درباره‌ی اهمیت خیابان و مبارزه‌ی طبقاتی کارگران

موضوع را با بازگو کردن مطالبی از لنین آغاز می‌کنیم و ابتدا به مسئله‌ی اهمیت مبارزه‌ی طبقاتی در مقایسه با مبارزات صنفی و حرفه‌ای کارگران از نگاه ولادیمیر می‌پردازیم: «ما همگی در اینکه وظیفۀ ما سازماندهی مبارزه طبقاتی پرولتاریا است وحدت نظر داریم. اما مبارزه طبقاتی چیست؟ آیا اگر کارگران یک کارخانه، یا یک حرفه به تنهایی علیه کارفرما یا کارفرمایان خویش مبارزه کنند این مبارزه، مبارزه‌ای طبقاتی است؟ خیر. این فقط نطفه ضعیفی برای آن است. مبارزه کارگران آنگاه مبارزه طبقاتی می‌شود که کلیۀ نمایندگان پیشرو مجموعۀ طبقه کارگر سراسر کشور آگاهی یابند که طبقه کارگر واحدی هستند، و مبارزه را نه علیه کارفرمایان منفرد، بلکه علیه کل طبقه سرمایه‌داران و علیه دولت پشتیبان این طبقه به پیش ببرند. تنها زمانی که هر فرد کارگری آگاهی یابد که جزئی از کل طبقه کارگر است، تنها زمانی که این واقعیت را بفهمد که هر مبارزۀ کوچک روزمره‌اش علیه کارفرمایان منفرد و مأموران دولتی منفرد مبارزه علیه کل بورژوازی و علیه کل دولت است، تنها در چنین صورتی مبارزۀ او مبارزه طبقاتی است.» [۱]

لنین ضمن اشاره به ناکافی بودن اعتصاب‌های منفرد، اهمیت اجتماعی مبارزه‌ سراسری کارگران را هم توضیح می‌دهد: «اما با رشد بیشتر سرمایه‌داری و رشد فزایندۀ اعتصابات، این عملیات ناکافی بودن خود را به اثبات می‌رساند. کارفرمایان دست به اقدامات مشترک علیه کارگران می‌زنند: در بین خود به توافقهایی می‌رسند، کارگر را از سایر نواحی می‌آورند و از کمک کسانی که ماشین دولتی را اداره می‌کنند، برای درهم شکستن مقاومت کارگران، بهره میگیرند. بجای طرف بودن با هر تک صاحب در هر کارخانۀ منفرد، کارگران اکنون با کل طبقۀ سرمایه‌دار و حکومتی که آنرا یاری می‌کند، طرف هستند. کل طبقۀ سرمایه‌دار اقدام به مبارزه‌ای علیه کل طبقۀ کارگر می‌کند. چاره‌های عمومی علیه اعتصابات می‌اندیشد، به حکومت فشار می‌آورد که قوانین ضد طبقۀ کارگر را تقویت کند، کارخانه‌ها را به نقاط دورافتاده‌تر منتقل می‌کند، و متوسل به توزیع مشاغل بین مردمی که در خانه کار می‌کنند و هزار و یک حیله و تدبیر دیگر علیه کارگران می‌شود. سازمان‌یابی کارگران یک کارخانۀ منفرد یا حتی یک صنعت منفرد، ثابت می‌کند که برای مقاومت در برابر کل طبقۀ سرمایه‌دار کافی نیست، و اقدام مشترک تمام طبقۀ کارگر ضروری می‌گردد. بدین ترتیب از طغیانهای منزوی کارگران، مبارزۀ تمام طبقۀ کارگر رشد می‌کند. مبارزۀ کارگران علیه کارفرمایان به مبارزۀ طبقاتی مبدل می‌شود. تمام کارفرمایان به وسیلۀ نفعشان در نگهداشتن کارگران در حالت متابعت و پرداخت حداقل دستمزد به آنها، متحد گردیده‌اند. و کارفرمایان می‌دانند تنها راهی که از طریق آن می‌توانند منافع خود را حفظ کنند، اقدام مشترک از طرف تمام طبقۀ کارفرما، به وسیلۀ اِعمال نفوذ بر ماشین دولتی، می‌باشد. همچنین کارگران با یکدیگر به وسیلۀ منفعتی مشترک پیوند یافته‌اند، و آن همانا جلوگیری از خُرد شدن آنها به وسیلۀ سرمایه، و تأکید بر حقشان برای زندگی و هستی‌ای انسانی می‌باشد.

