روز اول ماه می یک آیین و مراسمی سالی یکبار نیست، یک اعلام مبارزه مداوم است، یادآور و پیام رسان یک نبرد طبقاتی و تاریخی که سرانجامی جز پیروزی کارگران ندارد. اول ماه می، روز اعلام ضرورت تعیین سرنوشت طبقه کارگر و زنان جامعه و همه ستمبران به دست خویش است. روز اول ماه می، روز اعلام ضرورت سرنگونی قدرت سرمایهداران و حکومتهایشان از مناسبات سرمایهداری و تمامی ابزار حکومتی شان است.
این روز، روز اعلام الزامی تسخیر قدرت حکومتی سرمایهداران برای نخستین پیش زمینهی تحقق سوسیالیسم است. روز اعلام گزینهی شورایی قدرت سیاسی به شیوه کمونهای خودگردان و ضرورت سوسیالیسم، یعنی لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و اشتراک در مناسبات اقتصادی و رسیدن به جامعهی انسانی کمونیستی است.
روزیکه در فوران و زیر هجوم و توفان جنگ سوم جهانی و تهدیدات کاربرد بمبهای اتمی توسطه الیگارشها یعنی خانوادههای حکومتگر در روسیه از یک سوی و در سوی دیگر همپیمانان نظامی- تهاجمی ناتو به رهبری ایالات متحده آمریکا، طبقه کارگر جهانی در سراسر جهان با پرچمهای سُرخ، خیابانها را تسخیر کردند. روز اول ماه می، در سراسر جهان، نماد چنین روزی است.
روز یکشنیه اول ماه می ۲۰۲۲، خیابانها در سراسر جهان سرشار از شعار و مطالبه بود. روزیکه جهان به رنگ سُرخ درخشیدن گرفت و با خواست سوسیالیسم پژواک یافت.
با بازنگری بر درونمایه و رویکرد و مفهوم سیاسی این شعارها و کارکردهای میدانی و خیابانی کارگران، به ویژه در روز اول ماه ماه می، هر ناظر غیرجانبداری را به این دریافت میرساند که جنبش کارگری در ایران تا حد زیادی از دست اندازهای صنفیگری و سندیکالیستی صنفی و رفرمیستی که پراکندگی طبقاتی در برنامه دارند، نه تنها عبور کرده، بلکه در برابر آنها ایستاده و در پراتیک خویش، گزینهی رویکرد شورایی و طبقاتی و سیاسی خویش را در نفی سیاستها و ایدئولوژی حاکم طبقه حاکم بهسان آنتیتز مبارزه طبقاتی، پیشاروی گذارده است.
روز اول ماه می امسال روز باز پس گیری خیابانها بود، از شیلی تا آلمان وآرژانتین، تا ترکیهی زیر حکومت فاشیستهای مذهبی و اسپانیا و تا هر کجای جهان که نیروری کاری استثمار میشود.
در ایران اما روز بسیار دگرگونی بود. روزهای که در پی روزهای همه روزه اعتصاب و اعتراض و فریادهای ممنوعه، کارگران به گونهای دیگر به خیابانهای کار و پیکار شتافتند. اول ماه می سال ۱۴۰۱ خورشیدی، در ایران نیز کوبندهتر و با شکوهتر از همیشه برگزار شد.
به یک روز پیش از اول ماه مه بازمی گردیم:
سحرگاه دهم اردیبهشت بود که آدمکشان حکومتی از سران باندهای حکومتی فرمان گرفتند تا سارقانه به گروگان گیری بروند تا اول ماه می بی رونق برگزار شود. اسلامیون حاکم بر مناسبات سرمایهداری، هراسان از بیداری مردم، در گرگ و میش دهم اردیبهشت، به خانههای کارگران از جمله کارگران بخش آموزش و فرهنگ هجوم آوردند تا با در هم شکستن هرآنچه در خانه بود و با تعرض و تجاوز به حریم خصوصی کارگران، چندین تن را بِرُبایند. نیروهای امنیتی متجاوز، صبح شنبه ۱۰ اردیبهشت با یورش در (تهران)، رسول بداقی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی و علی اکبر باغانی را با خشونتی تروریستی و همراه با بی حرمتی در برابر چشمان کودکان و همسران و اعضای خانواده ربودند. در کردستان نیز عاملان کشتار در شنبه شب ۱۰ اردیبهشت، از آمران کشتار و جنایتهای حکومتی دستور گرفتند و به سرپناه چند فعال جنبش معلمان و فرهنگیان کردستان (مریوان)، شبیخون زدند و از جمله مسعود نیکخواه و اسکندر (سوران) لطفی، را ربودند، هرچه بود را در هم شکستند و ابزار تماس شخصی آنها را سرقت کردند و هر دو را به بازداشتگاههای مخفی بردند. جدا از این هجومها و ربایشها، دهها تن از فعالین جنبش کارگری از جمله جنبش معلمین در سقز و سراسر ایران را به دخمههای نیروهای امنیت کشاندند. در تهران، سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه گزارش داد که ماموران وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه یک روز مانده به روز جهانی کارگر به سرپناه حسن سعیدی و داود رضوی از اعضای سندیکا هجوم آوردند اما از بازداشت آنها ناکام ماندند. در این هجومها و بازداشتها از روز دهم تا روز چهارم اردیبهشت تا کنون بیش از ۱۵۰ تن از فعالین جنبش کارگری به گروگان گرفته شدهاند.
تهدید کوشندگان جنبش کارگری از جمله معلمین واکنشی زبونانهای است برای ایجاد رعب و وحشت. زیرا که شعار حکومتِ اسلامی سرمایه از همان ابتدای دستیابی به قدرت سیاسی، بنا به سنت صدر اسلام «الفتح منالرعب» بود. داعش وفادارترین این سنت، الگوی رُعب و هراسافکنی بود و نوباوهگان نخستین حکومت اسلامی درتاریخ اسلام که سال ۱۳۵۷ در ایران به قدرت رسید. به فرمان خمینی، برای حفظ حاکمیت ضد انسانی خود، این بود «همه روزها را عاشورا و همه جا را کربلا کنید.» این فرمان خونبار الگو گرفته از جنگ طایفهای اسلام سیاسی برای دست یابی به قدرت در ۱۴۰۰ سال پیش در صحرای عربستان، ایجاد بحران و حاکمیت هراس و خون بود. این ایدئولوژی، ماندگاری در قدرت را در گرو برقراری سایهی ترور و وحشت در جامعه میدانست. این حاکمیت، تا کنون با تکیه بر چنین سیاستی، با کشتار و شکنجه و فساد نهادینه شده و میدانهای تیر و دار و سرکوب، پاشیدن اسید و آتش و شلیک فرمان رانده است. این سلاحها دیگر کارآیی خود را از دست داده است. سلاح رُعب و ایدئولوژی اسلامی پوسیده و کند شدهاند. حکومت ترور، درمانده از حکمرانی بهشیوهی سابق، دیگر قادر به پیشبرد سیاستها و حکومتاش نیست.
اینک در برههی رو به اعتلاء و بالندگی جنبش کارگری و اعتراضهای سیاسی و اجتماعی، حکومت در انتقام شکست به تقلاهای پیش از مرگ میپردازد.
ناتوانی و زبونی حکومت از سویی و در سوی دیگر مقاومت و ایستادگی با شکوه زندانیان سیاسی، زنان و مردان رزمنده و مقاوم در زندانها بیانگر نبردی است که در زندانها و سراسر ایران در زندان، همانند رودی خروشان جاری است. درماندگی حکومت اسلامی سرمایه را همین بس که در چنین شرایطی، به ربایش و مسموم ساختن زندانیان سیاسی شتاب بخشیده است. رزمندگی سپیده قُلیان، این زن آگاه و پیشتاز جنبش کارگری به گروگان گرفته شده و زینب جلالیان سرفراز و اسیر و مقاومت ۱۵ ساله زندان در زندان او و نیز زبونی رژیم اسلامی سرمایه ردر برابر ارادهی شکست ناپذیر زنان انقلابی به نمایش گذاردهاند. بازداشت نوشین کشاورزنیا، پژوهشگر و فعال حقوق زنان، منصوره عرفانیان (مشهد) فاطمه بهمنی در اراک و دهها تن دیگر از زنان پیشتاز جنبش برابری نمونهای از هراس رژیم از پتانسیل انقلابی زنان است.
عفو بینالملل نیز درباره وضعیت سعدا خدیرزاده، زندانی باردار و در حال اعتصاب غذا در زندان ارومیه، هشدار داد. بهنام موسیوند، از ۳۰ فروردین و پس از آنکه هنگام اعزام به بیمارستان مورد ضرب و شتم ماموران در زندان رجاییشهر قرار گرفت دست به اعتصاب غذا زد.
در پی شبیخونها روز دهم و یازدهم، در روز ۱۲ اردیبهشت ماه، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان نیز از بازداشت دستکم «۴۰ نفر» از معترضان خبر داد. اما شمار دستگیر شدهگان افزون بر ۱۵۰ تن گزارش شده است. شعار آموزگاران این است: زندانها را از معلمین پُر کنید!
منیژه عربشاهی، فریبا اسدیها فریاد سهیلا حجاب از زندان، اعتصاب غذای اسماعیل عبدی، اسکندر (سوران) لطفی و مسعود نیکخواه، سه معلم و فعال زندانی از روز ۱۱ اردیبهشت اعتصاب غذا کردهاند و ابولغظل رحیمی شاد، فعال جنبش معلمان از روز ۱۲ اردیبهشت در هبستگی با این زندانیان و در پشتیبانی از جنبش کارگری دست به اعتصاب غذا زدهاند، بهنام موسیوند، پس از شکنجه، در هشتمین روز اعتصاب غذا از زندان اوین به بیمارستان منتقل شده و در آستانهی مرگ قرار گرفته است. این جنایتها ومرگ یک زندانی در زندان کامیاران همه و همه، نشانهی طبقاتی شدن و ارادهی مبارزانی است که با رویکرد همبستگی طبقاتی و آگاهی جمعی و سراسری اتحاد، مبارزه، پیروزی را نوید میدهند.
روز ۱۱ اردیبشهت، در بوشهر نیروهای سرکوبگر انتظامی، همانند بسیاری از شهرهای ایران در روز جهانی کارگر، با یورش به همایش معلمان شماری از آنها را همراه با ضرب و شَتم دستگیر کردند. تا این لحظه نامهای: حمید خجسته، اردشیر صیادی، یوسف صیادی، فریدون شفیعی، محمود ملاکی و محسن عمرانی از معلمان دستگیر شده در بوشهر، مشخص شده است. بهنام موسیوند در شانزدهمین روز اعتصاب غذا در آستانه مرگ قررا گرفته. بهنام از دستگیر شدگان خیزش آبان ماه ۹۸ از۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۱ و پس درخواست اعزام به بیمارستان مورد ضرب و شَتم ماموران در زندان رجاییشهر قرار گرفت، دست به اعتصاب غذا زده است. زندانی سیاسی، سعدا خدیرزاده، در ۸ ماهگی بارداری خود در اسارت، در حال اعتصاب غذا در زندان ارومیه، با مرگ خود و فرزندش روبرو است.
در روز جهانی کارگر، دهها شهر دیگر تسخیر خیابانها بود. آموزگاران، بیش از ده سال است که با خواست اجرای کامل قانون رتبه بندی فرهنگیان شاغل، قانون همسان سازی حقوق بازنشستگان»، «رسمی شدن نیروهای استخدام موقت، نیروهای خدمات آموزشی، آموزشیاران نهضت و مربیان پیش دبستانی» در محل کار و خیابانها فریاد میزنند. «پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان سال ۱۴۰۰»، «بهبود معیشت نیروهای خدماتی»، «اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی» از جمله خواستهایی هستند که پیوسته در برابر ماشین سرکوب حکومت اسلامی از زندانها و ایرانی که در زندان است پژواک مییابند.
«آزادی معلمان زندانی»، «آموزش رایگان و با کیفیت برای دانش آموزان»، «پرداخت بیمه دانش آموزان» و نیز «تشکیل کلاسهای درس با ظرفیت حداکثر ۱۶ دانش آموز» از جمله مطالبات معلمان معترض هستند. معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته در سنگر خیابانها، در روز جهانی کارگر، با صدور قطعنامه پایانی نوشتند: تا زمانی که مطالبات فرهنگیان محقق نگردد ما خیابان را ترک نخواهیم کرد. خیابان از آن ماست تا زمانی که تمام مطالبات محقق گردد سرکوب و زندان و پرونده سازی قادر نیست جنبش معلمان را یک گام به عقب براند.
