برای توضیح هرچه مختصرتر موضوع بحث، از مقوله «کارگر» آغاز می کنم.
کارگر:
انسانی ست که پس از کشف نیروی بخار و آغاز تولید انبوه و شکلگیری سرمایه و بازتولید «سرمایه» و ظهور بورژوازی بمثابه طبقه صاحب سرمایه، جهت ارتزاق مجبور به فروش نیروی کار خود است.
کار فروخته شده می تواند نیروی جسمی و یا نیروی فکری کارگر باشد. درعمل، کار فرخته شده بوسیله کارگران، همواره مجموعه ای از هر دو سرشت کار جسمی و فکری کارگران است.
طبقه:
منظور از طبقه مجموعه انسان هایی هستند که در روند تولید نقش مشابهی دارند. معضل اصلی طبقه کارگر، همانا سرقت بخش بزرگی از ارزش اضافی تولید شده و خدمات ارایه شده، از طرف بورژوازی ست. اما نقطه قوت طبقه کارگر، مشارکت جمعی این طبقه در روند تولید، داشتن منافع مشترک دایمی و هم سرنوشتی این طبقه در روند تولید است. این روند تولید جمعی و تماس دایم از نزدیک با دیگر سرقت شدگان و خانواده های کارگری، امکان گذاشتن دست در دست و همیاری کارگران، برای مقابله با دزدان غارتگر سرکوبگر صاحب سرمایه را فراهم می سازد.
با توجه به شکل اعمال قدرت سرمایه داران در سرقت ارزش تولید شده، کارگران نیز برای مقابله با دزدان و مزدوران آنها، خود را به اشکال گوناگون سازماندهی می کنند. تاریخ مبارزات طبقه کارگر در اند قرن گذشته، نمایشی از اشکال گوناگون سازماندهی و روش های گوناگون مبارزاتی، برای بقا و زندگی بهتر کارگران، از طریق کوشش در تصاحب بخش بیشتری از ارزش اضافی تولید شده و خدمات ارایه شده، بوسیله کارگران است.
پیشرو:
با مشاهده مبارزات دایمی طبقه کارگر در اند قرن گذشته می بینیم که بخش آگاه به علم اقتصاد سیاسی، آشنا به روند تولید و آشنا به نادرستی توزیع نعمات تولید شده، به این نتیجه رسیده اند که تا زمانی که حقوق الهی ویژه سرمایه داران در مالکیت خصوصی بر اموال و منابع عمومی، به شکل امروزی ادامه داشته باشد، این حقوق ویژه سرمایه داران، از بازگرداندن ارزش اضافی تولید شده به خود تولید کنندگان و خدمتگزاران جامعه، ممانعت بعمل می آورد. کارگران آشنا به علم اقتصاد سیاسی و مکانیسم تولید، بارها و در مقاطع گوناگون اند قرن گذشته کوشش کرده اند تا با سازماندهی اقشار آگاه طبقه کارگر، قدرت سیاسی را در دست گیرند و با الغای حقوق ویژه سرمایهداران، بخش اعظم ثروت تولید شده را به تولید کنندگان بازگردانند!
حزب:
ابزاری ست که حاکمیت سیاسی طبقه کارگر را تدوین می کند و تحقق می بخشد. حزب طبقه کارگر از خود طبقه کارگر و برای حفظ منافع مشترک اقشار گوناگون طبقه کارگر است. کارگرانی که برای ارتزاق خود و خانواده های خود، هیچ چیز برای فروش بجز نیروی کار جسمی و فکری ندارند!
این حزب ابزاری ست که با توجه به رشد نیروهای مولده در هرجامعه، راه حل های مشخص اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، جهت رشد ابزار و وسایل و نیروهای مولده، بهبود شرایط کار و تقسیم عادلانه تر ثروت تولید شده را، ارایه می دهد.
حزب طبقه کارگر که از منافع مشترک اکثریت عظیم تولید کنندگان دفاع می کند، با کار دایم بر روی برنامه، جهت بهبود تولید و شرایط مادی کار و تقسیم عادلانه ثروت تولید شده، خود را برای روزی آماده می کند که تولیدکنندگان خود زمام قدرت را؛ از کنترل مراکز تولید و خدمات و تعاونی ها تا دولت را؛ در اختیار می گیرند. این حزب برنامه خود در رشد تولید و بهبود شرایط کار و بازگشت حداکثر ثروت تولید شده بخود تولید کنندگان را، تا پیروزی نهایی بر بربریت بهره کشی انسان از انسان، ادامه خواهد داد.
بواقع حزب و دولت و طبقات، مجموعه ای جدا ناپذیر از یکدیگر هستند و تا زمانی که طبقات گوناگون وجود دارند، دولت نیز جهت اعمال دیکتاتوری یک یا چند طبقه بر یک یا چند طبقه دیگر، مستدام خواهد ماند. بواقع طبقه کارگر برای دفاع از منافع خود نیاز به تشکل های پایدار حرفه ای، تعاونی و سیاسی خود دارد. در این بخش خوب است چند نکته هم در باره حزب و تعدد احزاب گفته شود.
