تمام بندگی انسانی به رابطهی کارگر با تولید بستگی دارد، و تمام روابط بندگی تغییرات و پیآمدهای این رابطه بهشمار میروند.
کارگران،،،،، در سراسر جهان، همواره در مصاف با نظام سرمایه بوده و حقوق اولین چیزیست کە مورد تهاجم حکومتهای قرار میگیرد.
در ایران اما این موارد بسیار شدیدتر است و نان کارگران آغشتە بە خون آنان است و هموارە در تامین اساسیترین مایحتاج زندگی خود ماندەاند.
تقویم ۱۴۰۲ پر بود از تجمعات و راهپیماییهای گروەهای مختلف کارگری، از کارگران معدن گرفتە تا کارگران شرکتهای نفت و پتروشیمی و غیرە،، کە نشان میدهد وضعیت معیشتی و کاری کارگران بە نقطە بحرانی رسیدە است.
بودجه سالانه امسال نیز بمانند بودجه های بیش از چهار دهه گذشته همچنان منافع سرمایهداران و حاکمیت را حفظ میکند.
عمدهای از این بودجه مصروف امنیت حفظ دارایی سرمایهداران میشود و یا اینکه جیب افراد در جناحهای سیاسی و آقازادهها را پر میکند.
با نگاهی به تصویب بودجه در جمهوری اسلامی همواره , حقوق کارگران نسبت به تورم حداقل یکسال عقبتر است و
شرایط اسفبار موجود کە ناشی از سیاستهای ضدکارگری جمهوری اسلامی است، بە گونەای رقم خوردە کە حتی افزایش ١٠٠ درصدی دستمزد آنان هم کفاف وضعیت بحرانی معیشتی کارگران را نمیدهد.
در یکی از برنامەهای تلویزیونی جمهوری اسلامی، مجری برنامە، فیش حقوقی چند کارگر معدن را نمایش داد کە حاکی از عمق فاجعە است.
فیشهای حقوقی، مربوط بە کارگران معدن دامغان است کارگرانی که در عمق ٢٠٠ متری زمین مشغول کارند و سالانه چندین کارگر در اعماق زمین فوت می کنند.
در بحبوحەی فشارهای معیشتی، مصدومیت و مرگ کارگران فشاری مضاعف و چند برابری بر خانوادەهای قربانیان وارد میکند ، امری کە علاوە بر فروپاشی خانوادەها پیامدهای زیانبار فراوانی هم بە دنبال دارد. این درحالیست کە در سیاستهای دولت هیچگونە سمت و سوی حمایتی از اقشار محروم جامعە را نمی توان مشاهدە کرد.
بر اساس این فیشهای حقوقی کارگران نهایتا در حدود ٨ میلیون درآمد دارند، و سختی کاری کە با آنان تعلق میگیرد، ماهی ۶٠٠ هزار تومان است، در حالی کە ، حق ماموریت یک مدیر دولتی که با پرواز به سفر خارجی بی اثر میرود، روزی ۷۰ یورو، یعنی مبلغی در حدود پنج میلیون تومان در روز است.
مقامات رژیم طبقه کارگر را به حال خود رها کرده و به دنبال زمین خواری و رانت هستند.
بهتازگی ۴۲۰۰ متر از زمین باغی حوزه علمیه خمینی که کاظم صدیقی متولی آن است، به شرکت پیروان اندیشههای قائم منتقل شده که در آذر ماه سال گذشته توسط کاظم صدیقی و دو پسر و عروسش تأسیس شده است.
این مرکز ایدئولوژیک وابسته به رژیم در منطقه خوش آب و هوا و گرانقیمت اُزگُل در منطقه یک تهران در شمال پایتخت قرار دارد.
مدرسه علمیه خمینی شامل برج باغ، ۲۵ واحد آپارتمانی خانههای مسکونی برای اساتید ، مسجد، استخر، مجموعه ورزشی و ساختمان حوزه علمیه است.
اما کارگران هیچ سهمی از بودجه و زمینی که برای آبادی آن تلاش میکنند ندارند
کارگران ساختمانی با معضلات بسیاری دست به گریبانند اما به دلیل فقدان تشکلهای مستقلی که پیگیر احقاق حقوق کارگران باشند، قادر به دفاع از معیشت خود و خانوادههایشان نیستند.
گرانی مایحتاج عمومی و فشارهای کمرشکن اقتصادی و معیشتی، کارگران حتی شاغل را از تأمین حداقلهای ضروری برای ادامه حیات ناتوان ساخته و آنها رابه مرز عصیان کشانده است، چه رسد به میلیونها بیکار و جوان جویای کار که برای تهیه نیازهای زندگی و حتی خوردوخوراک روزمره هیچ ممر درآمدی ندارند.
میلیونها بیکار و جوان جویای کار در سراسر کشور ازبیکاری رنجمیبرند و جمهوری اسلامی هیچ راهحلی حتی موقتی و کوتاهمدت در حد سایر کشورهای سرمایهداری برای تعدیل این بحران ندارد. کار، یا بیمه بیکاری که یکی از شعارهای اصلی بیکاران و جویندگان کار است، بدیهیترین خواست میلیونها جوان بیکار است.
