باز نشر منظومه«در ماه مه»* : حسن حسام
در ماه مه
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
بعد از گذار سالهای فراوانِ بادپا
فریادشان هنوز
بر گِرد خاک
میپیچد:
کارگران جهان
متحد شوید
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
آواز کُشتگان شیکاگو
بر طاق سُربیِ این خاکدانِ سبز
پیچان است:
سرتاسر جهان را
میدان رزم میسازیم
جنگی که بردگان
بنیاد کردهاند
به طغیان
یک سو ستمگران
یک سو ستمکشان
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
ای جانِ اعتراضِ جهان
اردوی رنج و کار
عیدِ شما،
در قتلگاهتان بنیاد گشته است
خورشیدِ بیغروبید
شبگیر میشوید
با اتحادتان
تقدیر میشوید
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
هر گوشهی جهان
یکدست و یکصدا
آزاده و رها
پیچد به بام و بَر
آوازِ کارگر:
تقسیمِ عادلانهی ثروت
مزدی مساویِ زحمت
شور و شرار این آواز
ناقوس زندگانیِ کار است
و دیو استثمار
لرزان از این شعار است
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
این اختاپوسِ صد سر
طاعون کارگر
زالوی رنجبر
تا هست در جهان،
رنجِ شما زیاد
کارِ شما به باد
یکسو شما
و دستهای پُر از خالی
یکسوی سارقان،
با ارتش و حکومت و زندان
جنگی است نابرابر
اما،
جنگی است ناگزیر
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
عیدِ شما
مثال پرچمتان سرخ است
و شادی از دلِ خون میزند برون
تا بِشکُفد جهان
و سفرههای خالی
پُرگردد
از نان و عشق و شادی
و شوقوشور و آزادی
تا این جهانِ کهنه بمیرد،
و بَرکَنیم پاک
ناپاک را از عرصهی زمین،
کارگران
بهپیش!
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماهِ مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
آوازِ کُشتگان
پیچان است
بر طاق این رواق زَبرجد
و چون کبوتر و قُمری
پَر باز میکند
پرواز میکند
به زمین و زمانهها:
ای نوگل شکفتهی شاداب
هفده بهار داری و پیری
از زندگانیِ خود سیری
آخر چه رفته است که شادی
گُمگشته در نگاهِ ملولت؟
آن خون که میشکُفت
بر گونهی جوانت، کو؟
در این میانه کجا رفت
آن نوگلِ شکفتهی شاداب؟
آن شوق و آن جوانی
پنهان شدهست،
در سینهریز دختر ارباب
و گونههای ملتهبِ سرخش
این خونِ توست که جاریست
در قلب او که میزند اینسان شاد
از دست سارقان
آن روزگار رفته
به چنگ آر
با خشمِ بیشمار
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
فریاد کُشتکان شیکاگو
پیچد به بام و بَر
پیچد بههر گذر:
ای کارگر!
این مار هفت سر
با وعده و توانش
و خیرهسر زبانش
در گیرودار چاره
که افسون کند ترا
آنگه که راه بستی
برکوره راهِ سازش
روباهِ پیر،
یکسره تغییر میکند!
نابودی ترا او
تدبیر میکند
جرم تو چیست؟
جرمِ تو در شعارِ تو جاریست:
تقسیم عادلانه ثروت
مزدی مساوی زحمت
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچمِ خونین در اهتزاز
□
فریاد کُشتگان شیکاگو
مثل بهار
در هر بهار میآید:
نیروی رنج و کار!
عید شما در قتلگاهتان
بنیاد گشته است
پیکارتان مداوم
همواره جمع شما جمع
هرگز مباد
یکیتان کم
کارگران
بهپیش!
۱۱/۰۴/۱۹۷۹ رشت
- در ماه مه، صفحه ۸۸ ا دفتر سوم از کتاب مجموعه شعر: این جا برقص
- این منظومه در اردیبهشت پنجاهوهشت در شهر رشت سروده شده. تنها سالی که پس از انقلاب شکست خورده، هنوز قدرت دوگانه در صحنه مسلط بود. در این سال کارگران و کمونیستها موفق شدند با شعارها و مطالبات و پرچمهای سرخشان شان، راهپیمایی با شکوهی را از دبیرستان شاهپور رشت تا مرکز شهر (میدان شهرداری) در روزی درخشان و آفتابی برگزار کنند. این سروده پس از چندین بارتجدید چاپ، با تغییراتی در اینجا باز نشر میشود.
در همین شعر: تقسیمِ عادلانهی ثروت/ مزدی مساویِ زحمت، بازتاب آمالهای جنبشی معین در آن روزگار است؛ و نه جایگزین شعار سلب مالکیت از سلب مالکیتکنندگان و لغو کارمزدی.