تعدد احزاب:
بی تردید تا نفی طبقات و دولت، اقشار گوناگون طبقات گوناگون در تشکل های حرفه ای و سیاسی گوناگون متشکل خواهند شد. این تشکل ها از منافع حرفه ای و سیاسی اقشار گوناگون طبقات متخاصم دفاع می کنند. اقشاری که هریک زیرمجموعه دو طبقه اصلی جامعه؛ بورژوازی و پرولتاریا؛ هستند.
می دانیم که خصلت اصلی سرمایه، تولید ارزش اضافی هرچه بیشتر، جهت بازتولید سرمایه و گسترش است. این خصلت جوهری سرمایه، دلیل اصلی رقابت جویی عنصر سرمایه و بتبع آن رقابت بین صاحبان سرمایه، در حوزه های تجاری و تولیدی و خدماتی و مالی ست.
طبیعتاً در دوران مبارزات طبقاتی، حرفه های گوناگون طبقه کارگر؛ برغم داشتن منافع مشترک در مقابل سرمایهداران؛ بر مبنای پیچیدگی هر حرفه و شرایط تولید و یا خدمات مختص آن حرفه و میزان استثمار هر حرفه و بعبارت دقیقتر میزان دزدی سرمایهداری از تولید هر حرفه، تحت ستم متفاوتی قرار می گیرند و وظیفه تشکل حرفه ای هرقشر کارگری، تدقیق میزان ثروت دزدی شده و خواست بازگشت بخش بزرگتری از ارزش اضافی تولید شده به کارگران هر حرفه مورد دفاع است.
اما وقتی به امر سیاسی و دگرگونی شرایط موجود و کسب قدرت بوسیله پرولتاریا می پردازیم، این منافع حرفه های گوناگون نیست که به تعدد سازمانهای سیاسی طبقه کارگر منجر می گردد!
در حوزه سیاسی آنچه باعث تعدد احزاب کارگری می شود نه عنصر مادی و رقابت و یا منافع متضاد اقشار گوناگون طبقه کارگر، که اختلاف ذهنی فعالان سیاسی در «رهایی» انسان و برون رفت از بربریت کنونی ست!
در این مرحله احزاب کارگری و یا به عبارتی فعالان و تشکل های سیاسی طبقه کارگر به سه بخش عمده تقسیم می شوند:
– آنارشیست ها
– سوسیال دموکرات ها
– کمونیست ها
رفقای آنارشیست طبقه کارگر بر این باورند که مشکل اصلی نظام سرمایهداری در وجود دولت است و با نابودی دولت جامعه می تواند خود را از پایین و بشکل شورایی سازمان دهد و امر تولید و شرایط مادی کار و بازگرداندن ارزش تولید شده به صاحبان اصلی خود را، خود سازمان دهد.
رفقای سوسیال دموکرات طبقه کارگر بر این باورند که نظام سرمایهداری با توجه به خصلت اصلی سرمایه، خود ناچار به رشد نیروهای مولده و بهبود شرایط کار و تقسیم عادلانه تر ثروت است و با مدد بخش آگاه طبقه کارگر، در یک روند دایمی و طولانی، به بهبود همه حوزه های زندگی اجتماعی منجر خواهد گردید.
رفقای کمونیست طبقه کارگر بر این باورند که اگر چه مبارزات روزمره طبقه کارگر برای زندگی بهتر، بورژوازی را وادار به پذیرش قطره ای حقوق حقه تولیدکنندگان می کند اما بورژوازی با صرف هزینه های هنگفت در تبلیغ فرهنگ پوچ و مبتذل لوکس و مصرف هرچه گستردهتر کالای تولید شده از یک سو و از سوی دیگر استخدام مزدوران رنگارنگ جهت سرکوب مخالفان نظام بهره کشی انسان از انسان، حاضر به چشم پوشی از حقوق ویژه خود و در راس این حقوق، لغو مالکیت خصوصی بر اموال و منابع طبیعی و همگانی، نبوده است و نیست و نخواهد شد!
به این لحاظ «حزب پیشرو طبقه کارگر» آن ابزاری ست که طبقه کارگر را برای عبور از نظام سرمایهداری و رهایی از بهره کشی انسان از انسان آماده می کند. این حزب وظیفه دارد قشر پیشرو طبقه کارگر، که حاکمیت تمام و کمال تولید کنندگان را می پذیرد و این حاکمیت تمام و کمال را شرط لازم برای رهایی از بربریت کنونی و گذار به جامعه مشارکتی و لغو کارمزدی می داند را در دل خود جا دهد و در کنار مشارکت سازمان یافته، جهت تسهیل و کم هزینه کردن مبارزات روزمره توده ها، کارگران را برای دوران انتقال به سوسیالیسم، آموزش دهد و آماده سازد.
