شورای کارگران و مزدبگیران خواهان تغییر روابط و مناسبات سیستم سرمایه داری است

اما شوراها، کارگران و مزدبگیران با چه روش فکری و با چه ابزار و وسائلی، روند تغییرِ روابط و مناسباتِ موجود را امکان‌پذیر ساخته، و پیش می برد؟ تجارب جنبش کارگری به ما آموخته است، که کارگران و مزدبگیران، حین مبارزه‌ی طبقاتی برای تغییرِ روابط و مناسبات تولیدیِ سرمایه‌داری، که به یک رابطه‌ی اجتماعی تبدیل شده است، به ابزارهای عملی و روش‌های فکریِ مختلفی دست یافته و آنها را تجربه میکنند. مجمع عمومی، دموکراسی از پایین و سازمان‌یابی شوراها، از روشهای فکری و عملی این جنبش است. این جنبش مجهز به ابزارهای مختلفِ مجازی، مثل زوم، کلاب هاس، و همچنین ابزارهای دیگریست که بر مسئله‌ی فرهنگ، ادبیات و آموزش، و اندیشهورزیِ جامعه تأثیر میگذارد؛ ابزارهایی مانند مراکز سینمایی، تأتر، مراکز موسیقی، رادیو و تلویزیون، رسانه‌ها و مراکزی از این قبیل. تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی گویای آن است که حزب، یا سازمان‌هایی که مملو از انقلابیون حرفهای هستند، ناتوانی و بیکفایتی خود را در عرصههای مختلف مبارزه‌ی طبقاتی نشان دادهاند. این سازمانها نمیتوانند جزئی از ابزارها‌ی مبارزه‌ی کارگران و مزدبگیران باشند. احزاب و سازمان‌های چپ، ابزار و وسایل ایدئولوژی‌های نیابتی هستند. آنها نماینده‌ی بنیادیِ ایدئولوگ‌ها‌ی قشرِ خودی هستند و ایدئولوژی قشریِ خود را نمایندگی میکنند. شوراهای کارگران و مزدبگیران، از خودِ جنبشِ مزدبگیران هستند، و خودشان را که از اکثریت جامعه تشکیل شده‌اند، نمایندگی می کنند. نظریه‌ی سوسیالیسم و مارکسیسم، از جنبش مبارزاتی کارگران و مزدبگیران بر علیه جامعه‌ی سرمایه داری و تغییر آن، شکل گرفته است. بنا براین مارکسیسم و سوسیالیسم، ایدئولوژی نیست، بلکه یک نوع نگرش‌ و شیوه برای تغییر جامعه‌ی سرمایه داری،  رد و نفی کارمزدی و استثمار فرد از فرد است. انقلابیون حرفهای که در احزاب و سازمان‌های چپ فعالیت میکنند، بیشتر ضد دیکتاتور، و ضد استبداد هستند، و نزدیکیِ کمتری به سیوسیالیسم یا کمونیسم دارند. آن‌ها بدون اینکه از طرف کارگران انتخاب شده باشند، در دفاع از حقوق کارگران و مزدبگیران پای میفشارند. آنها، بجای اینکه در کنارِ ما، و با ما علیه سرمایه مبارزه کنند، نمایندهی نیابتی ما میشوند، بیآنکه از ما پرسیده باشند.، حزب و سازمان تشکیل میدهند و  به نمایندگی از ما، به مبارزه با حاکمیت و سیستم می پردازند.‌ و غافل از ایناند، که جنبش کارگری، فقط زمانی میتواند خود را از بند کارمزدی رها کند که سازمان‌یابیاش را خودش ایجاد کرده، و یا ساخته باشد. تاریخ جنبش کارگری گویای آنست، که این جنبش در روند مبارزه بر علیه سرمایه، شوراهای سراسری خود را برای تغییر وضعیت خود، و کل جامعه بنیان گذارده است. و این امر بیانگر ضرورت تشکیل شوراهای کارگران و مزدبگیران میباشد. سازمان‌یابی شورایی، مهمترین روش دموکراسی از پایین است، که حین مبارزه‌ی عملی بر ضد سرمایه داری، در افکار و اعمال کارگران و مزدبگیران بهینه شده، و شکل می گیرد. این سازمان‌یابی، افقی و بدون هیرارشی یا سلسله‌مراتبیست. همچنین تجربه نشان داده است که این سازمان‌یابی متشکل‌ از تیم‌های مختلف ‌کاری‌ست، که عبارتند از: تیم کاری در اموراقتصاد داخلی و خارجیِ یک کارخانه، مؤسسه، یک محله، یک منطقه و یک کشور. بنا بر این جنبش شورایی برای حاکمیت خود بر جامعه، حداقل به تیم های کاریِ زیر نیاز دارد، و اعضا تیمها از سوی مجمع عمومی تعیین و انتخاب میشوند: تیمِ کاری برای بررسی اقتصادی، بررسی امورمالی، امور خرید و فروش، استخدام و جایگاه کاری،  امور رتبه بندی و سامان یابی در روند تولید، امور گسترش ارتباطات بین شاخه‌های مختلف تولیدی و شورای محلات ( در اینجا نیازها و ضرورت تولید و بارآوری تولید و جوانب آن مورد نظر است)، امور ارتباطات، ایجاد شورای سراسری در امور کشوری، و همچنین جهت پاسخگویی به نیازهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی. لازم به اشاره است که در تشکیل کلیه‌ی تیم‌های کاری، متشکل از کارگران و مزدبگیران، همه‌ی انسان‌ها، صرفنظر از جنسیت،  قومیت، و رنگِ پوست میتوانند سهیم باشند. تیم‌های کاری به تناسبِ جمعیت مزدبگیران ایجاد شده و متشکل از حد اقل سه نفر میباشد، و با رشد و تکامل جامعه و بنا به ضروریات و نیازهای نوین، گسترش مییابند. روشن است که سیاست اقتصادی، فرهنگی، و سیاست داخلی و خارجیِ جامعه‌ی شورایی، از پایین و از طریق مجمع عمومی شوراهای کارگران و مزدبگیران تعیین میشود.

اما چرا ایجاد شورای کارگران و مزدبگیران در جوامع سرمایه داری کنونی، از جمله ایران ضرورت دارد؟

بحران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فجایع زیستمحیطی از یک سو، و دامن زدن به جنگ‌های نیابتی از جانب دولت‌های سرمایه داری، از سویی دیگر، شیرازه و زیرساخت‌های جوامع، بخصوص جوامع به اصطلاح جهانسومی را نابود میکند. بر بستر این وضعیت است، که دولتها برای باز‌سازی کشورشان، دست به دامان صندوق بین‌الملی پول شده، و به این ترتیب وابستگی و بدهکاری‌شان به صندوق بین‌المللی پول«IWF» یعنی سرمایه داران بزرگ جهان، بیشتر و بیشترخواهد شد. همانطور که میدانید، این صندوق بینالمللی پول است که تعیین میکند کدام دولت یا دولت‌ها وام بگیرند و کدام وام نگیرند، یا کدام دولت به ورشکستگی سوق داده شود. و یاکدام دولت شامل طرح مارشال شود که در آیندهای نزدیک وارد رقابت‌های جهانیِ‌ سرمایه‌داری میشود. بنا بر آمار اعلام شده« منبع گوگل»، صندوق بینالمللی پول«IWF» زیر سلطه کشورهای صنعتی، بخصوص آمریکاست که با ۱۷،۴۳ درصد بالا ترین سهم را در این صندوق دارد. روشن است که، سیاستهای دولتی تعیینکننده است که سهام بیشتری را در این صندوق دارا باشد.  بعنوان مثال: به دلیل بدهکاری ۵۱ میلیارد دلاری دولت سریلانکا به صندوق بیناللملی پول، تصمیمگیرندگان این صندوق،کشور سریلانکا را به دلیل ناتوانی در پرداخت بدهی، ورشکسته اعلام کردهاند. و بر بستر این وضعیت، درتاریخ ۹ جولای ۲۰۲۲ ده‌ها هزارکارگر و مزدبگیر در سریلانکا به اعتصاب و تظاهرات دست زده و به خیابان‌ها ریختند، و خواهان برکناری رئیس جمهوری شدند، و کاخ ریاست جمهوری را به اشغال خود در آوردند. روز شنبه ۹ جولای، چند ساعت قبل از اشغال کاخ ریاست جمهوری بدست مردم، رئیس جمهور سریلانکا «جاپاکسا و همسرش» به« کشور مالدیو» گریختند. تظاهر کنندگان روزهاست که در مقابل سیستم استثماری دولت به تظاهرات و اعتصاب پرداخته اند. بدلیل سیاست‌های استثمارگرایانه‌ رئیس جمهور و دولت که در راستای سیاست جهانی سرمایه داری میگنجد، این کشور دچار بحران سیاسی و اقتصادی عمیقی شده است. درشرایط بحرانیِ کنونی، تنها کشور سریلانکا نیست که در حال ورشکستگی و در معرض ناتوانی در  پرداخت وامهای خارجیست. کشورهایی مانند لائوس، پاکستان، مالدیو، بنگلادش و غیره نیز درگیر چنین بحرانی شدهاند، که از سال ۲۰۰۸ تا کنون ادامه دارد. کشور‌های صنعتی هم البته از این قانون و قاعده مبرا نیستند. چنانکه هماکنون، نرخ تورم در کشورهای اروپایی بین ۸ تا۸.۶ درصد، آمریکا بیش از ۹ درصد، و کشور هایی مثل ایران و ترکیه به بیش از ۵۰ درصد رسیده است. البته نرخ تورم و فلاکت در استانهای ایران مختلف است: در لرستان میزان فقر۵۵.۶ درصد، نرخ بیکاری معادل ۱۶.۸درصد و نرخ تورم ۳۷ درصد، میزان فقر در استان کردستان معدل ۵۰ درصد، استان سیستان و بلوچستان ۵۰.۲ درصد، استان چهارمحال و بختیاری۵۳، استان ایلام ۵۰.۳درصد. و این وضعیت رشدی صعودی دارد( منابع آمارها : گوگل و بی بی سی). حقیقت این است که، وضعیت موجود در پهنه‌ی جهان، زندگی مردم را غیر قابل تحمل کرده، فقر و گرسنگی در سراسرجهان، بخصوص در کشورهای آفریقایی، آسیایی، آمریکای‌لاتین گسترده تر و عمیقتر شده است. در بحران ۲۰۰۸ ، میلیون‌ها کارگر مزد بگیر، بیکار، و فقیرتر شدهاند. بحث و تبادل نظر دانشمندان نئولیبرالیسم درباره‌ی حل بحران ۲۰۰۸ هنوز به پایان نرسیده بود که بحران کرونا قوز بالای قوز شد، بحران عمیقتر شد و دامنه‌ی بیکاری، فقر و کشتار را گسترش داد. کرونا ۲،۵ میلیون نفر را از بین برد، و تا سال ۲۰۲۱ ،  ۱۵۰ میلیون نفر را به زیر خط فقر کشاند. آماری که سازمان جهانی کمک به گرسنگان  در سال ۲۰۲۱ منتشر کرده حاکی از آن است، که تغییرات آب وهوا، روند نابودی محیط زیست، جنگ‌های نیابتی و بحران کرونا باعث شده که تا اواخر سال  ۲۰۲۲ صد و پنجاه و پنج میلییون انسان دچار بحران غذایی شوند. این تعداد نسبت به ۲۰۲۱  بیست میلیون افزوده شده است. در مجموع هشتصد و یازده میلییون گرسنه در جهان وجود دارد و چهل و یک میلیون در آستانه‌ی گرسنگی هستند. به باور من این وضعیت باجنگ های نیابتی بد و بدتر خواهد شد.

وضعیت هاری و شرایط عصبی‌ای که از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ تا کنون سرمایه‌داری جهانی رامدام و قدم به قدم به سمت پرتگاه نزدیک میکند، گویای افسار‌گسیختگی و درنده خویی دو شیوه‌ی اداره‌ی جامعه‌ی سرمایه داری در جهان است، یک نحوه بخش سرمایه داری روسیه، چین و دولت های شبیه در شرق اروپا، آسیا، آمریکای جنوبی را در بر میگیرد، واز سویی بخش سرمایه داری نئولیبرال غرب که جانب داری از نحوه‌ی ‘’َدموکراسی’’ و پارلمانتاریسم سرمایه‌داری را به سینه می زنند، مثل آمریکا، کانادا، دولت‌های بورژوازی اروپا، ژاپن، استرالیا و….

