یکی از دوستان کارگر سئوالی در مورد مسئله هستهها و سازماندهی مطرح کردند و همچنین جویای نظر گرایش در رابطه با لزوم حزب کارگری در ایران شدند که من در ابتدا با پاسخ بهقسمت دوم، بحث را آغاز میکنم.
مسلما شکی نیست که موضوع حزب بهمعنای یک ستاد رهبری مسئله بسیار مهمیست. البته در ابتدا باید مفهوم یک حزب کارگری را روشن کرد. ازنظر ما چنین حزبی یکحزب تودهای و فراگیر کارگری نیست؛ یعنی قرار نیست که تودههای کارگر بهطور جمعی و با یکدیگر تدارک یک حزب تودهای را ریخته و آن را با هدف انقلاب و یا هرهدف دیگری که دنبال میکنند، بهتدریج سازماندهی نمایند. امکان تشکیل یک ستاد رزمنده کارگری نهتنها در شرایط ایران، بلکه در هیچکشور اروپایی دیگر هم که ظاهرا ادعای دموکراسی میکنند، وجود ندارد. در یک دمکراسی بورژوایی، احزاب کارگری مانند بقیه احزاب اجازه تشکیل دارند اما مجاز نیستند که مالکیت خصوصی را مورد سؤال قرار داده و یا اینکه دست بهاشغال و یا کنترل کارخانهای بزنند. اگر بهجز این رفتار کنند دولت پلیس و ابزار سرکوب خود را مانند ایران بهسراغ کارگران میفرستند. بنابراین، تشکیل چنین احزاب تودهای کارگری حتی در چهارچوب دولتهای دموکراتیک اروپایی هم عملکردی ندارد.
فراموش نباید کرد که همه این دموکراسیها از نوع سرمایهداری هستند و همه دولتهای جوامع بورژوایی، آنچنانکه شاهد بودهایم، همیشه از منافع اقلیتی از سرمایهدارهای کلان و کوئوپریتها و أنواع و اقسام سرمایههای مالی و بانکی حمایت کرده و در ارتباط تنگاتنگ با آنان هستند. البته تحمل این دولتها قابل مقایسه با دولتهای پیرامونی مانند ایران نیست. آنان در اغلب موارد با استفاده از ایدولوژی (آگاهی کاذب)، دروغ و انواع و اقسام تبلیغات گمراهکننده تودهها را فریب داده و آنان را متقاعد میکنند که در چهارچوب تعیینشده فعالیت کرده از محدوده آن خارج نشوند.
میگویند در غرب دمکراسی وجود دارد و کارگران هرگاه اراده کنند میتوانند تشکیلات ویژه خود را بسازند، که کاملا درست است. اما اولین نکته پساز ساختن حزب این است که آیا آنان بودجه کافی برای رقابت با یک حزب بورژوایی را دارند؟ مطلقا نه! یک حزب برای انتخاب یک نخستوزیر احتیاج به امکانات مالی سرشار جهت تبلیغات دارد که مطمئنا از حد توان یک حزب واقعا کارگری خارج خواهد بود.