نکته آغازی که در بحث های رفقای خواهان تشکیل «حزب پیشرو طبقه کارگر» فراموش می شود و یا کم به آن پرداخته می شود توضیح این نکته است که نطفه های این حزب کجا و چگونه پا به عرصه وجود می گذارند؟
بواقع حزب انقلابی طبقه کارگر یک تشکل خلق الساعه بوسیله قشر پیشرو طبقه کارگر نیست. این چنین حزب سازی هایی بارها در قرن گذشته تمرین و تجربه شده است و هربار تجربه تشکیل حزب خلق الساعه و از «بالا»؛ با تبدیل این تشکل رزمنده به یک دیوانسالاری فرساینده؛ به شکست انجامیده است. با توجه به تجربه های ناموفق قرن گذشته من نوعی بر این باوریم که تشکیل این حزب انقلابی تنها و تنها و از «پایین» و با تشکیل هسته های سوسیالیستی و ایجاد شبکه ای از این هسته ها میسر خواهد گردید.
قانونمندی تشکیلاتی سازماندهی از پایین، اگر چه در سراسر جهان از چین تا ماچین، مشترک است و برای گذار همیشگی از بربریت بهره کشی انسان از انسان مضمون و استراتژی واحدی دارد، اما در شرایط عقب ماندگی تولید؛ همچون حاکمیت بورژوازی دلال-نظامی رانتی سرکوبگر ایران؛ از اشکال متفاوتی با کشورهای پیشرفته سرمایه داری برخوردار می شود. نخستین تفاوت، در چگونگی ایجاد هسته های سوسیالیستی در شرایط مشخص ایران است که خود را در عدم امکان تشکیل علنی این هسته ها نشان می دهد!
بورژوازی عقب مانده و درمانده و مذهبی در حال زوال ایران، بخاطر عمق عقب ماندگی مادی و فرهنگی، قادر به تحمل هیچ نوع مخالفتی نیست. چه اعلان هرنوع تمایل به علم و دانش و نفی خرافات و یا کوچکترین مخالفت با این حاکمیت مذهبی بی فرهنگ ۱۴۰۰ ساله، به موجی اجتماعی برای زندگی بهتر تبدیل می شود و نهضتی در نفی حاکمیت موجود، بوجود می آورد. بواقع حاکمیت بورژوازی مذهبی ایران آنچنان متزلزل است که حتی تحمل اعتراض مردم برای آب آشامیدنی و نان جوین را ندارد و به شدیدترین شکل ممکن هرجنبنده ناراضی را سرکوب می کند!
با توجه به حساسیت حاکمیت درمانده سرمایهداری مذهبی در ایران، نسبت به هرگونه تغییر بنیادین در امر تولید و خدمات و قدرت، در راس لیست سازمان های پلیسی نظامی حاکمیت مذهبی ایران جهت شکار و شکنجه و حتی اعدام، سوسیالیست ها قرار دارند. از این رو تشکیل هسته های سوسیالیستی شایسته است آرام و دور از چشم و گوش پلیس سیاسی؛ چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان؛ صورت پذیرد.
حال بی مناسبت نیست ببینیم این هسته ها در کجای جامعه شکل می گیرند؟
پاسخ به این سوال بس ساده است: در همه جا!
چرا نه در خانواده؟
چرا نه در محل زندگی؟
چرا نه در محل کار؟
بواقع این هسته ها می خواهند آماده شوند تا در موقعیت انقلابی، در صف اول درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی حضور داشته باشند و همچنین در فردای درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی، در کنترل شورایی، از پایین تا بالای جامعه حضور داشته باشند. کار اصلی هسته های سوسیالیستی از همین امروز، ایجاد آمادگی و تجهیز خود به انواع آموزش های لازم برای درهم شکستن ماشین دولتی از یک سو و همچنین مدیریت بهین جامعه در فردای خلع بورژوازی از قدرت، از سوی دیگر است. با آنچه گفته شد روشن است که در حال حاضر و شرایط امروز ایران، قشر کوچکی از تولید کنندگان؛ که به آگاهی سوسیالیستی و فوت و فن سازماندهی دور از چشم و گوش پلیس سیاسی دست یافته اند؛ قادر به ایجاد بی سر و صدای هسته های پایدار سوسیالیستی هستند.
بی تردید این قشر کوچک آگاه و پیشرو، در شرایط کنونی ایران و قبل از درهم شکستن ماشین دولتی بوسیله توده ها که «انقلاب» می نامیمش، کاری بجز دخالت دایمی جمعی در مبارزات روزمره توده ها و سعی در تسهیل و کم هزینه کردن مبارزات روزمره توده ها از یک سو و آموزش هسته ها برای مشارکت در شوراها در فردای انقلاب، نمی توانند داشته باشند. اما در لحظه کنونی و در عدم وجود موقعیت انقلابی، با گسترش کمی هسته های سوسیالیستی و ایجاد شبکه ای سراسری از هسته های سوسیالیستی؛ بویژه در شهرک های صنعتی؛ طبقه کارگر ایران خواهد توانست کنش سراسری خود را حتی در دوران اقتدار بورژوازی و قبل از بروز موقعیت انقلابی سازمان دهد!..
زنده باد انقلاب!
زنده باد حاکمیت مستقیم کارگران!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی، فرانسه
اردیبهشتماه سال ۱۴۰۱