معمولا اصطلاحات برای فهم بهتر مفاهیم و اینجا در این بحث در جهت یاری رساندن ما در مبارزات اقتصادی و سیاسی و ضد سرمایه داری ست. همانطوریکه تیتر این نوشته هدف قرار داده، بحث ما بر واژه سندکالیسم است که ببینیم کاربرد این واژه کمک بوده یا سدی جلوی پای جنبش مطالباتی و مبارزاتی کارگران.
قبل از هر چیز من سندیکا و اتحادیه را در یک معنی یکسان بکار می برم و تناوب بین این دو اسم معنای یکسان را دارا است. در مورد سندیکا یا اتحادیه البته امروز رقبای دیگری یافته اند همانند شورا و مجمع عمومی که موضوع بحث ما نیست. همچنین شورا عموما واژه مورد پسند اکثر نیروها شده است و برایشان سندیکا با خود بار منفی سازش و راستروی را در اذهان این نیروها تداعی می کند و عموما سندیکا خود بخود با سندیکالیسم یکی قلمداد می شود. البته در این میان نیروهایی چند موجود می باشند که تفاوت مابین سندیکا و سندیکالیسم قائل هستند و ایرادشان به خاطر سابقه سندیکا، برای پرهیز از سیاست و تنها در تکاپو بدست آوردن مطالبات اقتصادی کارگران لقب سندیکالیسم را می گیرد. بنابرین سندیکا بر حسب دوری یا نزدیکی به سیاست و سیاست چپ بالاخص سندیکالیسم لقب می گیرد.
بحث من اینست که اساسا کار سندیکا یا اتحادیه به شکل اخص ش فعالیت و مبارزه برای مطالبات اقتصادی می باشد، و برچسب سندیکالیسم به فعالیتهای مطالباتی اقتصادی کارگران برچسب بد نامی را می چسباند و به همین ترتیب به این مبارزات اقتصادی کم بها می دهد. و همچنین واژه سندیکالیسم القای احساس بدی به کارگران در این مبارزات معیشتی بر حقشان می دهد و آنجایی که دیگر کار به تقبیح و سرزنش و انواع مارکزنی به کارگران می رسد، سبب انشقاق مابین کارگران و ریزش صفوف متحد کارگران و اغتشاش نظری مابین آنها خواهد شد. زیرا کارگرانی که زیر تاثیر سازمانهای چپ بر اقتصادی و سیاسی و چپ عمل کردن اتحادیه کارگران می کوبند با دیگرانی که تنها بر این باورند که ما می بایست تنها به مسائل اقتصادی خود، طبقه کارگر، از طریق سندیکا بپردازیم، دچار انشقاق و چند دستگی می شوند.
مبارزات کارگران برای مطالبات معیشتی اقتصادی در اکثر کشورها و به خصوص در کشور ما با معضلات عدیده ایی مواجه هستند. هر اعتصاب به حقی در نهایت وحشیگری سرکوب می شود و عموما سردمداران اعتصابات سریعا شناسایی و به زندان افکنده می شوند. در کشور ما اکثر کارگران قرارداد رسمی نیستند و تشکلات مستقل کارگری پذیرفته نیست و هر اقدامی در جهت ایجاد اتحادیه مستقل، با سرکوب مواجه می شود. در چنین شرایطی که هر مطالبه اقتصادی کارگران خود به خود سیاسی ست، اصرار بر سیاستی عیان چپ هم در این تشکلات داشتن حکایت از درک وضعیت موجود نداشتن است و حکایت از وضعیتی ست که می گویند موش به سوراخ (به خاطر اندازه ش) نمی تونست برود فرمان رسید که جارو هم به دمبش ببندید، البته از جانب بعضی از چپها.
اساسا حجم مطالبات کارگری آنقدر بزرگ است که تنها با مبارزه برای این مطالبات می توان به چنان حرکتی رسید که قیامی را با آن صورت داد. ونگهی اگر خیلی علاقه به درگیر شدن کارگران در سیاست و مبارزه طبقاتی جهت آلترناتیو سوسیالیستی می باشید آیا این ایده بهتر نیست که هسته های سرخ(سوسیالیستی) را در میان کارگران در همه جا دایر نمایید؟ هسته هایی که اصولا سیاسی و طبقاتی می باشند. که به صورت مخفی سازمانگری و عمل می نمایند، و در پی سازمانگری سیاسی کارگران در جهت انقلاب عمل کنند.
وجود اختناق و به سبب آن عدم وجود احزابی که نمایندگی علنی یا مخفی کارگران را در ایران بدست گیرند، تا با موجودیت این احزاب کارگران بتوانند به سهولت به آنان به پیوندنند، بنابرین تشکیل هسته های سرخ کارگری که کارگران را در هر کارگاه و کارخانه ایی و موسئسه و ارگانی تشکل سیاسی دهد و در جهت وصل با کارگاه ها و کارخانه ها و موسسه ها و ارگانهای دیگر تلاش نماید عملی به چندین مرتبه سازنده تر می باشد.
بنظرم پذیرش و قبول اتحادیه های کارگری تنها برای مسائل اقتصادی کارگری، کمک شایسته ایی به رشد و انسجام و همبستگی کارگری و اعتصابات موفق آنها می کند. جدایی دو بستر تشکلات اقتصادی و سیاسی کارگران امر جدیدی نیست و از بدو پیدایش جنبش کارگری موجود شده است. و روز به روز بیشتر رشد نموده است.
در انتها مارک سندیکالیسم نه تنها کمکی به جنبش مطالباتی کارگران نمی کند که هیچ، سبب انشقاق و چند دستگی هم می شود. به این ترتیب می بینیم که با پذیرش جدایی ارگان اقتصادی و ارگان سیاسی طبقه کارگر دیگر احتیاجی به برچسب سندیکالیسم در مبارزات اقتصادی کارگران نیست، و همانطوریکه گفتیم با قبول این جدایی مبارزاتی، سبب تفرقه و انشقاق کارگران هم نخواهیم شد.
حسین جوینده
سوم بهمن ۱۴۰۲
ژانویه ۲۳ ۲۰۲۴