پیامی به اپوزیسیون راست؛ کارگران تعیین میکنند

یادداشتی با عنوان “آیا تعیین حداقل دستمزد لازم است؟” به قلم یک بابایی به نام “احد قربانی دهناری” منتشر شده است. از قرار معلوم این یادداشت به مذاق برخی خوش آمده که  در سایتهای بخشی از اپوزیسیون راست از جنس شورای تصمیم و مدیریت گذار و و و … ، در هفته گذشته به صورت هماهنگ بازنشر شده است.

 نویسنده هم فعال سیاسی ( گویا ایشان از اعضای شورای ملی تصمیم هستند)، هم پژوهشگر معرفی شدند، بخصوص در زمینه “رواداری”، “تاب‌آوری و تحمل نظرات، اعتقادات، شیوه‌های رفتاری و علایق دیگران”؛ و این رواداری گویا فقط نزد ایرانیان است و بس! فاشیسم چندان پدیده عجیبی نیست و مختص یک روان پریش سیاسی مانند هیتلر و موسولینی هم نیست، طرف میتواند خیلی هم محقق و پژوهشگر در باب تحمل نظرات و علایق دیگران باشد اما “راواداری” را به یک قوم و ملیت و نژاد خاص نسبت دهد. به قول معروف ایشان سیاه روی سفید نوشته اند: ” من یکی از بنیادهای ایرانیت را رواداری می‌دانم. این پدیده را، در برخورد کوروش و داریوش با ملل مغلوب گرفته تا اندیشه‌ها و نوشته‌هایی که ایرانیان به آن عشق می‌ورزند و آن را زمزمه می‌کنند و در گفتگوهایشان از آن به عنوان حجت بهره می‌گیرند، می‌توان دید. به این مفاهیم دقت کنید: «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک»، «میازار موری که دانه‌کش است»، «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا»، «تا جنینی کار خون‌آشامی است»”؛ “بنیادهای ایرانیت” اگر فاشیسم و راسیسم نیست چی میتواند باشد؟  البته از حق نباید گذشت ایشان به “رواداری مسیحی” هم اشاره ای هم میکنند:” پیام برجسته‌ انجیل، دشمنانت را دوست داشته باش، دیگران را ببخش و از قضاوت درباره دیگران بپرهیز و درباره دیگران تسامح کن، بود. رواداری که مسیحیت توصیه می‌کرد از خودگذشتگی، عشق و پذیرش دیگران سرشار بود.” و در تاریخ ثبت است که رواداری از نوع مسیحیت آن چه هزینه سنگینی روی دست بشریت به جا گذاشت.

ایشان در نوشته دیگری، به “اخلاق در سیاست” پرداختند تا بفهمند و بفهمانند چرا در عالم سیاست اپوزیسیون راست کسی که تا دیروز همسنگر بود یک شبه میشود دشمن! ارسطو و ماکیاولی و پوپر را به خط کردند که نهایتا اینگونه در مورد انسان قضاوت کنند:” انسان در سرشت خود افزون‌طلب است، به ویژه وقتی پای ثروت، قدرت، مقام و سکس در میان است. هر انسان، یک شخصیت خودکامه‌ درخود نهفته دارد. این افزون‌طلبی و خودکامگی، هر آن که امکان پیدا کند، به عمل در می‌آید. …” خب معلوم نیست وقتی سرشت انسان اینگونه خودکامه است چرا برای ایشان سوال شده چرا کسانی که تا دیروز هم نظر بوده امروز مقابل هم می ایستند. حتی طرح سوال هم اشتباه است همسنگران دیروز یک شبه سرشت خودکامه شان،”دیکتاتور کوچیکه درون” بیدار نمی شود. تحولات سیاسی بیرون از یک سازمان یا یک تشکیلات یا یک جمع که برای هدف خاصی دور هم گرد می آیند وقتی نتیجه آن تحولات خلاف انتظارشان اتفاق می افتد طبیعی است اختلافات بروز پیدا کند و این یک روند است نه یک تحول یک شبه و بی مقدمه ناشی از خودکامگی درون آدمی. اگر در زمانه حال انجمن ها و تشکیلاتها که اپوزیسیون راست بر پا میکند به سرعت بی اثر میشوند باز به دلیل دیکتاتور کوچیکه درون آدمهای آن تشکلات نیست، بلکه بدین خاطر است که چپ اجتماعی در جامعه ایران بسیار قوی است، و اپوزیسیون راست سعی دارد با نَم باره مردم را راضی کند. مردمی که میخواهند سیل براه بیندازند تا اساس روابط کنونی را زیر و رو کنند. ایشان قصد دارند با بیل جلو سیل را بگیرند. چون شدنی نیست به جان هم می افتند. اینکه اپوزیسیون راست نمی تواند یک حزب تشکیل دهد یا اعضای یک انجمن را برای مدتی طولانی در کنار هم نگه دارد نه از نتیجه سرشت خودکامه آدمها، بلکه حزب را لازم ندارند چون یک دیکتاتور مقتدر (برای رد گم کنی در تاریخ میگویند دیکتاتور مصلح) به بهترین وضعی نیازشان را برطرف میکند.