میگویند در غرب دموکراسی وجود دارد، اما آیا در این کشورها کارگران میتوانند درخواست کنند که بسیار خوب، ما دمکراسی سیاسی داریم حالا دمکراسی اقتصادی هم میخواهیم؛ یعنی اینکه میخواهیم بانکها را مصادره کنیم، داراییهای بانک را بین افراد فقیر جامعه که سرپناهی ندارند، کارتنخواب هستند، وضعیت وخیمی دارند تقسیم کنیم؟ کدام دولت غربی قبول میکند. اینجا دیگر خط قرمزیست که نمیتوان از آن عبور کرد. اگر فرد یا افراد یا حزبی از آن عبور کند دولت سرمایهداری با تمام ابزارش به آنان حمله میبرد و نابودشان میکند. این از دموکراسیهای غربی؛ حالا برویم سراغ کشوری مانند ایران که حتی این دموکراسی نیمبند هم در آن وجود ندارد. این واقعا یک طنز است اگر ما بهعنوان بخشی از مبارزات کارگری از رژیم بخواهیم که بهما اجازه دهند احزاب تودهای کارگری ایجاد کنیم. روشن است که این اجازه را نخواهند داد. مسلما میگویند ما بهعنوان حکومت تشکیلات مشخص شما را ایجاد میکنیم. شما میتوانید درون این تشکیلات فعالیت کنید؛ مثلا خانه کارگر در اوایل انقلاب، و پساز آن شوراهای اسلامی و غیره که ایجاد کردند. درحال حاضر ما در ایران حزبی نداریم اما ممکن است احزاب مختلف اسلامی هم ایجاد کنند. آنوقت میگویند احزاب علنی اجازه فعالیت دارند. تشریف بیاورید و در حضور ما که یک نیروی بازدارنده و یک نیروی متخاصم هستیم سرنگونی سرمایهداری را سازماندهی کنید. مگر غیراز این است که جاسوسان اینها حتی تحت نام کارگر درون تشکیلات علنی کارگری رخنه میکنند؟ وظیفه این جاسوسان کشف اقدامات و فعالیتهای کارگران است و همینکه حرفی گفته شود و یا عملی صورت گیرد که خلاف منافع نظام سرمایهداری باشد و آنان احساس کنند که بهمخاطره خواهند افتاد، شب قبلش همه مارا دستگیر میکنند، شلاق میزنند، بهزندان میاندازند و حتی اعداممان میکنند.
درنتیجه با احترام به رفیق کارگری که مسئله ساختن حزب در داخل ایران را مطرح کردند و بسیار هم مهم است، باید بگویم که بهنظر من، نهتنها بسیاری از کارگران مسئله حزب را نادیده میگیرند، بلکه خواستار فعالیت در چهارچوب نظام حاکم هستند، و بههمینجهت بحثی که ایشان مطرح کردند درواقع قدمی مثبت بهجلوست. ممکن است ایشان تجربه سیاسی هم نداشته باشند، اما همینکه امروز بحث حزب در میان برخی از کارگران مطرح شده نشاندهنده نوعی پختگی و بلوغ سیاسیست.
حال بپردازیم به موضوع حزب از دیدگاه ما؛ حزبی که ما مد نظر داریم کاملا متفاوت از یک حزب تودهایست. حزب تودهای، همانطور که گفتم، اصولا عملی نیست، بیفایده خواهد بود. تشکیل چنین حزبی، یعنی خودرا اسیر دست دولت سرمایهداری ایران کردن، یعنی نظارت آنان را پذیرفتن که هر وقت خواستند ما را دستگیر کنند. حزبی که ما از آن صحبت میکنیم و طبقه کارگر باید بهآن برسد و حتما هم میرسد و تدارکاتش هم درحال ریختن است، حزب پیشتازان کارگری است؛ یعنی حزب رهبران عملی طبقه کارگر. چنین حزبی باید صددرصد مخفی باشد. حزبی با دروپیکر باز، اولا امکان نفوذ جاسوسان رژیم را تسهیل خواهد کرد، حتی اگر خود نداند و چنین قصدی نداشته باشد. دوما عقاید و ایدئولوژی سرمایهداری بهراحتی وارد آن خواهد شد؛ مثلا گرایشهای رفرمیستی سندیکالیستی داخل ایران که اصولا معتقد بهفعالیت در چهارچوب نظام سرمایهداری هستند؛ مبارزه برای چندرقاز اضافهحقوق که وقتی گرفته شد، مشکل حل خواهد شد، البته برای امسال، و سال دیگر دوباره روز از نو و روزی از نو؛ و این میشود مبارزه بیپایان طبقه کارگر تا نفس باقیست. اینها میخواهند وارد حزب شوند. با ورود آنها هم نمیشود مخالفت کرد، بالاخره کارگر هستند. بهاین ترتیب کارگران جوان پیشتاز از دوسو مورد تهاجم قرار میگیرند. از یکسو در خطر دستگیری هستند و نمیتوانند سازماندهی اعتصاب انجام دهند؛ چون همهچیز در حضور عام مورد گفتوگو قرار میگیرد؛ و ازسوی دیگر، خود این کارگران پیشتاز در معرض عقاید رفرمیستی قرار گرفته و کمکم به مماشاتجویی و زدوبند با نیروی بازدارنده، یعنی دولت سرمایه داری گرایش پیدا میکنند.
