نامه ای به رفیق پیمان شجیراتی از اعضای هیئت مدیره کنفدراسیون کار ایران- خارج کشور
به رفیق پیمان شجیراتی
رفیق عزیز، به نظرم شرکت شما در تشکیل ، کنفدراسیون کار ایران – خارج کشوراشتباه مهمی است که با تاریخ مبارزاتی شما و با تلاشهای شما برای سازماندهی مبارزات کارگران فولاد اهواز کاملا در تضاد میباشد. این حرکت شما در تضاد با جزوه ارزنده ” روایتی از دو سال سازماندهی و مبارزه کارگری گروه ملی فولاد” است. پروژه ” کنفدراسیون کار ایران” در تضاد با عمل شما و هزاران رهبر و فعال کارگری میباشد که مشغول سازماندهی مبارزه روزمره کارگران ایران هستند. ” کنفدراسیون کار ایران” پروژه ای برای شکل دادن و مهار جنبش کارگری ایران میباشد. دولتهای غرب برای کنترل و به زیر نفوذ درآوردن جنبشهای اجتماعی، از جمله جنبشهای کارگری اهرمهای مختلفی به کار میبرند. علم کردن ” اتحادیه” و یا “کنفدراسیون کار” و تبلیغات کردن حول آن برای جذب رهبران و فعالین یکی از آنها میباشد.
کنفدراسیون کار ایران – خارج کشور، دارای تناقضات عدیده ای میباشد که در اینجا نمیتوانم به همه آنها بپردازم.، بر اساس اهداف بیان شده و وزنه نیروی حقوق بشری در آن، یک ارگان حقوق بشری در عصر حاکمیت راست در جهان است. اگر هدف جلب همبستگی با کارگران ایران بود، که اساسا احتیاج به چنین اساسنامه و نام و چنین ترکیبی از اعضاء پایه گذار نبوده است. برای من این سوال است که چگونه شما که در مبارزه مستقیم کارگران ایران در فولاد اهواز دخالت فعال داشته اید و از فعالین جنبش مجمع عمومی بوده اید، وارد یک چنین پروژه ای شده اید که تشکیلات و اهداف آن با مبارزه جاری کارگران و کل جنبش کارگری بیگانه میباشد و به روشنی در چهارپوب اهداف دولتهای غربی برای کنترل جنبش مردم و کارگران ایران در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی است. بقدری اهداف گروهی که شما عضو و از اعضای هیئت مدیره آن شده اید اصلاح طلبانه و حقوق بشری تنظیم شده است که در اساسنامه و اهداف آن نامی از سرکوبگری جمهوری اسلامی و مبارزه بر علیه آن حتی اشاره نشده است. کلمه رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه بر علیه آن در اساسنامه غایب میباشد، آن هم برای گروهی که در خارج کشور و در فضای سیاسی آزاد تشکیل شده است. همین نشان کافی میباشد تا هر انسان مبارزی که با این پروژه آشنا میشود، آن را در چهارچوب روابط دولتها ببیند.
از هر طرف به این پروژه نگاه میکنیم، تناقض و تضاد آن با جنبش زنده و حی و حاضر کارگری ایران و فعالیتهای گذشته شما آشکار میباشد. پروسه شکل گیری آن، اهداف نوشته و نانوشته آن و مهمتر از آن محافل و عناصر پیشبرنده و حمایت کننده آن، همگی گویاست که این ره به ناکجا اباد میبرد.
دولت المان از طریق DGB و بنیاد ابرت، خانم یاسمین فهمیمی، مهرداد پاینده و استفان وایل…. دارد پروژه اتحادیه سازی مطلوب دولتهای غربی را در ایران پیش میبرد. اینها در جنبش کارگری ایران عناصری برای صید نداشته اند. متاسفانه ورود شما و رفیق فواد کیخسروی به این پروژه، به اینها امکان داد تا به نام جنبش کارگری ایران یک گروه حقوق بشری مطلوب خود را دایر کنند.
اگر شما و فواد در این پروژه شرکت نمیکردید، آنان نمیتوانستند با شرکت حقوق بشریهایی نظیر رضا اکوانیان که اتفاقا سمت سخنگوی گروه شما را به عهده گرفته است و دایره فعالیت او از فعالیت در دایره اصلاح طلبان حقوق بشری و ملاقات با نهادهای دولتی و اتحادیه اروپا تجاوز نمیکند، نام کار و کارگر را بر گروه کنفدراسیونشان بگذارند.
از نظر سیاسی پشت گروه تشکیل شده عناصر دست راستی نشسته اند. آشکارا پشتیبانی و هدایت حزب سوسیال دموکرات آلمان، یعنی دولت و طبقه حاکم آلمان و اتحادیه های وابسته به سیاستهای آنها پیداست.
در مقابل بسیاری از اتحادیه های کارگری دنیا که نسل کشی اسرائیل را محکوم میکنند و از مردم غزه و فلسطین حمایت میکنند، اتحادیه سراسری آلمان از حق اسرائیل در دفاع از خود یعنی نسل کشی مردم فلسطین حمایت کرده و حتی از دولت آلمان خواسته است که در حمایت از اسرائیل عجله کند و تظاهراتها در حمایت از مردم فلسطین در آلمان را آنتی سیمیتیزم خوانده است. البته اتحادیه های سراسری در کشورهای غربی در کشورهای مختلف همیشه در کنار سیاستهای خارجی دولتهای خود میباشند، اما اتحادیه های بخشها و لوکالها سیاستهای متفاوت و بعضا کاملا مخالفی را اتخاذ میکنند. متاسفانه حامیان شما در میان سیاسیون چپ ایرانی در آلمان هم همین موضع دولت و اتحادیه DGB رادارند و تظاهراتهای مردم بر علیه نسل کشی اسرائیل را اسلامی و حماسی میخوانند. این مواضع پرو اسرائیلی از دولت المان تا عناصر سیاسی راست و چپ ایرانی حامی شما امروز به نام شما و گروه شما نوشته میشود.
اگر قبل از نسل کشی اسرائیل در فلسطین و مواضع جنایتبکارانه DGB میشد از آنها برای حمایت از کارگران ایران درخواستی داشت، بعد از این دیگر جایی جز حمله و نقد به آنها باقی نمیماند، چه برسد که DGB پشت سازماندهی یک تشکیلات به اصطلاح کارگری قرار گیرد.
نباید اجازه داد جنبش کارگری ایران را به زیر این سیاستها و سنت اتحادیه ای منحط ببرند که میگویند:
” مبارزه سندیکاها در واقع بندبازی مبارزه و سازش با صاحبان سرمایه بر سر میزان سهمخواهی است. مهرداد پاینده میگوید که اتحادیه سندیکاها با سهمی ۵۰ درصدی در مدیریت قدرتمندترین شرکتها مانند فولکس واگن، دایملر بنز و یا زیمنس شرکت دارند و این شرکتها فهمیدهاند که این به نفع آنهاست که با کارکنان همراه باشند تا بر ضد آنها». از گفتگوی مهرداد پاینده با دویچه وله.
به نظرم امروز مسئولیت خطیری بر دوش شماست. انتظار این است که فعال کارگری به فکر سازماندهی کارگران و پیشروی سوسیالیسم و کارگر باشد. فعالیتهای حقوق بشری در عصر حاکمیت راستها در جهان را خیلیها از جمله سخنگوی گروه کنفدراسیون به خوبی پیش میبرند.
از نظر من جایگاه پیمان شجیراتیها آنجا نیست.
با احترام فراوان
محمود قزوینی
۱۱ مارس ۲۰۲۴- ۲۱ اسفند ۱۴۰۲