پرداختن به مسئله تعیین دستمزد از سوی یک فعال سیاسی راست، بی مقدمه نیست. اعتصابات و اعتراضات کارگری در سطح وسیع سالیانی است جاریست و این با خود سطحی از آگاهی طبقاتی به همراه آورده است. از سوی دیگر برخلاف نظر چپ سنتی، جنبش کارگری در انقلاب زن زندگی آزادی آنچنانکه ایشان جلوه میدهند بی اثر نبوده است. این چپ شعارهای مورد علاقه اش را، چون شعار “کار نان آزادی” در بطن مبارزات انقلاب جاری نشنیده نتیجه میگیرد پس جنبش کارگری حضور ندارد! اما اپوزیسیون راست در این مورد بسیار حساستر از چپی سنتی است، چون به مانند خمینی از انفجار میان کارگران وحشت دارد. برای همین از الان دارند وعده میدهند متوجه “بهره برداری ناعادلانه از نیروی کار” و ” آز بی‌منتهای کارفرمایان” هستند و دلسوزانه مطرح میکنند به فکر “تشکل مستقل کارگران” هستند. بهرحال پیشگیری بهتر از درمان است!

یادداشت احد دهناری به مذاق اپوزیسیون راست خوش آمده است. چون به کارگران وعده میدهند که “بهر برداری از نیروی کار” ( بهره برداری اسم رمز محترمانه بهره کشی است،) عادلانه صورت گیرد، و میتوان در یک فضای عرضه و تقاضای مَلَس، دستمزد را تعیین کرد و آنموقع است که ما از یک جامعه روادار برخوردار خواهیم بود و این شعر سعدی علیه الرحمه سر لوحه آن جامعه خواهد شد: ” نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد(!)”جناب دهناری این سوال را مطرح کرده اند:” پرسش این است، آیا تعیین حداقل دستمزد لازم است؟  آیا بهتر نیست عرضه و تقاضا سطح دستمزد را تعیین کند؟” بعد نتیجه گرفته اند:” به طور کلی، هدف اصلی از تعیین حداقل دستمزد، ایجاد تعادل میان منافع کارگران و کارفرمایان و تضمین حقوق کارگران برای کسب حداقل استانداردهای زندگی است…. ” پس همان توافقات جمعی و سه جانبه نمونه جمهوری اسلامی کافی است چرا که  “می‌تواند کمکی به مزدبگیران بی‌تشکل و بی‌پشتوانه باشد و آز بی‌منتهای کارفرمایان را اندکی مهار کند.” اولا، مشکل همین جاست “آز بی منتهای کارفرمایان” از یک پشتوانه حکومتی و نیز پشتوانه نظری امثال ایشان برخوردار است. دوما چه کسی گفته هدف باید “کسب حداقل استانداردهای زندگی” باشد؟ چرا کارگر نباید از حداکثر استانداردهای زندگی برخوردار باشد؟ “تعادل میان منافع کارگران و کارفرمایان” بهم میخورد؟ تعادلی که الان برقرار است تنها به نفع سود سرمایه داران است؛ و تمام دعوا بر سر بهم زدن تعادلی است که سیه روزی را برای کارگر تضمین میکند. اگر بحث عرضه و تقاضاست چرا عرضه کننده این کالای خاص، نیروی کار کارگر بعنوان صاحب این کالا نمی تواند چند و چون عرضه آنرا تعیین کند؟ جالب اینجاست این تنها کالا در دنیا است که خریدار، با حمایت مخوف ترین نیروهای امنیتی میزان قیمت آنرا تعیین میکند. آنهم در بهترین حالت در حد کسب حداقل استانداردهای زندگی و اگر کارگری هم بخواهد بر سر آن اعتراض کند، از در و دیوار نیروی امنیتی بر سرکارگران میریزند که چرا در روند تولید اخلال میکنی؟

به جناب دهناری و آنهایی که نوشته ایشان را مطابق میل خود یافته اند باید بگویم: زمین بازی عوض شده است. کارگر در ایران خواستار معیشت و منزلت همیشه نداشته خود است. و طی سالها مبارزه با بی رحم ترین حکومت سرمایه داران آنقدر آبدیده شده است که به کم راضی نشود. باور ندارید به مبارزات چند دهه گذشته کارگران توجه کنید؛ به منشور بیست تشکل مراجعه نمایید. به طبقه ای نگاه کنید که اکنون حزب سیاسی خود را دارد و روشن و صریح در پی بدست گرفتن قدرت سیاسی است. و باید به “زبان کوچه” به اپوزیسیون راست یاد آور شویم: خواب دیدید خیر باشه! پیام ما به اپوزیسیون راست این است کارگران در تلاشند با مبارزات شان معیشت و منزلت خود و کل جامعه را تعیین کنند و میکنند.