خدمت تشکل یابی طبقه کارگر قرار نداده و کمتر آن را محور دخالت و پراتیک خود نموده و بر این اصل “همه راه ها به رم ختم می شود” تاکیدی ندارند که برای کارگر در نهایت باید هر تلاشی منجر به متشکل تر شدن او شود. ” مردم بروید… مردم بزنید، مردم هوشیار باشد، مردم از دست آوردهای خود حفاظت کنید”؛ و تمام توصیه ها و احکام این دست از دلسوزان مردم، بدون داشتن ابزار و تشکل معتبر، از نظر منطقی از زمره هیچ نگفتن است.  با ابزار می توان دست آوردهای مبارزه خود را حفاظت، تضمن و گسترده تر کرد.

وقتی تشکل و احزاب سیاسی به اندازه سلبرتی (چه چیزی گفته و می گوید) در سیستم، متد و تفکر آنان جای ندارد، با اطمینان می توان گفت نود در صد پیامها، توصیه ها و گفته های بخشاً شیرین و بعضاً نامربط به مساله این فعالین، فاعل ندارد. برای پیشبرد و هدایت مبارزه مردم، با باز نشر “کدام بازی کن از مبارزه دفاع کرد و کدام مخالفت کرد”، خود را قانع می کرده و در این زمینه ها شب و روز در میدیا چت می کنند؛ چون ابزاری بهتر از این برای دخالت در مکانیسم پایه دار جامعه ندارند. آخر غیر از داده های خود فرهنگ بورژوازی، این عقلیت از کجا آمده که اگر امروز یک هنرپیشه یا یک بازی کن پس از سالها سکوت در برابر تمام جنایات رژیم آمد علنی یا غیره مستقیم از مردم (اپوزیسیون بورژوایی) حمایت کرد، باید تا حد تشکل و احزاب سیاسی به آن مردم را مشغول کرد و به آن دل خوش کرد؟ جواب. چون کلاً جایگاه تشکل کارگری در این روش غایب است، چون جایگاه تشکل و تحزب سیاسی در تبیین خرده بورژوایی همردیف جست و خیزهای سلبرتی است. با نشر و نقل دو جمله از هر کسی که کمی یا خیلی جای معروف است، فکر می کند کاری خیر برای خود و جامعه انجام می دهد.

دوستان من! مارکس، لنین و منصور حکمت منابعی که شما بصورت قطعه شعر سر و بال بریده، (کفتری) منتشر می کنید، نسخه ای برای تشویق سلبرتی به کناره گیری از حکومت ننوشتند- بلکه برای متشکل کردن و متحد کردن و سازماندهی مبارزه طبقه کارگر نوشتند! دلیل اصلی چرا انسان های پرت و پوپولیست همچون حمید تقوایی خود را مجبور دانسته تا سه ما پیش دست به سوی مسیح علینژد “برای اجتماعی شدن”  دراز کرده و هرکسی با این روش “اجتماعی شدن” مخالف بود “تلویحاً ضد انقلاب” معرفی و مورد توهین… امروز سر بسته از موضع سه ماه پیش خود عقب نشینی کند و “نامه سرگشاده” به وی بنویسد، همین متد دخل بستن به سلبرتی و سوژه کردن جست و خیزهای آنان بجای تکیه بر ابزار توده ای و تشکل است. اگر می خواهید عواقبی بهتر از چپ های مدرنیست امثال حککا داشته باشید، باید این را تشخیص داده که نیروهای گرایشات ارتجاعی وقتی پا به دوره انقلابی می گذارند، همان مرتجع، غیره انقلابی و غیره کارگری می مانند. تنها تفاوت در این است که در شرایط غیره انقلابی آیه یاس و تسلیم شدن کارگر به شرایط موجود (دو خردادی ها) می خوانند و در شرایط انقلابی هم طرح توطئه و سازش با بخش های بورژوازی در حاکمیت ( رضا پهلوی با سران سپاه پاسدارن) با فرمول بندی اپوزیسیونی در دوران انقلابی برای سقط انقلاب. حککا نتنها در سه ماه گذشته بلکه بیست سال است مرز خود را با این اپوزیسیون بورژوایی اصولاً، جوهری و مضمونی جدا نکرده، چون خودش از آن جنس است.

 

فعالیت در دوره های انقلابی 

البته در دوره های انقلابی قابل درک است بنابه شرایط این دوره، تا حدودی به مساله تشکل مردم در بعد وسیع تر نگاه کرد. اما در تحلیل نهایی نتیجه پراتیک ما باید منجر به متشکل تر شدن و متحد کردن طبقه خود شود. در دوره های انقلابی باید پراتیک خود طوری سازمان بدهیم، ضمن شرکت در اعتراضات عمومی، اولویت طبقه کارگری یعنی متشکل تر شدن در متن این تحولات، مصاره نکنند. اگر این تبیین از سوی گرایش کمونیستی جامعه که حزب ما هم به آن تعلق دارد چالش شده، نه فقط از طرف جریانات اپوزیسیون بورژوایی راست، بلکه از سوی کسانی که خود را دلسوز کارگر معرفی می کنند اخطار گرفتیم که فعلاً وقتش نیست! از روزی که من پا به عرصه مبارزه کمونیستی گذاشتم، روزی را ندیده که این جریانات بگویند: آلان وقتش است، بفرمائید تشکل های خود را تاسیس نمائیم! حرف من این نیست پیوستن سلبریتی به مردم معترض و حمایت آنها از مردم کار بدی است، معنی حرف من این است در جامعه ای که مردم نهادها، تشکل ها و سازمان و گروه های خود را نداشته باشند با تکیه بر سلبرتی پر نمی شود. سلبریت بعنوان یکی از اعضای جامعه باید به حساب آورد، ولی مطلقاً تمام سلبرتی های ایران جای یک نهاد… را نمی گیرد. اگر ما تشکل معتبر نداشته باشیم در اغلب موارد سلبرتی به اپوزیسیون بورژوایی می پیوندند مانند علی کریمی ها و مسیح علینژادها، فرهانی ها… که به اپوزیسون راست پیوسته و به نام دفاع از اعتراضات مردم آب به آسیاب ارتجاع می ریزند. منظور من این است از این سر حتی می توان ظرف قابل اتکاتر و معتبر تری در دسترس کسی که آزادی میخواهد، مخالف استبداد است و خواهان کاهش فشار قوانین مذهبی و خواهان آزادی زن است و سویالیست هم نیست، گذاشت. بحث من اهمیت دادن به جایگاه تشکل و نهادهای توده ای بجای فرد است. اگر در پروسه سرنگونی رژیم، کمونیست ها قوی باشند و جنبش ما دست بالا داشته باشد، طیف وسیعی از خرده بورژوازی در این مرحله همراه طبقه کارگر برای خواسته های دمکرتیک خود مبارزه می کند. خلاصه اگر می خواهید در هر سطحی به صورت ماندگار کاری برای تعمیق مبارزه انقلابی جاری انجام بدهید، لطفاً ریتم را عوض کنید. توصیه می کنم آن را از کانال فعالیت برای تشکیل شوراها، محافل، اتحادیه ها و هر تشکل دیگر کارگری انجام داده نه با سبک تبلیغ کفتری میدیا وقتی عکس هر کسی را بالا برد، شما هم به دنبال آن حرکت کنید. من به روش تکیه کردن بر مبارزه انفرادی بجای تشکل شنیداً انتقاد دارم. دلسوزانی که بدلیل سر و صدای زیاد از این جنس، مشغول تبلیغات کفتری هستند و متوجه مبرمیت مبارزه جمعی، جایگاه تشکل های طبقه کارگر و جایگاه احزاب سیاسی و نهادها بجای تکیه به میدیای مجازی و سلبرتی نبوده، چه خوب از این لحظه ببعد مسیر حرکت و پراتیک خود را به سوی مبارزه دسته جمعی تغییر بدهند. اگر مقاله ای می نویسند، اگر با چند نفر تماس می گیرند و در میدیا فعالیتی صورت می دهند، آن را به این منظور و در خدمت متشکل شدن کارگران جوشکار، برق کار، بناء، لوله کش، راننده، نانوا و نفت گران و میلیون ها کارگر دیگر که متاسفانه سیاست میدیا پسند آنان را به اندازه بازیکن شخصیت حساب نمی کند! اما شخصیت هر کدام از آنها از منظر منافع طبقه کارگر قابل قیاس با ده ها سلبرتی نیست، قرار بدهند. با طنز باید گفت: عزیران! در فکر نان باشید خربزه آب است.

من نگران این نیستم به این محکوم شوم که خیلی به طور سیاه و سفید جنبش مبارزه برای ایجاد تشکل و نهادهای مردمی را در مقابل مبارزه انفرادی اقشارغیر کارگر قرار داده ام، نگران این هستم فعالین جنبش کارگری- کمونیستی که نمی خواهند سرباز بی جیره و مواجب جنبش های غیر پرلتری شوند؛ به اندازه کافی متقاعد نکرده تا صفوف جنبش خودمان را برای پیروزی نهای و برگشت ناپذیر با کار توده ای  به وسیله تشکل منسجم کنیم.-

۳ فوریه ۲۰۲۳