دو قرن ناتوانی بورژوازی ایران در مدیریت تولید، باعث نارضایتی عمومی در سراسر کشور شده است. بی تردید این نابسامانی تولید و عدم توزیع عادلانه ثروت تولید شده، فاجعه ای ست که بیش از همه بر دوش اکثریت عظیم تولیدکنندگان سنگینی می کند!
در وضعیت فاجعه بار ایران و منطقه، قشر آگاه طبقه کارگر؛ به منافع و نقش حیاتی خود؛ است که برغم همه محدودیت ها و هزینه های مضاعفی که پلیس سیاسی سرمایه داری بر این قشر اعمال می کند، قشر آگاه طبقه کارگر جهت نجات همیشگی جامعه ایران از فقر و فلاکت اکثریت عظیم تولیدکنندگان، در سراسر کشور به میدان آمده اند!
برای نمونه کانون های صنفی معلمان ایران؛ بمثابه آگاهترین، محروم ترین و متشکل ترین قشر پرولتاریای ایران، تنها مشتی نمونه از خروار مبارزات طبقاتی برای زندگی شرافتمندانه و بهبود شرایط کار در ایران است. بیانیه ۱۲ ماده ای حداقلی تشکل های مدنی منتشر شده در بهمن ماه ۱۴۰۱ و
«قطعنامه تشکلهای صنفی و مدنی مستقل ایران به مناسبت روز معلم و اول ماه مه روز جهانی کارگر» (۱)
منتشره در اول ماه مه ۱۴۰۲ نمونه هایی از کوششهای پرولتاریای متشکل ایران برای طرح امکان برقراری آزادی و برابری و رفاه پایدار در کشور ثروتمند ایران هستند!
در پایان اطلاعیه اول ماه مه تشکل های مدنی ایران می خوانیم:
« از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست»!
اما برای این همه و درانداختن طرحی نو در ایران، سازوکاری سراسری لازم است. سازوکاری که با بیش از دو قرن احضار، اخطار، اخراج، دستگیری، شکنجه و حتی اعدام فعالان کارگری هنوز بوجود نیامده است!
تجربه دو قرن مبارزات روزمره طبقه کارگر ایران نشان می دهد که ایجاد محافل کارگری وابسته به قدرت و فرقه های روشنفکران مسلح ضدقدرت، نه تنها کمکی به سازماندهی تشکل های پایدار پرولتاریای ایران نکرده اند بلکه بشکل عاملی در تجزیه و تفرقه و انفراد فعالان کارگری وکمک به شناسایی کارگران پیشرو بوسیله پلیس سیاسی درآمده اند!
تجربه مبارزات موفقیت آمیز پرولتاریای جهانی نشان می دهد که سازواکار مناسب برای پیروزی بر حاکمیت بورژوازی، تنها و تنها در سازماندهی کارگران پیشرو؛ در ایران بی سر و صدا و دور از چشم و گوش پلیس سیاسی؛ در هسته ها و گروه های پرولتری جهت مداخله دایمی و مستقیم در ارتقای مبارزات روزمره توده هاست!
در شرایط خاص ایران، تنها با گام هایی آرام و استوار می توانیم به ایجاد هسته ها و گروه های کارگران پیشرو، به ایجاد سازوکار مناسب برای پیروزی انقلاب توده ها و ارتقای آن به یک تحول اجتماعی تمام عیار و درهم شکستن همیشگی نظام بهره کشی انسان از انسان، امیدوار باشیم!
با ترویج و گسترش این هسته ها و گروه های مستقل بلحاظ اقتصادی، برنامه ای، تشکیلاتی و بویژه فرهنگی از بورژوازی، قادر به ایجاد سازوکاری خواهیم گردید که در همزمان، به ایجاد تشکل توده ای سراسری طبقه کارگر از یک سو و ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر از سوی دیگر، بپردازیم!
نویسنده در زندگی خود تجربه کرده است و بخوبی می داند که ایجاد همزمان چنین سازوکار سراسری مطالباتی و سیاسی، با گام هایی شمرده، بدون عجله و با نسوزاندن مراحل گوناگون سازماندهی تا سراسری شدن این سازوکار، امکان پذیر خواهد گردید!
تاریخ ایران نشان می دهد که هیجانات برآمده از خیزش های توده ای همواره این روند آرام و دایمی و بی سر و صدای سازماندهی را در اوج خیرش با با خیزهای عجولانه در دوران افت ناگزیر خیزش در فردای سرکوب، با بی تفاوتی اجتماعی روبرو کرده است!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
آیا هرگز با خود اندیشیده اید که با وجود دو قرن مبارزه طبقاتی و برغم همه سرکوب های بورژوازی که خاص ایران نبوده و نیستند، چرا پرولتاریای ایران قادر به ایجاد تشکل های پایدار و مستقل طبقاتی خود؛ حتی بشکل محلی و منطقهای؛ نشده است؟
آیا عقب ماندگی پرولتاریای ایران در ایجاد تشکل های مستقل طبقاتی؛ برغم بروز سه انقلاب در ۱۱۷ سال گذشته؛ تنها به دلیل وجود دیکتاتوری و تضییقات پلیس سیاسی بوده است؟
نویسنده ضمن اعتراف به فشارهای بیشتر و کمتر پلیس سیاسی بر فعالان کارگری در هر مقطع زمانی، بر این باور است که اگرچه فشار پلیس سیاسی بر فعالان کارگری امری زمینی و واقعی ست اما عامل اصلی در بروز شرایط زیست کنونی مردم ایران، تنها در تضییقات و تهاجمات پلیس سیاسی بورژوازی ایران نیست!