در نتیجه حزبی که ما در داخل ایران توصیه میکنیم و خودمان هم در حد توان تدارکاتش را میریزیم، یک حزب اخص است. حزبی که از پیشتازان، یعنی آگاهترین بخش جامعه کارگری تشکیل میشود. بخشیکه حتی به آگاهی ضد سرمایهداری هم رسیده است. حزبیکه آموزشهای نظری، تجارب تاریخی و همچنین بینالمللی را در خود گردآوری کرده و در سطح تدارکات و سازماندهی صددرصد مخفیست. چنین تشکیلاتی اگر مخفی باشد توانایی بالقوه سراسریشدن را نیز دارد.
بنابراین حزبی که ما در داخل ایران مد نظر داریم هرحزبی نیست، هرحزب کارگری توده ای نیست. در اروپا این احزاب کارگری تبدیل به عملهواکره سرمایهدارها شدهاند. آنها برای پیشبرد مقاصد سرمایهداری بهبورژواها کمک میکنند و اسم خودشان را گذاشتهاند حزب کارگر. اینها بهعلت همان تودهای بودن زیر فشارهای ایدئولوژیک، روانی و نظامی خرد شده و ناپدید شدند و امروز از کارگران تنها اسم آنرا یدک میکشند و بس. در داخل ایران که ابدا قابل مقایسه با اروپا نیست، نتیجه وحشتناک خواهد بود. کسانیکه خواهان تشکیل حزب علنی کارگران هستند و یا تدارک آنرا میبینند در نطفه خفه میشوند. اینحکومت حتی تحمل سندیکاها که خواهان حفظ وضعیت موجود هستند، ندارد، چه برسد بهحزب.
درپایان چه در پاسخ به این دوست ما که این سوال را طرح کرد و چه دیگرانی که چنین اندیشهای دارند باید گفت: ایده حزب تودههای کارگری در ایران اصولاً جواب نخواهد داد. پاسخ حزب پیشتاز کارگریست. یکستاد رهبری، یعنی حزبی متشکل از رهبران عملی کارگران. این رهبران مخفی هستند، اما درعینحال، کارگران را نمایندگی میکنند، تاثیرگذار هستند. این رهبران عملی، بدون اینکه بهعنوان یک کارگر پیشتاز حزبی شناخته شده باشند مورد اعتماد صدها و هزاران کارگر هستند. این کارگران پیشتاز درعمل تبدیل به سخنگویان همه کارگران خواهند شد چرا که حرف آنان از دل کارگران آمده و کارگران آنان را میشناسند و قبولشان دارند. فردفرد اعضای این حزب پیشتاز باید در میان کارگران از چنین اعتباری برخوردار باشند. چنین تشکیلاتی بهمعنای حزب واقعی کارگران است. اگرچه این حزب از لحاظ تعداد در اقلیت قرار دارد اما رهنمود میدهد و اندکاندک اعتبار کسب میکند. چنین شکلی از تشکیلات، بدون آنکه دربهایش گلوگشاد و باز باشد، یا تودهای بهآن مفهوم، میتواند درعمل تودهها را بسیج کرده، سازمان داده و تدارک شرایط بحرانی را که انقلاب کارگری میتواند دردستور روز قرار گیرد، آماده نماید. مسئله بهحاکمیت رساندن تودههای کارگر و برقراری یک حکومت کارگری بدون این ابزار امکان پذیر نخواهد بود. این حزب، تودهها را تا آستانه انقلاب رهبری کرده و تدارکات پیروزی انقلاب را فراهم میکند. حکومت پس از پیروزی در دستان شوراهای کارگری خواهد بود و نه این حزب، و حزب پیشتاز کارگری بهعنوان یکی از شرکتکنندگان و خدمتگزاران انقلاب در خدمت دولت شوراها قرار خواهد گرفت.
فایل تصویری در یوتیوب
متن سخنرانی مازیار رازی در جلسه کلابهاوس
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری