مجموعه مطالبی که در زیر میآید تلاشی است که در چند سال اخیر برای تحلیل طبقاتی پدیده ی کولبری و افشا کردن اشک تمساح جریانات بورژوا_ناسیونالیست در کنار جنایات رژیم حاکم به انجام رسیده است. تمامی یادداشتهای قبلی یکجا منتشر میشود.
در انتقاد بە رویکرد برخی از جریانات، رسانە ها و افراد بە اصطلاح حامی کولبران(۱)
برای فهم پدیده ی کولبری باید به دو موضوع اصلی توجه داشت. نخست اینکه پدیده ی کولبری در کدام مناسبات و عوامل سیاسی و اقتصادی ریشه دارد؟ دوما، خیل عظیم کولبران که جزو طبقه ی کار و زحمت هستند به کدام طبقه، افراد و دستجات سود می رسانند؟
در پاسخ به سوال اولی می توان اذعان نمود که پدیده ی کولبری، سوخت بری و کارهایی از این قبیل در مناطق مرزی و محرومی همچون کردستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان رواج دارد. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در طول بیش از چهل سال اخیر حاکمیتش عامدانه و آگاهانه بخشهایی از کشور را از لحاظ اقتصادی عقب رانده تا از این طریق جمعیت میلیونی ساکن در این مناطق را به نیروی کار ارزان و مهاجر در شهرهای بزرگ و صنعتی تبدیل کند. عقب نگه داشتن اقتصادی، بیکاری گسترده و عدم رشد صنعتی، ایجاد موانع رشد علمی، فرهنگی و فضای سیاسی سرکوب و میلیتاریزه کردن این مناطق زمینه را برای گسترش کارهایی از قبیل کولبری و روی آوردن میلیونها زن و مرد از تحصیلکرده و بی سواد تا کودک و پیر و جوان را به این کار بوجود آورده است. در واقع کولبران مردمان محروم و کارگران بیکاری هستند کە بیکاری و تن ندادن بە مهاجرت کاری آنها را به این مسیر سوق داده است.
اما کولبران به کدام طبقه، افراد و گروهها سود می رسانند؟ مغازه ها و پاساژهای آنچنانی در بانه، مریوان، پیرانشهر و… چگونه و به چه منظوری بنا شده اند؟ سرمایه داران محلی که سرمایه گذاری هاشان سر از چین، دبی، کویت، ترکیه، هولیر و سلیمانیه درآورده و بازار بسیاری از اجناس را در شهرهای پر جمعیت تهران، اصفهان، شیراز، تبریز و… به دست گرفته اند، چه سودی از ابقا و تداوم پدیده ی کولبری و بیکاری و نیروی ذخیره ی کار به جیب می زنند؟ آیا استثمار و کشتار کولبران در مناطق مرزی تنها به نقش سپاه و دیگر نیروهای مسلح محدود می شود؟ مگر پایه های سپاه پاسداران در این مناطق بر زمین همین سرمایه داران و مزدوران محلی که سر در آخور حکومت دارند، استوار نیست؟ و متقابلا مگر پاسداری از سرمایه و سودآوری بورژوازی یکی از وظایف اصلی سپاه پاسداران نیست؟ مگر تمامی کانالهای درآمدزای تجارت مرزی از کولبری گرفته تا تردد نفتکش ها، رانت ایجاد پارکینگ و رستوران، پیله وری و صادرات و واردات و… در اختیار بورژوازی بومی و هم کاسه ی با حکومت قرار ندارد? این ها سوالاتی هستند که باید از بعضی احزاب، جریانات، رسانه ها، و نویسندگان و هنرمندانی پرسید که سنگ کولبران را به سینه می زنند اما از افشای نقش مزدوران و سرمایه داران محلی امتناع می کنند. اکتفا به ضدیت با سپاه پاسداران بدون نقد سیستم سرمایه داری و منطق سود چیزی شبیه فقیر نوازی و کارگر پناهی بسیجیان و اصلاح طلبان حکومتی است در قالب اپوزسیون جمهوری اسلامی با رنگ و لعاب چپ یا راست. نمی توان به کار کولبری و کشتار کولبران معترض بود اما از ریشه های تداوم آن و نفع برندگان این پدیده دم برنیاورد. مبارزه با کولبری بخشی از مبارزه ی طبقاتی کارگران علیه سرمایه داری حاکم بر ایران است. کارگران آگاه برای پایان دادن به تمامی مصیبتهای جامعه ی سرمایه داری از جمله کولبری، بیکاری، تن فروشی، اعتیاد، حاشیه نشینی، خودکشی، کودکان کار و خیابان و… در صفوف مستقل و به هر شکل ممکنی خود را سازمان می دهند. در مورد کولبری باید خواست تامین شغل شایسته ی انسانی یا پرداخت بیمه ی بیکاری مکفی به یکی از مطالبات اصلی طبقه ی کارگر تبدیل شود.
در انتقاد به رویکرد برخی از جریانات، رسانه ها و افراد به اصطلاح حامی کولبران (۲)
عبور کالاها از مرز برای سرمایه داران سود بسیاری دارد. بازارها و ثروتهای اندوخته شده ی افسانه ای در این سالها از عواید همین مرز، زندگی رویایی ای را برای اقلیتی در کردستان به ارمغان آورده است. تنها چشمانی که این واقعیت طبقاتی را ببینند می توانند ستم و استثمار بر زحمتکشان کرد را دریابند. صاحبان بار از صخره ها سقوط نمی کنند، پایشان را روی مین جا نمی گذارند، یخ نمی زنند، در کولاک و برف جان نمی دهند، انگشتانشان نمی ریزد، از سنگینی بار قلبشان نمی ایستد، گلوله بر تنشان نمی نشیند، در رودخانه ها غرق نمی شوند، تشنگی، گرسنگی، سرما و گرما نمی کشند، پاهایشان تاول نمی زند، تحقیر نمی شوند، کتک نمی خورند، دستگیر نمی شوند، ترس بر سرشان آوار نمی شود.
کولبران کرد پیش از آنکه بدست محافظان مسلح سرمایه کشته شوند، به دست بورژوازی هم ملیتشان (بورژوازی کرد) استثمار می شوند و خونشان در شیشه ریخته خواهد شد.
سرمایه داران کرد شانس دیگری هم دارند: نه کسی مانند کولبران سنگشان را به سینه میزند و خاک به چشمشان می پاشد، نه کسی برایشان اشک تمساح میریزد و از جسم و جانشان پلکان صعود میسازد، و نه حتی کسی حاضر است اسمی از سهم و نقش شان در ستم بر کولبران و کارگران مرزی کردستان به میان بیاورد. چه موهبتی ست سرمایه دار بودن در کردستان. نیروی کار ارزان، مظلوم نمایی و فریب بر پایه ی ستم ملی (ستم ملی را کارگران کرد احساس می کنند، بورژوازی این موضوع را نیز به منبع سود و تجارت تبدیل کرده است)، وجود میدان داران حامیان دروغین و بزدل کولبران در کردستان که جنایات بورژازی کردی پوش را پرده پوشی میکنند و نمایش جولان دادن به نام کردایه تی و ایفای نقش انقلابی گری در کنار انباشت سرمایه را اجرا می کنند. چنین است بورژوا بودن در این منطقه، زالوهایی که جنایاتشان تکریم یا لااقل مسکوت می گردد.
پنبه ها را از گوشتان درآورید و خوب بشنوید. کسانی کە موقعیت و منافع سرمایه داران کردستان را ملاحضه می کنند. کسانی که دچار سوتفاهم و تعارفات طبقاتی هستند. کسانی که بر استثمار کارگران کرد به دست بورژواهای هم زبانشان چشم می بندند. کسانی که نقش بورژوازی کرد را در فقر و فلاکت میلیونها کارگر و زحمتکش کردستان نادیده می گیرند. کسانی که خاک به چشم پرولتاریا می پاشند. این افراد خود را هر چه بخوانند و معرفی کنند، باز هیچ جایگاهی در صف مستقل پرولتاریا، و منافع و مبارزه ی طبقاتی کارگران نخواهند داشت. آنها باید به فکر پالوده کردن افکارشان از پس مانده های ناسیونالیستی باشند. پرولتاریا را بگذارید به سازماندهی و مبارزه به دور از تفاوتهای قومی، ملی، مذهبی و جنسیتی مشغول شود. ما را به خیر شما امید نیست، شر مرسانید.
پاسخی کوتاه به تحریفات موجود در مورد کولبری و ملی نشان دادن این پدیده (۳)
کولبری یکی از اشکال قرون وسطایی استثمار در عصر سرمایه داری و از غیر انسانی ترین شیوه هایی توهین به کرامت بشر و بهره کشی از انسان کارگرو زحمتکش و قشر فرودست جامعه است. آنچه که بر دوش این قشر رنج کشیده سنگینی میکند، تنها مشقات، خطرات طاقت فرسای جانی و سود اندوزی بازرگان های محلی و سراسری نیست، بلکه تحلیل گران و مدافعین دروغین کولبران، از جمله در میان روشنفکران خرده بورژوا و خیرین ستم پیشه ی کردستان را هم شامل می شود که با چنگال های بی رحم شان گلوی واقعیت و حقیقت را در نطفه خفه می کنند..
پیشتر هم مفصل شرح دادیم که پدیده ی کولبری (کولبری به طور خاص و ستم ملی و ابعاد و وجوه مختلفش به طور عام) را باید از زاویه ی تحلیل و تفسیر تاریخی_طبقاتی شرح داد. سیاستهای تمامیت خواهی و یکدست سازی نظم سرمایه داری، همسو با شرایط پیشروی این نظام و به نفع تمرکز هر چه بیشتر سرمایه عمل می کند. فرم دولت_ملت های موجود به عنوان شکل عام و مقتضی دوران سرمایه داری از این جهت به تصلب ملی_تاریخی_زبانی در مقابل تکثر آن تاکید می کنند. قدرت حاکمیت، فارغ از هر ملت و زبانی، با به راه انداختن پرولتاریزاسیون ملل تحت ستم، آنها را با استثمار مضاعف (تحقیر و ارزان سازی نیروی کار) و غارت زیر بنایی منابع، ویرانی و گرسنگی گسترده روبرو می کند. سوال اینجاست که آیا پرولتاریای تحت ستم باید در اتحاد عمل با بورژوازی خارج از دولت_ملت حاکم قرار گیرد و یا صف مستقل خود را از هر دو بورژوازی غالب و مغلوب را تشکیل دهد. تضاد منافع پرولتاریای ملل مغلوب با بورژوازی جامانده از تشکیل دولت_ملت مجال اتحاد عمل با این بخش از بورژوازی و تامین منافع طبقاتی و پرولتری از این طریق را به قهقرا می برد.
درآمدها و عایدات مرزی که به کیسه ی سرمایه داران حکومتی و غیر حکومتی در کردستان ریخته می شود، از دید کولبران، کارگران و زحمتکشان و هیچ انسان صادق و شرافتمندی در کردستان پنهان نمی ماند. قابل درک است که سخن راندن از کولبری بدون نشان دادن سهم “بورژوازی کُرد در کردستان” در این کسابت به غایت ظالمانه و تحقیر آمیز از نقطه نظر تنگ نظرانه ی منافع و مصالح ناسیونالیستی، ضد کارگری و سرمایه محورانه صورت می گیرد. کولبری مختص به یک ملت و یا یک منطقه ی خاص نیست. کولبری به یک دوره ی زمانی مشخص محدود نمی شود چرا که بهره کشی از نیروی جسمانی انسان ریشه ای تاریخی دارد. عکسهای تاریخی ای از دوره ی برده داری و فئودالی برجای مانده که نشان می دهد، حمل کردن حاکمان و اربابان بر روی دوش و دست برده ها سنگینی می کند. کشیدن چرخ دستی هایی که بعنوان وسیله ی نقلیه استفاده می شود هم، کماکان در بعضی از کشورها قابل مشاهده و وسیله ی کار قشر فرودست جامعه است..
کولبری مانند همه ی این موارد شکلی از غیر انسانی ترین اشکال استثمار انسان به دست انسان است، به این معنا که ریشه های ستم و نابرابری در جامعه ای که بر اساس بدست آوردن سود سرمایه و استثمار انسانها و برده گی مزدی بنا شده، در واقع ملیت، جنسیت و سن سال انسان ها را نمی شناسد.
کولبری محصول و معلول مناسبات سود محور و نظام سرمایه داری است. سرمایه داران در دو سوی مرزها با هدف دور زدن قوانین گمرکی و کسب سود بیشتر به راههای قاچاق روی می آورند. پاره ای اوقات این راهها از طریق لنج در دریاهای جنوب ایران، اتومبیل در مورد سوختبران شرق کشور و کاسبکاران مرزی مناطق غربی بکار گرفته می شود. اما در مناطق کوهستانی کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی گاه عبور کالاها از کوره راهها و توسط انسان یا قاطر امکان پذیر است. همین واقعیت تلخ جنبه ی غیر انسانی و قرون وسطایی کولبری را روشن می کند.
مارکس نقل می کند که انسان به وسیله ی آگاهی به شان سزاوارش دست خواهد یافت، اما انسان پیش از آنکه بیاندیشد باید چیزی برای خوردن، آشامیدن و مسکنی برای زیستن داشته باشد. در حال حاضر بورژوازی برای سرکوب و استثمار طبقه ی کار و زحمت تلاش دارد بر این قشر تسلطی مطلق و همه جانبه پیدا کند و چنین سلطه ای بر کارگران و زحمتکشان جز از طریق تحقیر و تحمیل محرومیت ممکن نیست. قرنهاست که گسترش کارهای پست و تنبیهات مبتذل در محیط کارگری و محل زیست فرودستان با هدف تزریق احساس حقارت و درماندگی صورت می گیرد. سرمایه داران متکبر و دون مایه خوب می دانند که تا زمانی پرولتاریا حس ناتوانی داشته باشد، خطری تاج و تخت شان را تهدید نمی کند. نظم کنونی همزمان که خون و عزت نفس کولبران و کارگران بارانداز مرزی را می مکد، حاکمان از دماغ فیل افتاده را مغرور و سرمست می کند.
قطع بر یقین، این سرنوشت محتوم و بی چون و چرای کارگران نیست، زیرا پرولتاریا از طریق آگاهی و مبارزه به شأن سزاوارش دست می یابد. آگاهی ای که هویتهای دروغین را پس می زند، و دست به ریشه خواهد برد: مبارزه ی طبقاتی
بورژوازی وجدان ندارد. (۴)
مناطق مرزی برای پیله وران، صاحبان پارکینگ ها و رستورانها در مرز، صاحبان پاساژها و بازاریان گردن کلفت و… یک نعمت الهی برای مال اندوزی و استثمار به شمار می رود. هزاران انسان کارگر و زحمتکش به نردبان کسب سود هر چه بیشتر برای این جماعت تبدیل شده اند. انسانهایی که با هدف بدست آوردن یک لقمه نان به طاقت فرسا ترین و تحقیر آمیز ترین کارها مشغول می شوند. اما زالوهای سرمایه داری به مکیدن خون این انسانهای شرافت مند اقناع نمی شوند و با به قتل رساندن و ریختن خون کارگران، خوی وحشی گیری را در خود ارضا می کنند. در طول این سالها ملیونها خانواده داغدار مرگ عزیزانشان به دست جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی شده اند. ما کارگران بە جای بروز خشم کور باید بە سازماندهی، سازماندهی و سازماندهی بپردازیم. برانداختن نظم سرمایه و صفوف بورژوازی فقط و فقط توسط صف متحد و متشکل پرولتاریا امکان پذیر است. تنها با سرنگونی انقلابی قدرت سرمایه داران و تصرف قدرت به دست طبقه ی کارگر و ایجاد حکومت شورایی می توان نقطه ی پایانی به این زندگی فلاکت بار و سراسر ظلم و ستم گذاشت.
کارگران و کولبران زحمتکش کردستان تنها با تشکیل صفوف مستقل و سراسری خود در تشکلهای توده ای و کارگری، و سازمان یابی در حزب طبقاتی جدا از صفوف احزاب بورژوا_ناسیونالیست کرد قادر به رهایی از رنج و استثمار نظام سود و سرمایه خواهند بود. نیروهای مسلح احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان از هم اکنون دستی در گردنه گیری و باج خواهی از کولبران کرد در مرزها و در خاک کردستان عراق دارند، در فردای احتمالی به قدرت رسیدن چنین نیروهای فرصت طلبی نباید انتظاری جز تداوم سرکوب و استثمار زحمتکشان داشت. یگانه راه رهایی طبقه ی کارگر تلاش برای برقراری سوسیالیسم به دور از هر گونه توهم و تزلزل در مقابل سیستم سرمایه داری است.
قتل کولبران در نوارهای مرزی توسط عوامل سرمایه داری حاکم و دولت متبوعش جمهوری اسلامی به شدت محکوم است و جا دارد کارگران و زحمتکشان به هر شکلی برایشان ممکن است فریاد اعتراض خود را نسبت به این جنایات سر دهند. روزانه هزاران کولبر زحمتکش در مرزهای کردستان، کرمانشاه و سیستان و بلوچستان از سر گرسنگی و بیکاری به کار طاقت فرسا و غیر انسانی کولبری تن می دهند. در سوی دیگر ماجرا اقلیتی پیله ور و ثروتمند دست در دست نهادهای نظامی و حکومتی از نعمات تجارت مرزی پولهای کلانی به دست آورده اند. و کاخ هایشان را در کنار منازل محقر اقشار فرودست برپا کرده اند. کولبری شغل نیست. بلکه شرایط فلاکتباری است که بورژوازی بر کارگران بیکار تحمیل کرده و بخشی از طبقه ی کارگر از سر ناچاری تسلیم این وضعیت شده اند. اما این سرنوشت حتمی و بدون راه حل کولبران نیست.
خواست تامین شغل مناسب و یا پرداخت بیمه بیکاری توسط دولت باید به یکی از مطالبات اصلی طبقه ی کارگر در کردستان و دیگر مناطق تبدیل شود. تا قبل از متحقق شدن این خواسته ها، هر بار با مرگ یا نقص عضو شدن کولبران بر اثر قتل عمد، انفجار مین، سرما و سقوط از ارتفاع و سختی کار، خیابانها و مراسم تشیع جنازه ی این عزیزان را به میدان اعتراض و مبارزه علیه نظم وارونه ی سرمایه داران تبدیل کنیم و هزینه ی این جنایات را برای رژیم اسلامی بالا ببریم.
از کرامت و معیشت بر باد رفته ی کولبران، تا نیات پلید فرصت طلبان (۵)
در سالی که گذشت، صحبت از کولبری بارها در صدر اخبار قرار گرفت. هر بار که کولبری از سرما یخ زد، یا به ضرب گلوله و انفجار مین جانباخت، فرصت طلبان چهره ی رنجدیده و مظلومش را بر بیرق سهم خواهی از شیره ی جان فرودستان حک کردند. گفتن از درد کولبران به راهی برای کسب رای نمایندگان مجلس در کردستان، به پوششی برای داد و ستد تجار و به مأمنی برای کسب حقانیت رسانه ها و جریانات ضد مردم زحمتکش تبدیل شد. هنرمندان خرده بورژوا از این زخم گفتند و به تصویر کشیدند، نمایشگاهها برپا شد، فیلم ها ساختند، جشن ها و مهمانی ها گرفتند، آوازها خواندند، جایزه ها اهدا کردند و جایزه ها گرفتند، اما دردی از کولبران دوا نشد. چرا که قرار نیست این عده به شکاف و ستم طبقاتی پایان دهند. کسی از آنها زبان راستین زحمتکشان کولبر نبود، کسی از ایشان رنجی از دوششان برنداشت، اما تا توانستند تاریکی در دیدگان کولبران ریختند و گوششان را با عبارت پردازی های رنگین و فریبنده پر کردند، تا هیچ روزنه ای برای شنیدن فریاد رهایی بخش کارگران باقی نماند.
در این سالها خواست کولبران را، دشمنان طبقاتی کارگران معنا کردند. لنین علت امر را خیلی سال قبل به روشنی بیان کرده است: “علت این امر ناکافی بودن آگاهی طبقاتی و [ضعف] تشکل پرولتاریا و زحمتکشان است. « اشتباه » رهبران که من آن را دروغگوئی در موضع خرده بورژوائی آنان نامیده ام، در واقع این است که به جای روشن کردن ذهن کارگران، آنان را گیج می کنند؛ به جای برطرف کردن توهمات خرده بورژوائی، آنها را به آنان تزریق می کنند؛ به جای رها ساختن مردم از نفوذ بورژوازی آن را مستحکم می سازند.” (لنین_قدرت دوگانه)
شعار نه به کولبری، نه به هتک حرمت انسان، نه به استثمار انسان به دست انسان، جای خود را به شعار نه به کشتار کولبران داد. البته که علیه کشتار کولبران باید ایستاد، همانگونه که علیه نفس وجودی این پدیده ی حقارت بار، همانگونه که علیه بهره کشی از انسان کولبر باید قدم علم کرد. دفاع از کرامت کولبر و مبارزه برای پایان بخشیدن به این فلاکت، جای خود را به نمایش تبلیغاتی ذلت انسان و باز تولید نظم حاکم داد. عرق شرمی که باید برچهره بنشیند و خشمی که باید در مشتها گره شود، جای خود را به سوژه شدن کولبران در آثار هنربندان دون مایه داد.
شوربختانه بجای آنکه تلاشی قاطع برای حذف کولبری در میان باشد، بجای آنکه کوششی در یافتن راه چاره ای برای تامین معیشت و کرامت کولبران به کار افتد، بجای آنکه ریشه های واقعی وجود پدیده ی کولبری و حافظان و سود برندگان آن روشن شود، و درنهایت بجای آنکه رنج و خفت کولبری بستر و انگیزه ای برای مبارزه ی طبقاتی و رهائی زحمتکشان باشد، این پدیده ی قرون وسطایی مایه ی مباهات و فخر فروشی خرده بورژوازی و دستاویزی برای مظلوم نمایی سرمایه داران رانده از قدرت در کردستان شده است.
از نظر حامیان دروغین کولبری، استثمار ایرادی ندارد، مشکل فقط اینجاست که نمی گذارند تاجران کردستان با خیال راحت طبقه ی کارگر خودی را زنجیر کنند و ارزش افزوده ی جسمشان را بیرون بکشند. مشکل اینجاست که سهم سرمایه ی محلی را نمی دهند. مشکل اینجاست که پاسداران سرمایه انصاف و قاعده ی معامله را رعایت نمی کنند و زود به زود خون کولبران را میریزند، خونی که باید مکیده شود و بورژوازی کرد را فربه کند.
کولبران و زحمتکشان کاسبکار مرزی نیستند، آنها بخشی از طبقه ی کارگر در کردستان اند. (۶)
چهارشنبه ۱۲ شهریور ماه ۹۹ در پی کشتار ددمنشانه ی چهار انسان زحمتکش، در مرز پیرانشهر و سردشت آمار کولبران جانباخته در یک ماه گذشته که بر اثر شلیک ماموران مرزی و پاسداران سرمایه جانشان را از دست داده اند به ۳۱ تن رسید، و بازار مظلوم نمایی و سهم خواهی موج سواران بورژوازی کرد را داغ کرد. این روزها بار دیگر حامیان دروغین کولبران فرصت را غنیمت شمرده و آگاهانه مرز میان کولبران و کاسبکاران مرزی را مخدوش می کنند. «زانست حسننژاد»، «زانکو احمدی»، «جلال خضری» و «سروش ملکاری»، اگر چه هنگام جانباختن به کولبری مشغول نبودند و با کمک حیوان باربر به کار پر مشقت و خطرناک جابجا کردن کالا در مرز می پرداختند اما اگر در مقابل دستمزد کالاها را جابجا کرده باشند، کاسبکار نیز به شمار نمی آیند.
هر چند به قتل رساندن این انسانهای زحمتکش هر چه که باشند، کولبر یا کاسبکار، محکوم است و محصول و معلول نظام طبقاتی، اما نباید فراموش کرد که مخدوش کردن مرز میان طبقات، رؤیا و هدف شوم ظالمان و استثمارگران است. پوشاندن مرز میان استثمارگران و استثمار شوندگان، فروشندگان و خریداران نیروی کار، کارگران و سرمایه داران نامی جز شیادی نمی تواند داشته باشد. کولبران و زحمتکشان کاسبکار مرزی نیستند، آنها بخشی از طبقه ی کارگر هستند که از سر ناچاری و زیر فشار فقر و بیکاری در مقابل دستمزدی که کاسبکاران صاحب بار می پردازند کالاهایی را بر روی پشت خودشان یا به کمک حیوان باربر در دو سوی مرزها جابجا می کنند و معیشت خود و خانواده شان را از طریق این فعالیت غیر رسمی و غیر قانونی تأمین میکنند. این قشر زحمتکش نمیتواند هم کولبر باشد، یعنی نیروی کارش را در مقابل دستمزد بفروشد، و هم کاسبکار باشد، یعنی نیروی کارش را نفروشد و از مابه تفاوت قیمت کالاها در دوسوی مرز درآمد یا سود کسب کند، آنها یا کولبرند و یا کاسبکار. تنها زمانی که این کولبران زحمتکش خودشان مالک کالاهایی باشند که جابجا میکنند، میتوان از آنها به عنوان کاسبکار زحمتکش نام برد، که هنوز با سرمایه داران صاحب بار که خریدار نیروی کار کولبران و زحمتکشان هستند تفاوت ماهوی دارد. منظور از کاسبکار باید روشن باشد، کاسبکاری که برای خودش کار میکند، نیروی کار دیگران را به خدمت نمی گیرد اما خود صاحب کالاها است، یا کاسبکاری که نیروی کار کارگران را خریداری می کند و ارزش افزوده و شیره ی جانشان را غصب میکند.
کولبر قربانی زیر پا گذاشتن مرزها و قوانین دست ساخته ی حکومتهای سرمایه داری در اقلیم کردستان عراق و جمهوری اسلامی ایران از سوی سرمایه داران این دو منطقه ی جغرافیایی است. سرمایه داران با فرار از پرداخت گمرک و با هدف کسب سود هر چه بیشتر کارگران بیکار را به لب مرزها و به مسلخ میکشانند و آنها را به کولبری می گمارند. خون این کسب و کار را کولبر می پردازد و سودش را کاسبکار و صاحب سرمایه به جیب میزند. و در مقابل از منافع کاسبکار و تجار مرزی به حساب کولبران و کشته شدنشان دفاع میشود. کسب و کار مرزی اما، کسب و کار رسمی و قانونی را نیز شامل می شود. محمولههای که از بازارچههای رسمی و طبق روادید قانونی کشورها صادر یا وارد میشوند نیز بدون بهرهکشی از نیروی کار و گرفتن جان آنها از گردش باز میایستد. تنها دور روز پیش از این واقعه روز دوشنبه ۱۰ شهریور ماه بود، که یک کارگر مرزی در مریوان با هویت « د.الف» اهل روستای «سیف» در حالیکه مابین دو دستگاه کامیون ایرانی و عراقی قرار گرفته بود، بر اثر اشتباه راننده کامیون عراقی که دنده عقب در حال حرکت بود، زیر گرفته شد و متاسفانه در دم جانباخت. پس از این واقعه ی دردناک هیچ کس جز کارگر راننده که هم طبقهای کارگر جانباخته بود، فرد یا افرادی و مناسبات حاکم گناهکار شناخته نشد.
کارگران هم طبقه ای، عامل اصلی این زندگی فلاکتبار سیستم سرمایهداری، سرمایهداران و حامیان و توجیه گران نظم موجود اند. پس نگذاریم این شیادان پشت نقاب انسانی و دفاع از زحمتکشان پنهان شوند.
کولبران و استقلال طبقاتی زحمتکشان (٧)
سال گذشته درست در چنین روزی بود که از معیشت و کرامت لگد مال شده ی کولبران نوشتم. امسال نیز آش همان بود و کاسه همان. موج بهره جویی سیاسی_ایدئولوژیک خرده بورژوازی از کولبران در کنار استثمارشان به دست عمدتا سرمایه داران کردستان و کشتار روزمره توسط استبداد حاکم همچنان به پیش می راند. تمام تلاش روشنفکران و هنرمندان خرده بورژوا ایجاد اغتشاش در مرزهای طبقاتی و سواری گرفتن از گرده ی زحمتکشان است تا جایی که رسانه هایی به نام کولبر ایجاد شده و سالهاست که موج سواری می کنند. پارسال نوشتم: “شعار نه به کولبری، نه به هتک حرمت انسان، نه به استثمار انسان به دست انسان، جای خود را به شعار نه به کشتار کولبران داد. البته که علیه کشتار کولبران باید ایستاد، همانگونه که علیه نفس وجودی این پدیده ی حقارت بار، همانگونه که علیه بهره کشی از انسان کولبر باید قدم علم کرد. دفاع از کرامت کولبر و مبارزه برای پایان بخشیدن به این فلاکت، جای خود را به نمایش تبلیغاتی ذلت انسان و باز تولید نظم حاکم داد. عرق شرمی که باید برچهره بنشیند و خشمی که باید در مشتها گره شود، جای خود را به سوژه شدن کولبران در آثار هنربندان دون مایه داد.” شکی در این نیست که جز سوسیالیسم و جنبش طبقه ی کارگر هیچ نیرویی به طور واقعی مخالف کولبری نیست. چرا که با از میان رفتن کولبری نه تنها یکی از منابع سود سرمایه داری تجاری در دو سوی مرزهای کردستان از بین می رود٬ بلکه رسانه ها و هنرمندان و روشنفکرانی که از سفره ی کولبران تغذیه می کنند و اسم و رسمی برای خود برپا کرده اند نیز نقش بر آب خواهند شد.
تا نفس پدیده ی کولبری و بهره برداری های فکری و فرهنگی از آن برجای باشد فرصت طلبان دست از سر این قشر زحمتکش برنخواهند داشت. مهم نیست که فرصت طلبان امروزی در گذشته چه موضعی داشته اند. آگاهی چیزی نیست که به همان شکل حفظ شود و به صورت خطی رشد کند. تاریخ مبارزات طبقاتی در جهان نشان داده است که حتی انقلابی ترین افراد و جریانات نیز می توانند سر یک تندپیچ راه کج کرده و به دشمنان کارگران بپیوندند. تاریخ جنبش طبقه ی کارگر مملو از تجدید نظرهای رنگارنگ نادمین از سوسیالیسم است. کارگران این نادمین را نه به اعتبار گذشته شان که با ارزیابی اعمال امروزشان قضاوت می کنند. کارگران نادمین امروز را نه با ادعاها و شعارهای بی محتوایشان٬ بلکه با سکوت های معناداری که در برابر دشمنان طبقاتی پرولتاریا پیشه کرده اند قضاوت می کنند. کارگران به صدایی برای بیدار شدن و دیدن واقعیات نیاز دارند٬ حتی اگر زمخت و خشدار باشد. نه لالایی هایی برای به خواب رفتن و در تاریکی غرق شدن. کولبران یا کاری شایسته انسان امروزی می خواهند یا بیمه بیکاری مکفی. کولبران از گرسنگی کشیدن و افتخار هم ملیتی هایشان به گرسنه بودن آنها بیذارند. برای فرزندان کولبران تفاوت چندانی ندارد که پول کیف و کتاب امسال شان را باج خواهی کدام نیرو به یغما می برد. کولبران رفاه می خواهند آزادی. کولبران از مردن در برف و سرما بیذارند٬ آنها یک زندگانی بهتر می خواهند و خورشید تابناکی که برف های ستم را آب کند. مرگ کولبران در برف٬ به رمز بورژوازی کرد برای فرصت طلبی و سهم خواهی تبدیل شده است. اما کارگران و کولبران کردستان رمز رهایی بخش خودشان یعنی مبارزه و استقلال طبقاتی زحمتکشان را در افق دارند. پس آنگونه که بامداد شاعر گفت: ای جویندگان حقیقت و شیفتگان عدالت٬ تا فرا رسیدن چنین طلوع و چنین رستاخیز سرخی٬ خورشید واقعیت را بجنبانید.
(بخشی از شعر با چشم ها٬ احمد شاملو)
افسوس!
آفتاب
مفهومِ بیدریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتابگونهیی
آنان را
اینگونه
دل
فریفته بودند!
ای کاش میتوانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش ــ
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گردِ حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
میتوانستم!
١۴٠٠/١/١
مرگ کولبران در برف٬ به رمز بورژوازی کرد برای فرصت طلبی و سهم خواهی تبدیل شده است. (٨)
مهم نیست که فرصت طلبان امروزی در گذشته چه موضعی داشته اند. آگاهی چیزی نیست که به همان شکل حفظ شود و به صورت خطی رشد کند. تاریخ مبارزات طبقاتی در جهان نشان داده است که حتی انقلابی ترین افراد و جریانات نیز می توانند سر یک تندپیچ راه کج کرده و به دشمنان کارگران بپیوندند. تاریخ جنبش طبقه ی کارگر مملو از تجدید نظرهای رنگارنگ نادمین از سوسیالیسم است. کارگران این نادمین را نه به اعتبار گذشته شان که با ارزیابی اعمال امروزشان قضاوت می کنند. کارگران نادمین امروز را نه با ادعاها و شعارهای بی محتوایشان٬ بلکه با سکوت های معناداری که در برابر دشمنان طبقاتی پرولتاریا پیشه کرده اند قضاوت می کنند. کارگران به صدایی برای بیدار شدن و دیدن واقعیات نیاز دارند٬ حتی اگر زمخت و خشدار باشد. نه لالایی هایی برای به خواب رفتن و در تاریکی غرق شدن.
کولبران یا کاری شایسته انسان امروزی می خواهند یا بیمه بیکاری مکفی. کولبران از گرسنگی کشیدن و افتخار هم ملیتی هایشان به گرسنه بودن آنها بیزارند. برای فرزندان کولبران تفاوت چندانی ندارد که پول کیف و کتاب امسال شان را باج خواهی کدام نیرو به یغما می برد. کولبران رفاه می خواهند و آزادی. کولبران از مردن در برف و سرما بیزارند٬ آنها یک زندگانی بهتر می خواهند و خورشید تابناکی که برف های ستم را آب کند. مرگ کولبران در برف٬ به رمز بورژوازی کرد برای فرصت طلبی و سهم خواهی تبدیل شده است. اما کارگران و کولبران کردستان رمز رهایی بخش خودشان یعنی مبارزه و استقلال طبقاتی زحمتکشان را در افق دارند.