در جنگ و حمله‌ی دولت روسیه به دولت و کشور اوکراین، این دو روش عمل می کند و نشان می دهد که در یک سو، سرمایه داری غرب پشت دولت اوکراین ایستاده و خواهان ادامه‌ی جنگ است و از سوی دیگر سرمایه داری شرق که روسیه و چین نمایندگی‌اش میکنند، خواهان ادامه‌ جنگ تا تعییِن تکلیف تقسیمات جغرافیایی جهان است. بعد از فروپاشی سرمایه داری دولتی در روسیه،کشورهای شرق اروپا به مرور به سرمایه‌داری غرب پیوسته اند. این جنگ تدریجن به جنگ میهنی سرمایه‌داری غرب به رهبری دولت آمریکا، و سرمایه‌داری شرق به رهبری دولت روسیه و سرمایه داری دولتی چین تغییر یافته است. مسلم است که هر فردی حق دارد  از محیط زندگی خود در مقابله با متجاوزین و توسعه‌طلبان دفاع کند. با توجه به این موضوع، هر اوکراینی حق دارد در مقابله با تجاوز دولت سرمایه‌داری روسیه، البته نه زیر پرچم سرمایه‌داری غربیها، از خود دفاع کند. دولت زلنسکی نشان داده که دولتهای بورژوا امپریالیستی غرب را نمایندگی کرده و از آنها دفاع میکند  به باور من در شرایط کنونی، کارگران و مزدبگیران جهان هیچ میهنی ندارند که از آن در مقابله با متجاوز دفاع کنند. دولت سرمایه‌داری زلنسکی از ابتدای حمله‌ی روسیه به اوکراین، هم صدا با دولت های غربی اعلام کرد که جنگ بین دولت اوکراین و دولت روسیه برای دفاع از به اصطلاح دموکراسی اروپا است. دولت اوکراین با این روشِ دفاعی کشور اوکراین را در جبهه‌ی ناتو قرار داد. دولت اوکراین به ریاست زلنسکی از میهن سرمایه‌داری غرب دفاع می کند نه از میهن مردم اوکراین.  دولت اوکراین به رهبری سرمایه داری غرب، تمام مرزها را به روی مردها از سن ۱۸ تا ۶۰ سال بسته و خروج آنها را از این کشور ممنوع اعلام کرده است. بنا براین آیا می توان گفت که اکثرمردم اوکراین داوطلبانه گوشت دم توپ دولت های سرمایه‌داری شرق و غرب میشوند؟ یعنی کارگران و مزدبگیرانی که ضد جنگ هستند و یا نمیخواهند گوشت دم توپ سرمایه‌داری جهانی شوند، با این ممنوعیت، اجبارن باید در کشور بمانند و زیر بمبها و سلاحهای دولت روسیه کشته و یا زخمی شوند. برعکس اما مرزها به روی پول‌دارها، بچه پول‌دارها و کسانی که در دولت نفوذ دارند، باز است. در این زمینه درتاریخ پنج مای ۲۰۲۲Frankfurterundschau فرنکفورتر روند‌‌ شآو مینویسد: مشاور زلنسکی در تلویزیون دولت اوکراین اعلام کرد: برای عده‌ی بخصوصی از مردان که مشمول خدمت سربازی نمیشوند، اجازه‌ی خروج از کشور را آزاد میکند. با این تصمیم از دانشمندان، محققین و بازرگانان هم نام برد. فرانکفورتر روندشآو، روزنامه‌ی آلمانی در ادامه چنین مینویسد: در مرزهای اوکراین بارها و بارها اتفاق افتاده که مرزبانان با زور مانع خروج مردها و جوانانی شدند که خواهان خروج از اوکراین بودند. حتی خیلیها برای خروج از مرز، از مدارک جعلی استفاده میکنند. در واقع جنگ در اوکراین به یک جنگ نیابتی تبدیل شده است. همه‌ی کشورهای عضو ناتو، اوکراین را از نظر مالی حمایت و تا دندان مسلح کرده و این روند کماکان ادامه دارد. تا کنون، تنها امریکا هفت میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار، اروپا ۲،۵ میلیون دلار ، کشورهایی مثل آلمان، فرانسه و انگلیس، کانادا و …. هر یک جداگانه میلیاردها کمک مالی و کمک تسلیحاتی به اوکراین کرده است.

 وضعیت بحران زده‌ی کنونی می تواند از یک سو به فقر، تنگدستی، سرکوب همه جانبه‌ی جنبش کارگران ومزدبگیران منجر شود، یا اینکه مزدبگیران میتوانند شرایط شدیدن متزلزل و بحرانی‌ موجود رژیم‌های حاکم، و روابط و مناسبات موجود را با سازمان‌یابی شوراهای خودانگیخته تغییر دهند.

پیش به سوی ایجاد شوراهای کارگران و مزدبگیران برای نابودی سیستم سرمایه‌داری و ساختن دنیایی بدون کار مزدی..

مرداد ۱۴۰۱

اوت ۲۰۲۲

علی برومند