روز ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ – چهارم فوریه ۲۰۲۴ رادیو پیام تریبون در اختیار محمد آسنگران گذاشت تا در دفاع از کنفدراسیون اتهامات کثیف و جنایتکارانه به من بزند. همچنین ایجاد ابهام و سوال در مورد کنفدراسیون را فقط به گردن دو تن از فعالین داخل کشور بیاندازند و زمینه را جهت “مستندسازی” و پرونده سازی علیه آنها فراهم آورند که با اعلام موضع دیگر فعالین و تشکلهای داخل کشور علیه کنفدراسیون حیله شان خنثی شد.
دفاع از منافع و جنبش شریف کارگری نیاز به فحاشی، اتهام زنی و پاپوش دوزی ندارد. هیچ درجه از فحاشی و اتهام زنی آسنگران و رادیو پیام که تریبون در اختیارش می گذارد، قادر نیست فرهنگ مباحث فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری علیه کنفدراسیون را آلوده کند و به بیراهه ببرد. در دفاع از منافع و صف مستقل جنبش کارگری ناسزا شنیدن از امثال محمد آسنگران در مقابل رنجها و مرارتهایی که فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی و خانواده هایشان در ایران (در زندان و بیرون زندان) متحمل میشوند، اهمیتی ندارد و جای هیچ گله گذاری باقی نمیگذارد.
از اواخر دوران شاه تا کنون تلاشهای رژیم اسلامی و نیروهای اپوزیسیون برای ایجاد تشکل از بالای سر کارگران با شکست روبرو شده است. اگر صاحبان اصلی کنفدراسیون از تاریخ جنبش کارگری ایران بی اطلاع بودند چرا این دو فعال بی ریشه در جنبش کارگری ایران (کیخسروی و شجیراتی) به آنها اطلاع ندادند که پروژه کنفدراسیون مرده بدنیا خواهد آمد؟ چرا رویا موئد که از تجربه ناموفق حزب رنجبران در ایجاد تشکل کارگری از بالای سر کارگران اطلاع داشت، آنها را منع نکرد و خودش هم با آنها همراه شد؟ از رضا اکوانیان سخنگوی لیبرال و حقوق بشری کنفدراسیون انتظاری نیست که از تاریخ جنبش کارگری ایران مطلع باشد، اما از کیخسروی و شجیراتی که قرار است نبش کارگری این کنفدراسیون را اداره کنند آیا انتظار بی جایی است که حداقل، حتی قدری از تاریخ همین چهل و چند ساله جنبش کارگری ایران اطلاع داشته باشند؟
کنفدراسیون دو نبش “کارگری – حقوق بشری” علیه منافع و صف مستقل جنبش کارگری است. بنش حقوق بشری کنفدراسیون با مسئولیت رضا اکوانیان، قرار است تضمین کننده امنیت مالکیت صاحبان صنایع و سرمایه مطابق اصول حقوق بشر باشد که در آن مالکیت امثال اسدبیگی ها بر هفت تپه محترم است و تعرض به آن نقض حقوق بشر است. نبش حقوق بشری کنفدراسیون اهرمی برای مهار جنبش کارگری از درون است تا پس از رژیم اسلامی اصل مالکیت صاحبان صنایع و سرمایه زیر سوال نرود. کنفدراسیون دو نبش “کارگری – حقوق بشری” قرار است تضمینی باشد برای مهار جنبش کارگری در انقلاب علیه رژیم اسلامی. حمله به سوسیالیست ها و فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری که شاخه اتهام زنی و پاپوش دوزی آن به محمد آسنگران واگذار شده هدفش هموار کردن راه برای همکاری جریانات حقوق بشری و جمهوریخواه زیر یک چتر کارگری بنام کنفدراسیون است.
حمایت حزب کمونیست کارگری از کنفدراسیون یادآور دفاع پر حرارت حمید تقوایی و شهلا دانشفر از سندیکا سازی نیروهای امنیتی برای کارگران شرکت واحد است. در ماجرای شرکت واحد بهانه تقوایی و دانشفر تشکیل مجمع عمومی بود اما اکنون درست بر عکس با ادعای شهلا دانشفر که همه تشکلهای کارگری از بالا درست شده، نقش مجمع عمومی کارگران در ایجاد تشکل را کنار گذاشته اند. جهت اطلاع شهلا دانشفر، سندیکای هفت تپه در سال ۱۳۸۷ از بالا ایجاد نشد. شورای بنز خاور در سال ۵۷ هم از بالا تشکیل نشد بلکه در اولین مجمع عمومی پس از باز شدن کارخانه پس از قیام بهمن ۱۳۵۷ ایجاد شد. در این فاصله ۳۰ ساله (۱۳۸۷- ۱۳۵۷) مثالها بسیارند.
فواد کیخسروی، مهدی کوهستانی و پیمان شجیراتی و دوستانشان به فعالین کارگری، معلمان و بازنشستگان وعده می دادند که با تشکیل کنفدراسیون هر اعتصاب کارگری با حمایت تشکلهای کارگری جهانی روبرو خواهد شد و هر دستگیری کارگران و معلمان با اعتراضات بزرگ نهادهای بین المللی به رژیم روبرو خواهد شد. اما پس از مراسم افتتاحیه که از جلسه در برلین و مصاحبه با چند تلویزیون شروع شد و با گفتگوی فواد کیخسروی با رادیو زمانه ختم شد اکنون بزرگ ترین سئوال شنوندگان آن وعده ها در ایران این است مسئولین کنفدراسیون و از جمله فواد کیخسروی، پیمان شجیراتی و یا سخنگوی آن رضا اکوانیان کجا هستند تا به سئوالات و ابهامات سوسیالیستها، مدافعان و فعالین جنبش کارگری جواب دهند؟ کنفدراسیونی که مسئولینش قدرت پاسخ گویی به سئوالات سوسیالیستها و فعالین جنبش کارگری را ندارند، چگونه وعده می دادند که از جنبش کارگری ایران و فعالینش، معلمان و بازنشستگان و زنان در مقابل یک رژیم آدمکش دفاع می کنند.
حزب کمونیست کارگری، حمید تقوایی، شهلا دانشفر و پاپوش دوز کبیرشان محمد آسنگران که برای دفاع از کنفدراسیون فرستاده شده اند، اگر چه برای جلوگیری از ریزش نیروی بیشتر و روحیه دادن برای ادامه کار ۱۲ نفر باقیمانده ضروری شده، اما نزد آنهایی که در ایران وعده های سرازیر شدن انواع و اقسام کمک ها را از پیمان شجیراتی، فواد کیخسروی و مهدی کوهستانی و دوستانشان شنیده بودند یک سوال بزرگ و ویران کننده ایجاد کرده است: کنفدراسیونی که حتی قدرت پاسخ به سئوالات و دفاع از خود را ندارد و دیگران را باید بفرستند تا ازشان دفاع کنند چگونه وعده می دادند که از جنبش کارگری ایران، معلمان، بازنشستگان و زنان در مقابل یک رژیم آدمکش دفاع می کنند؟