کار کودک، نه معلول، بلکه علت فقر است!
استثمار وحشیانه ی کودکان در تمامی عرصه های اقتصادی در گوشه و کنار جهان هنوز ادامه دارد. ایران اما تبدیل به حیاط خلوت بازیافت های بسیاری از مصائب اجتماعی شده، که بسیاری کشورهای مشابه مدت ها پشت سر گذاشته یا این مصبیت ها در آن ها کمتر شده است. عقب افتاده ترین و سعبانه ترین اشکال کودک آزاری و بهره کشی از کودکان در کشور ایران به طور تصاعدی بالا می رود. کشیده شدن کودکان دبستانی به دام مواد مخدر، خودکشی ۹۲ کودک تنها در سال ۱۴۰۰ ، تبعیض جنسیتی علیه کودکان دختر، مبتلا شدن به بیماری های پوستی و عفونی صعب العلاج کودکان زباله جمع کن( که رسانه های متعارف برای گیج کردن افکار عمومی زباله گرد! می خوانندشان) وسعت یافتن کار کودکان مهاجر یا در حال مهاجرت ، در کار کشاورزی، و اشکال پر مخاطره ی کار، روزمره شدن اشکل جدید کارهای خیابانی کودکان، به عنوان تنها عرصه ی قابل رویت کار کودک، تقلیل سن کودکی، باز ماندن از تحصیل ، به همراه پائین بودن و ایدئولوژیک بودن سطح آموزش، سخت گیریهای دینی، تنگ تر کردن عرصه فعالیت شاد کودکانه، طرح حوزه علمیه سازی مدارس، همه و همه از یک طرف، درک نامتجانس و تبین های نادرست از کار کودک، در جامعه، از طرف دیگر مانع بزرگی بر سر راه چیزی به نام زندگی برای میلیون ها کودک در ایران است. وجود فرهنگ بزرگ سالار، و کودک را تابعی از بزرگ تر ها به شمار آوردن، عدم مسئولیت کافی در قبال کودکان، در دستور روز کار سیاسی اجتماعی نبودن شور بختی کودکان، زندگی را آنچنان جهنمی برای دست و پا کوچولو های کمر خمیده کرده است که، دست به خودکشی می زنند. در یک جامعه ی انسانی حتی شنیدن خبر اقدام به خودکشی یک کودک وهن آور و غیر قابل تصور می نماید، اما این روز ها “در میان خبر ها می آید” و خیلی ها از کنارش می گذرند، بعضی ها با بی خیالی، بعضی ها با ناباوری، بعضی ها هم از سر درگیر کارهای مهم و اساسی تر؟ بودن. استثمار کودکان، نه به دلیل فقر بلکه صرفا و صرفا به دلیل حریص بودن و وحشی بودن نظام سرمایه است و بس. علت آن به فقر کشانیده شدن تهیدست ترین قشر طبقه ی کارگر از طریق تحمیل شرایط نابرابر کار، زندگی و امکانات رفاهی تبعیض و هزار ترفند آشکار یا پنهان زذیلانه یا موذیانه سرمایه برای شوربختی خیل عظیمی از شریف ترین انسان هاست. فقر سرنوشت محتوم هیچ کس نیست. پدیده ای ازلی و ابدی هم نه، با همین امکانات امروز این جهان واژگون، حتی پیش از برگرداندن آن بروی پاهایش و سازماندهی تولید از پائین و به نفع اکثریت انسان ها به عوض شکل کنونی آن از بالا و به دست و نفع تعدادی قلیل، می توان و باید با تحمیل فقر بر طبقه کارگر و اکثریت مردم محروم مبارزه کرد. می توان و باید با همبستگی و تشکل با راه انداختن جنبش های اعتراضی یا حمایت از جنبش های اجتماعی، به قول مارکس: مسالهی کودکان را از یک معضل اجتماعی به یک حرکت اجتماعی تبدیل کرد. بی شک طبقه ی کارگر ذینفع ترین گروه اجتماعی در این مساله است. پس اجازه می خواهم بگویم: بدون در اولویت قرار گرفتن امر کودکان و جلوگیری از استثمار آن ها یک چرخ جنبش مان پنچر است. کودکان امروزند صدایشان فرداست، کودکی شان را به آن ها یک دل و یک صدا، هم قدم و همراه باز گردانیم ..
سوسن بهار اول مه ۲۰۲۲