اما آنچه رخ می دهد را میتوان مصاف مطبقاتی دید و شرح آن شرح مارکس از طبقه و طبقه کارگر توضیح داد .
در بافت نظریه ی مارکس یک طبقهی اجتماعی ــ اقتصادی طبقه ای از مردم است که نقش مشترکی به عنوان مولفه ی ساختاری جامعه ای معین ایفا می کند. به دیده ی مارکس به لحاظ تاریخی، تمایز طبقاتی صرفاً با ظهور محصول اضافی که ناشی از تکامل نیروهای تولیدی است، پدیدار می شود. طبقات صرفاً بر حسب فرآیند تولید تعریف نمی شوند بلکه آن را باید در ارتباط با تولید اضافی و به ویژه در ارتباط با کنترل و تخصیص محصول اضافی تعریف کرد. بنابراین در یک جامعه ی خاص، شیوه ی تولید (نیروهای تولیدی به همراه مناسبات تولید) جامعه است که ریز طبقات آن را تعیین می کند و نه برعکس. یعنی صرفاً با ملاحظه ی تجریدی خصوصیات اقشار یک جامعه ی معین نمی توان تعیین کرد کدام یک از آن اقشار اجتماعی از ارکان ساختاری جامعه اند. این صرفاً از طریق رابطه ی اقشار مورد نظر با شیوه ی تولید مشخص می شود. همان گونه که مارکس می گوید: شیوه ی تقسیم یک جامعه ی معین به طبقات، مخصوص مناسباتِ اجتماعی همان جامعه است.
تا پیش از مارکس، کار به عنوان کار برای معیشت زندگی تلقی می شد. این امر به نکات مهمی در خصوص کار به طور کلی و طبقات کارگر در معنی قدیم آن رهنمون می گشت. اما به نظریه ی طبقه ی کارگر مدرن دست پیدا نمی کرد. مارکس با طرح کار مزدوری کانون بررسی را در رابطه ی کارگر و سرمایه دار متمرکز کرد و با طرح برابرنهاد کارـ سرمایه به تأثیرات انسان زدایانه ی کار بر « طبقه ای با زنجیرهای رادیکال » که پیش از این تنها از جنبه ی اخلاقی نگریسته می شدند معنایی اقتصادی داد. بنابراین دیگر طبقه ی کارگر، فقط طبقه ی رنجبر و موضوعی برای طرح بی عدالتی و ستم نبود، بلکه طبقه ای گشت که اهرمهای کل اقتصاد را تشکیل می دهد و با اندیشه ی طبقه ای که باید مبارزه کند پیوند اندام واری دارد. مبارزه ی طبقاتی ای که تا فراسوی رابطه ی کارـ سرمایه تعمیم پیدا می کند، مبارزه ی طبقاتی که به مثابه ی یک اصل فعال تضاد درون جامعه ی مدرن را بازمی نمایاند. این بزرگترین نتیجه ی نظری مطالعات اقتصادی مارکس (تا « سرمایه » و من جمله خود« سرمایه ») است، یعنی تبدیل مسئله ی اقتصادی از حالت سوگواری یا ادعانامه ای علیه شرایط رنج به سازوکار محرکِ مبارزه ی طبقاتی .
آنچه که هست مردم ایران دیگر بە رژیم حاکم درایران هیچ اعتمادی ندارند و در اعتراضات خیابانی با سر دادن شعارها خواستەهای خود را بطور واضح و شفاف بیان کردند و آن چیزی نبود جز برچیدە شدن رژیم حاکم بر ایران و تمامی شاخەهای متصل بە آن. نگاهی به شبکه سرکوب در جمهوری اسلامی نشان میدهد که بی توجه به هر مشکل اقتصادی و کاهش و افزایش صادرات نفت و تحریم و غیره، و جدای از روی کار آمدن اصلاحطلبان و اصولگرایان، بودجه سنگینتری به ارگان های سرکوب اختصاص داده شده است. چهار نهاد «وزارت اطلاعات»، «نیروی انتظامی»، «سپاه پاسداران» و «سازمان بسیج» را میتوان از مهمترین اجزا سرکوب در جمهوری اسلامی دانست: این چهار نهاد نظامی-اطلاعاتی-انتظامی اگر چه وظایف مختلفی دارند و برای آن بودجه دریافت میکنند اما بخش عمدهای از بودجه خود را صرف سرکوب معترضان داخلی میکنند.
سال ۱۴۰۳ با توجه به آمارها همین امروزو به همین روال بودجه مصوب در مجلس با کسری ۴۵ تا ۵۵ در صدی مواجه است که این موجب تورم حدود ۶۰ درصدی میگردد ,که قطعا اولین تارگت آن طبقه کارگر است .
۱۵۰ سال پیش, کارل مارکس در توصیف موقعیت کارگران گفته بود: کارگران هیچ چیز جز زنجیرهایشان برای از دست دادن ندارند. به وقاع هر گونه فرمول بندی شود نتیجه یکی است سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و لاغیر .
_
وریا روشنفکر