در باره شعار «زن، زندگی، آزادی»

این شعار، با همه فریبائی و آرایش صوری زیبایش، می تواند سلاح دست بخشی از طبقه سرمایه دار برای فریب توده کارگر، به طور اخص زنان طبقه کارگر و تبدیل جنبش کارگری به پیاده نظام یک بخش، درتسویه حساب با بخش دیگر گردد، کارگران باید با رجوع به شعور سرمایه ستیز طبقاتی خود از افتادن در ورطه مفهوم بافی ها و عبارت پردازیهای فراطبقاتی گمراهساز ابا ورزند. آویختن به مفاهیم انتزاعی و کلی، تاریخا، کار طبقات استثمارگر حاکم بوده و هست. طبقه ای که خود را به دروغ نماینده کل طبقات اعلام می کند!!، منافع خود را منافع بشر القاء می نماید، روایت منحط و بشرستیز خود از مفاهیم را حربه ای کارا برای مهندسی فکر، شستشوی مغزی استثمارشوندگان، ستمکشان ، فرودستان می بیند، همه طبقات حاکم در طول تاریخ چنین نموده اند و بورژوازی به عنوان سرمایه تشخص یافته در شکل یک طبقه اجتماعی، چه در باروی حاکمیت، چه در موقعیت اپوزیسیون، این فریبکاری، معماری فکر و شستشوی شعور بشر را تا آخرین مرزها پیش رانده است. قصد ورود به شرح تفصیلی موضوع نداریم، هسته اصلی یادداشت، توضیح فشرده سرشت بورژوائی و توهم زای شعار بالا همراه با تأکید بر مبرمیت فرار توده کارگر از غلطیدن به ورطه گمراهی است. ما در خلاء زندگی نمی کنیم، در جامعه و جهان متشکل از طبقات متضاد، متخاصم به سر می بریم، هر طبقه ای از هر کدام این واژه ها، مفاهیم روایت خاص خود را دارد که در تضاد بنیادی با روایت و تلقی طبقه دیگر است، زن آزاد، مرفه، متمدن، خوشبخت، امیدوار، بی نیاز از منظر یک متفکر طبقه سرمایه دار زنی است که نیروی کارش را به سرمایه بفروشد، مزد بگیرد، نیروی کار سرمایه را به ارزان ترین بها یا بدون هیچ مزد پرورش دهد، بیشترین کار را در کمترین زمان انجام داده و به سامان رساند، کارش بیشترین سودها، سرمایه ها را بار آرد و تحویل طبقه سرمایه دار یا دولت سرمایه داری دهد، مطیع قانون، قرار و نهادهای نظم سرمایه باشد، خیال اختلال این نظم را در سر نپرورد، هر مقدار رفاه بیشتر خود را در کار هر چه بیشتر برای سرمایه جستجو کند. تلقی یک سرمایه دار، دولتمرد یا دانشور طبقه سرمایه دار از حق، آزادی، رفاه، سعادت، برابری زن این است. تحقق اینها را گواه رفع تبعیضات جنسیتی، تضمین برابری زن و مرد می پندارد!! مسائلی که در شعور بالغ یک زن کارگر نه فقط گواه حصول هیچ آزادی، هیچ رفاه، هیچ حقی نیست، بلکه بالعکس نشان انفجار ناحقی ها، نابرابری ها، ستم کشی ها است. عین همین تضاد آنتاگونیستی در مورد روایت طبقات متضاد از هر مفهوم عام دیگر هم صائب است. بر همین اساس، هیچ نوع همصدائی، هیچ میزان اجماع، هیچ سطح اشتراک میان ما توده کارگر دریک سو و بورژوازی و احزابش از راست تا چپ در سوی دیگر، حول شعار «زن، زندگی، آزادی» وجود ندارد. برای ما رهائی زن در گرو محو مناسبات کار مزدی است. مادام که سرمایه داری هست، بیکاری، گرسنگی فقر، بی سرپناهی، فلاکت، بی بهداشتی، بی داروئی، بی درمانی، بی مدرسه ای، کل اشکال بی حقوقی انسان، رشد روزافزون و انفجارآمیز این مصیبت ها حتمی و بدون هیچ تردید است، بشریت محکوم به تحمل این فاجعه ها نیز سکنه کارگر دنیا است که نیمی از آن را زنان تشکیل می دهند. سؤال اساسی آنست که در چنین جهنم مشتعل بشریت سوز، چگونه قرار است زنان از شر تبعیضات جنسیتی و بیحقوقی آزاد شوند؟ برای لحظه ای به وضعیت بسیار دردناک زنان طبقه خود در این جهنم نظر اندازیم. چندین میلیون زن زیر نام «خانه دار» هر روز دو شیفت، بدون دریافت هیچ ریال مزد، برای سرمایه، طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه داری کار می کنند. نیروی کار سرمایه را پرورش می دهند، هزینه مهد کودک و دوره های پیش دبستانی، هزینه  نگهداری معلولان، سالخوردگان، بیماران رااز دوش طبقه سرمایه دار بر می دارند، به شوهران خویش فرصت می دهند تا به جای یک شیفت دو شیفت تمام با بهای شبه رایگان برای سرمایه کار کنند و سود تولید نمایند، این میلیون ها زن در قبال این همه کار حتی یک ریال نمی گیرند، همزمان بخش قابل توجهی از کار کارگاههای تولیدی مانند خیاطی، گلدوزی، بسته بندی، آشپزی، تهیه کنسرو، صحافی، تایپ و فراوان کارهای شاق دیگر را در عمق کومه مسکونی، در قبال محقرترین مزدها انجام می دهند، سرمایه داران را از استخدام کارگر، از پرداخت چیزی به نام بیمه، غرامت بازنشستگی، خسارت ایام بیماری، بیکاری، حق ایاب و ذهاب، از نیاز به گسترش سالن های کار یا فراوان هزینه های دیگر معاف می سازند. چندین میلیون زن در این روند و در متن این شکل زندگی، با شتاب می فرسایند، می پوسند، تباه می گردند و از هستی ساقط می شوند. کار این میلیونها زن بخش چشمگیری از کار مورد نیاز طبقه سرمایه دار ایران است و سهم کاملا چشمگیری از سودها، سرمایه ها، حاصل مستقیم کار خانگی بدون هیچ مزد این جمعیت است. سرمایه داران تحمیل تمامی این درندگی و سبعیت بر زنان را عین حق، میثاق رفاه، آسایش، تجلی آزاد بودن زن می پندارند، این نگرش به هیچ وجه خاص طبقه سرمایه دار و جمهوری اسلامی نیست، کدام فرد سرمایه دار، کدام طبقه سرمایه دار، کدام دولت سرمایه داری، کدام حزب سیاسی این طبقه در کدامین نقطه دنیا هست که بردگی مزدی، اجبار به فروش نیروی کار، ساقط بودن زن یا مرد از حق تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی را، حق محض، آزادی مطلق، رفاه واقعی، سند برابری انسان و از این فریبکاریها نداند!! جای شکی نیست که فشار استثمار، ابعاد ستمکشی، میزان بی حقوقی زنان، طاعون مردسالاری، طوفان محرومیت زن در ایران دهها بار موحش تر، سرکش تر از اسکاندیناوی است، اما این تفاوت ها با همه مهم بودنشان هیچ ربطی به خوبی و بدی طبقه سرمایه دار یا الگوی نظم اقتصادی، اجتماعی سرمایه داری ندارد، سرچشمه تفاوتها صرفا در یکجا، در میزان تعرض و حجم کارزاری است که طبقه کارگر هر کشور بر سرمایه داران و دولت سرمایه وارد ساخته است، تفاوت ها حاصل مستقیم فتوحاتی است که جنبش کارگری در عقب راندن بورژوازی از قلاع قدرت، نصیب خود کرده است. در یک کلام، قرائت ما از کل مفاهیم، شعارها، فرمولبندی ها، از حق، آزادی، برابری، ضدیت با استثمار، رفاه، امنیت و همه چیز ضد روایت و برداشت طبقه سرمایه دار از جمله ضد همه اپوزیسیون های راست یا چپ بورژوازی است. در همین راستا بسیار مبرم و بنیادی است که تلقی و انتظار خود از هر شعار، کلام، فرمولبندی را بسیار شفاف و کنگرت بر زبان آریم. در مورد معین زنان و حقوق زن، در متن خیزش جاری روز خواست زن کارگر ایرانی صریح و عریان آنست که کار خانگی باید هر چه سریع تر، بدون هیچ قید و شرط، به طور کامل برچیده و ملغی گردد، تا پیش از زمان الغاء، عین کار حساب آید و کل حقوق اشتغال به آن تعلق گیرد، هر شکل تمایز حقوقی میان زن و مرد، پسر و دختر در هر حوزه زندگی اجتماعی محو شود، هر شکل و هر میزان وابستگی اقتصادی زن به همسر، وابستگی اقتصادی فرزندان به والدین به طور کامل محو گردد. طبقه سرمایه دار هیچ کجای دنیا، هیچ دولت سرمایه داری، هیچ الگوی نظام بردگی مزدی به هیچ وجه حاضر به قبول این خواست ها نیست، درست بر همین اساس، زنان کارگر ایران به عنوان یکی از رزمنده ترین، پیشروترین، جسورترین، مصمم ترین ستادهای پیکار زنان کارگر دنیا، باید و می توانند تحقق این هدف ها را همراه با خواسته های اساسی دیگر، موضوع کارزار حاضر خود با دولت اسلامی سرمایه داری سازند، می توانند جنگ برای تحمیل این خواست ها را جنگ علیه بقای جمهوری اسلامی و جزء جدائی ناپذیر پیکار ضد بردگی مزدی گردانند. زنان شجاع کارگر می توانند چنین کنند، بیرق این پیکار را برافرازند، تمامی زنان دنیا را به افراختن این بیرق فرا خوانند و خواستار اتحاد، همبستگی، همرزمی، همسنگری انترناسیونالیستی برای پیشبرد این مصاف شوند.

کارگران ضد سرمایه داری