در همایش این روز نگاشته بر بنرها و پوسترهای آموزگاران، فریاد “معلم زندانی آزاد باید گردد”، تحصیل رایگان برای مردم ایران”، “درمان رایگان، برای همه”، “تجمع اعتراضی معلمان و بازنشستگان به نابرابری ها”، “نه به کالایی شدن آموزش”، “اجرای همسان سازی بدون حقه بازی”، “اجرای رتبه بندی حق مسلم ماست”. برافراشته بودند.
در کیفر خواست معلمان به سان بخش پُرتوان و آگاه طبقه کارگر، اعلام شد: ما با صدای رسا اعلام میکنیم که مطالبات ما بخشی از حقوق انسانی و اولیه ماست، تشکل یابی و تجمع حق مسلم ماست.
در شوش کارگران مجتمع نیشکرهفت تپه و دیگر بخشهای کارگری، با راهپیمایی و شعار مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر! روز کارگر را پیروز باد گفتند. در اهواز کارگران پولاد و دیگر بخشهای صنعتی و خدماتی با شعار «خیلی دروغ شنیدیم، اما حقوق ندیدیم»! به اعتراض پرداختند. در کرج گردهمایی اول مه، کارگران در برابر« تامین اجتماعی» به غارت برده شده، برپا شد و همایشگران با شعار “دولت غارتگران، دشمن کارگران” و در مشهد شعار ‶کارگر اتحاد، اتحاد” بر فضای خیابانهای روبروی ادارهی «تامین اجتماعی» شور آفرین بود. در تهران ازهمان صبحگاه، در برابرمجلس و برخی ارگانهای حساس، حکومت نظامی برقرار شده بود و یگانهای ویژه و بسیج و اوباشان حکومتی، در برابر بهارستان روبروی مجلس اسلامی، موضع جنگی به خود گرفته بودند.
شعارهای برجسته همایشگران، نشان از اتحاد طبقاتی و همبستگی و رویکرد انقلابی داشتند: “کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد، اتحاد!”، “معلم، منزلت، آزادی، عدالت”، ”ننگ ما، ننگ ما، وزیر الدنگ ما”، “معلم زندانی آزاد باید گردد!”، “معلم، داد بزن، حقتو فریاد بزن!”، “آموزش رایگان حق مردم ایران!”، ” فریاد فریاد از این همه بیداد”! «رئیسی – قالیباف این آخرین پیام است جنبش معلمان آماده قیام است»!
در این جا، تنها سخن از شورش گرسنگان نیست، تنها سخن از نبود نان و آب و دارو و درمان نیست، سخن از سوختن جوانهها و شاخههای سرسبز و دشتها نیست، سخن از ضرورت سرنگونی حکومتی است که ابزار ستمگری طبقاتی و مدیریت تمامی این فلاکتهاست است. سخن از اتحاد و مبارزه و پیروزی است. در هر شعار در خیابانهای جنبش، رگبارهای سرنگونی شلیک میشود.
حبیب افکاری، برادر کارگر آگاه و رزمنده، نوید افکاری به دار آویخته شده در شیراز در آستانه اول ماه مه، کارگر آگاه، که تا چند هفته پیش زیر شکنجه و در اسارت بود، به نمایندگی از برادرانش نوید و وحید، بیانیهای در همبستگی طبقاتی منشتر کرد که: «همپیمان شدن دو جنبش معلمان و کارگران در یازدهم اردیبهشت را خجسته» میدانند و از آن «حمایت» میکنند.
او خود و برادرانش وحید ونوید را «برآمده از جنبشهای کارگری» خواند و نوشت: «این گونه به هم پیوستن جنبشهایی که سالها در خیابان تجربه دارند، میتواند هسته اصلی یک جنبش اجتماعی تاریخ ساز در ایران گردد.»
این کارگر پیشرو و مقاوم، در این بیانه افزود: «همان گونه که مستحضرید مناسبتهای مربوط به معلمان و کارگران پیش روی ماست. ما برادران افکاری که از دل جنبشهای اعتراضی سالهای گذشته بیرون آمدهایم، هم پیمان شدن دو جنبش معلمان و کارگران در روز یازدهم اردیبهشت را خجسته میدانیم و از آنان حمایت میکنیم. این گونه به هم پیوستن جنبشهایی که سالها در خیابان تجربه دارند، میتواند هسته اصلی یک جنبش اجتماعی تاریخ ساز در ایران گردد. پیوستن جنبش معلمان به جنبش کارگران میتواند فراخوانی برای پیوستن خُرده جنبشهای مطالباتی بوده و همه را برای دست یازیدن به هدفی مشترک یکپارچه کند و به این طریق همه ما آماده رزمی خیابانی برای نجات ایران و نجات زندگی شویم.
ما برادران افکاری کنار معلمان و کارگران خواهیم بود و از تمامی گروهها، اقشار، اصناف و طبقات تحت ستم درخواست میکنیم به این جنبشها بپیوندند تا دوشادوش هم از این بن بست رهایی یابیم…»
سخنرانان روز اول ماه می، ابراهیم عباسی منجزی و یوسف بهمنی و غلام حمدانی بر سکوی شورایی کارگران ایران، در هفت تپه در روز جهانی کارگر، پلاتفرم اعلام چنین رویکردی بود:
بر سکوی هفت تپه در این روز از سپیده قلیان در زندان و همهی آنانی که در دفاع از کارگران دفاع کرده و به زندان افکنده شدهاند قدردانی کردند. ابراهیم عباسی و یوسف بهمنی در این روز از جنبش کارگی و خواستهای این جنبش و کارگران هفت تپه گفتند. ابراهیم عباسی از درد جامعه گفت و «مسئولینی که در آن بالا خیانت کردند ستم کردند و نقابداری کردند. این درد جامعه ماست که مسئولین و ریاکار و نقابدار همه چیز را برای خود میدانند و کارگر را از بالا به پایین با این دید نگاه میکنند.«و افزود که «این شعار من است: «سیسمونی ترکیباف، سهم نوهی قالیباف» و کارگران یکصدا تکرار کردند. و شعار داده شده «لعنت بر ستمگر! لعنت بر ضد کارگران، لعنت بر جنگافروزان، لعنت بر رانت خوار لعنت به کسیکه به صیانت اینترنتی رای بدهد..»
بر سکوی هفت تپه، درخواست بازگشت به کار اسماعیل بخشی و بیژن سالارپور، از نمایندگان کارگران این شرکت شدند. کارگران به ظلم و ستم و فشار بر همه گروههای اجتماعی از جمله کارگران، بازنشستگان و معلمان، به رانتخواری، تصمیمگیری بدون توجه به منافع جمعی کارگران، طرح خفقان آور «صیانت از اینترنت» اعتراض کردند. تعیین تکلیف وضعیت قرارداد کارگران فصلی و مختومه اعلامشدن پرونده فرزانه زیلابی، وکیل کارگران نیز از دیگر مطالبات کارگران در روز جهانی کارگر بودند.
ترسها فروریخته و طبقه کارگر به میدان آمده است. اینک لشکر افزون بر ۵۰ میلیونی کارگران و تهی دستان در راهند. پیشتازان این لشکر، از دی سال ۹۶ به میدان آمدند تا بار دیگر با تسخیر خیابانها در بیش از ۱۲۰ شهر و شهرستان ایران، نیروی طبقاتی و انقلابی خود و قدرت ضدانقلابی حاکمیت را برای نبرد نهایی ارزیابی کنند و بسنجند. طبقه کارگر و تهی دستان و زحمتشکان و در خیابانها آزادی جامعه و ضرورت سرنگونی حاکمیت را فریاد زدند و در آبان ماه ۹۸ کوبنده تر و خروشان تر از پیش، با دستان بی سلاح نهادهای مسلح و پایگاهها بسیج و مزدوران حکومتی را زیر ضرب گرفتند تا شرایط و روزهای نقد انقلابی و نهایی این مناسبات به زودی فرارسد.
سخنرانی کامل ابراهیم عباسی منجزی و غلام حمدانی و یوسف بهمنی در روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ . https://t.me/kargarane7tape/11549