نویسنده این تضییقات و تهاجمات را عامل بیرونی در بروز وضعیت کنونی و پراکندگی پرولتاریای ایران می داند و از نظر نویسنده مشکل اصلی پرولتاریای ایران در سازماندهی مستقل و پایدار خود، درونی ست. بعبارت دیگر نویسنده بر این باور است که از فردای کودتای ۱۲۹۹ و قلع و قمع نسل اول رفقای ما در ایران و روسیه، جنبش کارگری ایران دچار دنباله روی از انحرافات بوروکراتیک و آوانتوریسیتی پرولتاریای جهانی شده است!
پرولتاریای ایران دو دهه پس از کودتای ۱۲۹۹ و در دوران گشایش نسبی سیاسی، بجای ایجاد هسته ها و گروه های سوسیالیستی، دست به تشکیل یک جبهه ضدفاشیستی می زند. جبهه ضدفاشیستی بناگهان در سال ۱۳۲۷ با کودتای بخشی از رهبران، خود را «حزب طراز نوین طبقه کارگر ایران» می نامد!
این «حزب طراز نوین» در کودتای امپریالیستی ۲۸ امردادماه ۱۳۳۲ در اوج بی عملی، عملا تبدیل به بوروکراسی جدا از طبقه کارگر ایران می شود و این بوروکراسی و تا همین امروز «احزاب» مشابه برون آمده از دوران جنگ سرد، اگر هم نقش مخرب در سازماندهی مستقل پرولتاریای ایران ایفا نکرده باشند، نقشی مثبت در حیات و ادامه مبارزات طبقه کارگر ایران نداشته اند و ندارند!
اما متأسفانه این تمامی فاجعه نیست. روی دیگر فاجعه در بحران اجتماعی سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ شکل می گیرد. اینبار نیز جنبش کارگری که می رود بخود آید و به سازماندهی مستقل تشکل های اقتصادی و حرفه ای و حفاظتی و سیاسی خود اقدام کند، با آفت دیگری روبرو می شود. به آفت «تقلید» از مبارزات مسلحانه دیگر ملل جهان دچار می شود و کارگران پیشرو پرولتاریای ایران در مواجهه با جنبش چریک روستا و شهر و کوه در دیگر نقاط جهان ، عملاً از خود بیخود می شوند و سازماندهی پایدار مستقل از بورژوازی را به دست فراموشی می سپارند!
بر هیچ کارگری پوشیده نیست که در آستانه خیزش ۱۳۵۷ و بدنبال آن انقلاب بهمن ماه و درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی، پرولتاریای ایران در نبود تشکل های پایدار اقتصادی و حرفه ای و حفاظتی و سیاسی پایدار خود، بوسیله بورژوازی ایران عملاً خلع سلاح و دست بسته و فلج شده بود!
بیاییم در آستانه اول ماه مه ۱۴۰۲ با توجه به آنچه در دو قرن گذشته بر پرولتاریای ایران گذشته است، به اهمیت و لزوم ایجاد گام بگام تشکل های پایدار اقتصادی و حرفه ای و حفاظتی و سیاسی طبقه کارگر؛ دور از چشم و گوش پلیس سیاسی بورژوازی؛ اعتراف و اقدام کنیم!
باری امید به درانداختن طرحی نو؛ با هدف حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان در ایران و دیگر کشورهای جهان؛ اگرچه آرمانی والا و بس انسانی ست اما در نظر نگرفتن مراحل لازم برای ایجاد سازوکار همزمان در دو زمینه مطالباتی و سیاسی، بی تردید به فاجعه ای دیگر در آینده ایران منجر خواهد گردید!
رفقای کارگر کمونیست ها؛
در ایجاد هسته ها و گروه های سوسیالیستی، جهت ایجاد همزمان تشکل تودهای سراسری طبقه کارگر و حزب انقلابی پرولتاریای ایران، دست شما را بگرمی می فشارم و اول ماه مه را به سهم خود به کارگران ایران و جهان شادباش می گویم!
