روز شنبه پنجم اسفند ۱۴۰۲، تعدادی که خود را “فعالین کارگری و فعالین مدنی در خارج از کشور” مینامیدند، در یکی از مراکز اتحادیه سراسری کارگران آلمان (DGB) در برلین دور هم جمع شدند و اعلام کردند که تشکلی کارگری تحت نام “کنفدراسیون کار ایران” تشکیل دادهاند تا “بیشتر صدای کارگران و کارمندان و معلمان ایرانی” را منعکس کرده و بتوانند در “سازمان جهانی کار” جایگزین نمایندگان جمهوری اسلامی گردند. این تجمع، فردی را هم به عنوان “رئیس هیئت مدیره” کنفدراسیون کار ایران انتخاب و معرفی کرده است که تاکنون به عنوان “عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران” شناخته میشد که حال وظیفه دارد با حفظ سمت خود، کنفدراسیون تازه شکل گرفته را نیز رهبری نماید!
“اتحادیه آزاد کارگران ایران” محفلی در ایران میباشد که به دلیل نظرات و مواضع خود در مورد کارگران ایران مورد تایید “صدای آمریکا” قرار دارد، همان رسانهای که در چهارچوب مواضع و سیاستهای امپریالیسم آمریکا حرکت میکند.
“کنفدراسیون کار ایران” _که تشکیل دهندگانش از آن به مثابه یک تشکل کارگری نام میبرند_ همچون دهها انجمنی در خارج از کشور نیست که با هر نظر و ادعایی که دارند حمایت از مطالبات و مبارزات طبقه کارگر در چهار گوشه جهان را موضوع فعالیت خود قرار دادهاند. برعکسِ آنها، اهداف این تشکل متفاوت است. با توجه به این امر که در حال حاضر “سازمان جهانی کار” نمایندگان جمهوری اسلامی را به عنوان نماینده کارگران ایران به رسمیت میشناسد، این به اصطلاح “کنفدراسیون” از همان بدو شکلگیریاش هدف خود را جایگزین شدن به جای نمایندگان جمهوری اسلامی در “سازمان جهانی کار” اعلام نموده است. این واقعیت و همچنین این امر که “کنفدراسیون کار ایران” تحت حمایت رئیس ایرانیالاصل اتحادیه کارگری حزب سوسیال دمکرات آلمان، خانم “یاسمین فهیمی” قرار داشته و به واقع در محل اتحادیه سراسری کارگران آلمان (DGB) شکل گرفته است، وجوه تمایز آن را با انجمن و گروههای یاد شده آشکار میسازد.
در حقیقت، این موجود تازه به میدان آمده که بدون اطلاع کارگران ایران خود را نماینده آنها نامیده و حتی یک تشکل کارگری در ایران را نمایندگی نکرده، نام “کنفدراسیون” روی خود گذاشته است. با این نامگذاری، گردانندگان این تشکل اینگونه جلوه می دهند که گویا نه یک، بلکه مجموعهای از تشکلهای کارگری را نمایندگی میکند. به رغم چنین ادعایی، این تشکلسازی در خارج کشور، در فضای تنشها و اختلافات و رقابتهای امپریالیستی بین قدرتهای بزرگ در رابطه با جمهوری اسلامی پروژهای است که قصدش بیرون کردن نمایندگان جمهوری اسلامی از “سازمان جهانی کار” و جایگزین شدن به جای آن و البته به نام کارگران ایران میباشد.
جالب است که در همان آغاز اعلام موجودیت این به اصطلاح کنفدراسیون، دستاندرکاران آن رسما اعلام کردند که این جریان در چارچوب قوانین جمهوری فدرال آلمان فعالیت خواهد کرد و تازه به رغم چنین اعلام رسمی تاکید دارند که به هیچ قدرتی هم وابسته نیستند!
برای نمونه در بند ۱ ماده دوم اساسنامه که به اصول سازمانی این تشکل پرداخته تاکید شده که:
“کنفدراسیون یک سازمان کاملا مستقل است. سیاستها، عملکرد و سبک کار کنفدراسیون و ارگانها و نهادهای زیرمجموعه آن بدون وابستگی مالی و سیاسی به کارفرمایان، دولتها، احزاب، سازمانهای سیاسی و مدنی و جوامع مذهبی است”. در حالیکه خود مدعیان این اساسنامه به روشنی میدانند که بدون حمایت همهجانبه کنفدراسیون اتحادیههای کارگری آلمان DGB واقع در برلین قادر به تشکیل و عنوان کردن این موجود به نام “کنفدراسیون کار ایران” نبودند. بر کسی پوشیده نیست که جمع موسس، در ساختمان مرکزی کنفدراسیون اتحادیههای کارگری آلمان DGB و با بودجه همین اتحادیه جمع شده بودند! امری که خود نقض همان ادعایی است که در بند ۱ ماده دوم اساسنامه این تشکل مطرح شده است!
مسخرهتر از مورد فوق این واقعیت است که کسانی که تاکید دارند “کنفدراسیون”شان “سازمان کاملا مستقل” میباشد در اساسنامه خود مدعی شدهاند که: “۶- تشکلهایی که عضویت آنها در کنفدراسیون پایان یافته است، ملزم به حفظ اطلاعات درونی کنفدراسیون هستند” و سپس خاطیان را تهدید نموده که: “نقض بند ۶ طبق قوانین DSGVO آلمان پیگرد قانونی دارد”.
به راستی تشکلی که هنوز کاملا شکل نگرفته، کسانی که صفوف آن را ترک میکنند را به قوانین آلمان و منطقا پلیس آلمان احاله میدهند، تا چه حد میتواند “سازمان کاملا مستقل” و مردمی تلقی شود!! همین یک بند خودش کافی است که هر کس پی به ماهیت ضد کارگری این جریان ببرد.
مشکل بعدی این تشکل کاغذی نام آن میباشد چون اصولا و در سنت مبارزات کارگری، کنفدراسیون منطقا از تجمع فدراسیونهای مختلف و سندیکاهای گوناگون تشکیل میشود و نه برعکس؛ یعنی کارگران در هیج کجای جهان اول کنفدراسیون خود را تشکیل نمیدهند که بعد این تشکل برود دنبال ساختن فدراسیونها و سندیکاهایش، بلکه برعکس کنفدراسیون از تجمع و اتحاد سندیکاها و اتحادیههای محتلف شکل میگیرد آن هم تشکلهای کارگریای که در محل کار کارگران حضور داشته و کارگران را در محل کار نمایندگی میکنند.
اما چرا موسسین این کنفدراسیون کاغذی به کاری وارونه و خلاف اصول و کار معمول در رابطه با مبارزات کارگران پرداختهاند؟
پاسخ این پرسش قبل از هر چیز به هدفی برمیگردد که آنها در مقابل خود گذاشتهاند؛ یعنی جایگزین نمایندگان جمهوری اسلامی در سازمان جهانی کار شدن. روشن است که چنین هدفی به چنین نامگذاری جعلیای هم نیاز دارد و نشان میدهد این به اصطلاح کنفدراسیون چرا اساسا شکل گرفته است. چون اگر هدف متحد کردن کارگران ایران بود منطقا چنین وارونهکاری هم ضرورت نداشت.
واقعیت این است که به دلیل سلطه یک دیکتاتوری لجامگسیخته در ایران طبقه کارگر ما قادر نشده است تشکلهای مستقل خود را شکل دهد و به همین دلیل هم صفوفش در پراکندگی کامل قرار دارد. این درد پراکندگی باعث شده است از یک طرف کسانی بدون توجه به این امر که نیاز و ضرورت سازمانیابی کارگران از محل کارشان نشأت گرفته و به نمایندگی مستقیم آنها در محل کار وابسته است، روابط محدود خود را به نام سازمانیابی طبقه کارگر جا بزنند و از طرف دیگر تشکلهایی در خارج از کشور با حمایت دولتهای کشورهای امپریالیستی شکل بگیرند که اهداف خاص خود را تعقیب میکنند. بی دلیل نیست که همین “کنفدراسیون کار ایران” بلافاصله مورد پشتیبانی حزب کاغذی با عنوان “حزب کمونیست کارگری ایران” قرار گرفت. چرا که تلاش این حزب کاغذی، آمادهسازی خود برای حضور یافتن در دولتهای ارتجاعی آینده است که به مثابه آلترناتیو به اصطلاح مدرن و سکولار جایگزین رژیم جمهوری اسلامی گردد.
باید بر این نکته هم تاکید نمود که چه در زمان دیکتاتوری رژیم شاه و چه در زیر سلطه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی تمامی تلاشهایی که قصد داشتهاند از بالای سر کارگران و بدون اطلاع آنها به اصطلاح تشکل کارگری تشکیل دهند جز شکست و رسوایی فرجامی نداشتهاند. بدون شک این قاعده در مورد “کنفدراسیون” تازه عنوان شده نیز صادق خواهد بود و این موجود هم همان سرنوشتی را پیدا خواهد کرد که قبلیها به آن دچار شدند و واقعیت خیلی زود به آنها نشان خواهد داد که موجودی که در تلاش برای خلق آن بودند مرده متولد شده است.