(۱)
قطعنامه تشکلهای صنفی و مدنی مستقل ایران به مناسبت روز معلم و اول ماه مه روز جهانی کارگر
روز معلم و مراسم اول ماه مه امسال را در حالی برگزار میکنیم که کارگران، معلمان، زنان، دادخواهان، ملتهای تحت ستم، دانشجویان، بازنشستگان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران در مصافی تاریخی و زیر و رو کننده با سیستم ضد انسانی حاکم بر کشور قرار گرفته اند و به رغم سرکوب خونینی که حکومت طی هشت ماه گذشته انجام داده است جنبش انقلابی مردم ایران همچنان زنده و پویاست و روزی نیست که مردم به جان آمده در هر سو از جغرافیای سیاسی ایران با هر زبانی در خیابان و محل کار و زندگی حکومت را آماج اعتراضات تحول خواهانه خود قرار ندهند.
حکومتی که در مدارس دختران جوان و نوجوان را هدف حملات شیمیایی قرار میدهد و زنان را به مثابه ستون اصلی یک جامعه انسانی علاوه بر محروم کردن از پایه ای ترین حقوق انسانی شان در خیابان مورد ددمنشانه ترین حملات جسمی و روحی قرار میدهد، فساد و غارتگری بخش مهمی از موجودیت آن است، حتی به مدت یک هفته قادر به مهار تورم و گرانی نیست و یک جامعه نود میلیونی را در کشوری ثروتمند غرق در فقر و فلاکت کرده است و معلم، کارگر، سینماگر، هنرمند، فعال مدنی و سیاسی، پیر و جوان و همه پیکره جامعه در مقابلش قرار دارند نه شایسته بقاست و نه قادر به ادامه حیات است.
دیگر بر هر ناظر روشن بینی پر واضح است که در پی نزدیک به هشت ماه خیزش سراسری مردم ایران، اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور به روال سابق باز نخواهد گشت و جنبش انقلابی مردم ایران به پیشروی خود تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور ادامه خواهد داد.
بر متن این شرایط عینی و بشدت متلاطم و متحولی است که مدتهاست جناحهای مختلف طبقه حاکم بر ایران چه در پوزیسیون و چه در اپوزوسیون سراسیمه تر از هر دوره تاریخی دیگری دست بکار بند و بست با قدرتهای جهانی و رقم زدن تحولات سیاسی از بالای سر مردم ایران شده اند تا همچنان به سبک و سیاق گذشته، اینبار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند.
اما آن پدیده ای که امروز در صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران جاری است، جنین رشد یافته انقلابی را در خود دارد که می تواند سرآغاز یک انقلاب بزرگ اجتماعی در ایران و منطقه خاورمیانه باشد و تاریخی نوین را در این منطقه مهم و استراتژیک از جهان کنونی رقم بزند.
به همین دلیل هم است که ما در منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی با تاکید به عینیت تاثیر گذاری عمیق جنبشهای اجتماعی بر تحولات جاری و آتی کشور، وجوه سلبی و اثباتی اعتراضات بنیادین مردم ایران را در پی اعتراضات سراسری به قتل جنایتکارانه #ژینا_امینی در جای جای این منشور بر شمرده و اعلام کرده ایم که پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز در ایران بدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران، دادخواهان، هنرمندان، رنگین کمانی ها، نویسندگان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران بر افراشته شده است اعتراضی است علیه زن ستیزی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار و فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، تبعیض جنسیتی و ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته بر ما مردم ایران تحمیل شده است.
اگر چه منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی در میانه ی خیزش سراسری #زن_زندگی_آزادی و از متن و دل جامعه سر بر آورده است و قطب نمای مبارزات همین امروز ما برای شکل دهی به ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آینده ایران است با این حال با توجه به کل شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور، ما بر این باوریم که طبقه کارگر ایران با قرار گرفتن در مرکز ثقل تحولات سیاسی آتی، قادر خواهد شد افق رهائی بخش و تاریخی خود را بطور حداکثری به پیش برد.
ما با حمایت از اعتصاب گسترده کارگران پروژهای نفت و گاز و پتروشیمی، بار دیگر و به مناسبت #روز_معلم و #روز_جهانی_کارگر، با قرار دادن مطالبات دوازدهگانهی منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی، به مثابه خواستهای حداقلی خود در این قطعنامه،کارگران و معلمان، زنان، دانشجویان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران را فرا میخوانیم با سازمانیابی در تشکلها و شوراهای محیط کار و محلات، مبارزات خود را برای گذر از شرایط ضد انسانی موجود و شکل دهی به آینده ای مبتنی بر تحقق خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه، متکی به اراده و اتحاد و همبستگی خود سازند.
……..
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه های اجتماعی و رسانه های صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیزعلیه تعلقات و هویت های جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ “الجیبیتیکیوآیایپلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هرگونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیرساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما برده ند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت،(همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اتحاد بازنشستگان
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت( ارکان ثالث)
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد ایران(اهواز)
شورای کارگری بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)
سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه
کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری ایران
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
ندای زنان ایران
شورای بازنشستگان ایران
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
کانون مدافعان حقوق کارگر
سندیکای نقاشان استان البرز
اتحادیه آزاد کارگران ایران
زنده باد آول ماه مه!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی
کارگر بازنشسته، فرانسه
hadi.mitravi@yahoo.com