تمام این ها به ما نشان می‌دهند که چگونه کارخانه استثمار کارگر را تشدید می‌کند و آنرا همگانی می‌نماید، و از آن یک نظام کامل می‌سازد. اکنون کارگر خواهی نخواهی باید نه تنها با یک کارفرمای منفرد، ارادۀ او و ستم او سر و کار داشته باشد، بلکه با رفتار مستبدانه و ستمی که از جانب کل طبقۀ کارفرما بر او تحمیل می‌شود نیز سر و کار داشته باشد. کارگر می‌بیند که ستمگر او نه یک سرمایه‌دار بلکه کل طبقۀ سرمایه‌دار است، زیرا نظام استثمار در تمام مؤسسات یک نوع است. یک فرد سرمایه‌دار حتی نمی‌تواند از این نظام جُدا شود؛ مثلاً اگر او فکر تقلیل ساعات کار را در سر راه دهد، اجناس او برایش گرانتر از اجناس تولید شده به وسیلۀ همسایه‌اش تمام می‌شود، یک کارخانه‌دار دیگر، که کارگران خود را مجبور به کار بیشتر در ازای مزدی یکسان می‌کند. کارگر برای تأمین بهبودی در اوضاع خود، اکنون با کل نظام اجتماعی‌ای، که هدف آن استثمار کار به وسیلۀ سرمایه است، سر و کار دارد. کارگر اکنون نه تنها با یک بی‌عدالتی از طرف یک مأمور، بلکه با بی‌عدالتی خود قدرت دولتی روبروست، که کل طبقۀ سرمایه‌دار را در پناه حمایت خود می‌گیرد و قوانینی که برای همه اجباری است، و در خدمت منافع طبقۀ سرمایه‌دار است، وضع میکند. بنابراین، مبارزۀ کارگر کارخانه لاجرم تبدیل به مبارزه علیه کل طبقۀ سرمایه‌دار می‌شود، برعلیه کل نظام اجتماعی که بر پایۀ استثمار کار توسط سرمایه میباشد. بدین سبب است که مبارزۀ کارگران اهمیتی اجتماعی کسب میکند، و مبارزه‌ای می‌شود به نفع تمام مردم کارکن علیه تمام طبقاتی که از طریق کار دیگران زندگی می‌کنند.»[۲]

ایلیچ لنین در یکی از دیگر مقالات خود به چند سوال زیر پاسخ می‌دهد: چرا کارگران نوک پیکان حملاتشان را در مبارزات روزانه، نه فقط علیه کارفرمایان منفرد، بلکه علیه دولت نشانه می گیرند؟ مبارزات طبقه‌ی کارگر چگونه سیاسی می شود؟ و اینکه قانون چگونه به منافع و مصالح سرمایه‌داران کمک می‌کند؟

«از طرف دیگر مبارزۀ کارگران علیه کارخانه‌داران برای احتیاجات روزانه، آنها را بطور خودبخودی و لاجرم مجبور می‌کند که به دولت فکر کنند، به مسائل سیاسی، به این مسئله که چگونه بر کشور روسیه حکمرانی می‌شود، چگونه قوانین و مقررات تهیه می‌شوند و در خدمت منافع چه کسی هستند. هر برخورد در کارخانه، لزوماً کارگران را به برخورد با قانون و هیئت مأمورین دولت سوق می‌دهد. در این رابطه کارگران برای اولین بار «نطقهای سیاسی» را می‌شنوند. در ابتدا مثلاً از بازرسان کارخانه، که برای آنها شرح می‌دهند که حیله‌هایی که به وسیلۀ صاحبان کارخانه به کار می‌روند تا آنها را فریب دهند، بر مبنای مفهوم دقیق مقرراتی است که مورد تأیید مقامات مربوطه قرار گرفته است و به کارفرما آزادی آن را می‌دهد که کارگران را فریب دهد، یا اینکه اقدامات ظالمانۀ صاحب کارخانه کاملاً قانونی است زیرا که او فقط از حقوق خود استفاده می‌کند، و این یا آن قانون را که مقامات دولتی بر آن صحه گذاشته‌اند اجرا می‌کند.»[۳]

وی در جای دیگری توضیح می‌دهد که سرمایه‌داران چگونه در مقابل اعتصابات کارگری سیاست بستن کارخانه و بی‌اثر کردن مبارزات کارگران را در پیش می‌گیرند و کارگران اعتصابی چگونه در مقابل این سیاست و بیکارسازی‌ها، خیابان را به بستر تداوم و ادامه‌ی مبارزاتشان تبدیل می‌کنند: «تغییر از وضعیت رونق به بحران نه تنها به کارگرانمان می‌آموزد که مبارزۀ متحدانه یک ضرورت دائمی است، بلکه همچنین توهمّات مضری که در دوران رونق صنعتی شروع به شکل‌گیری می‌کنند را نابود می‌سازد. کارگران توسط اعتصابات توانستند در برخی جاها امتیازاتی را نسبتاً آسان به کارفرمایان تحمیل کنند، و این مبارزۀ اقتصادی اهمیتی اغراق‌آمیز به خود گرفت؛ فراموش شد که اتحادیه‌های صنفی و اعتصابات در بهترین حالت فقط می‌توانند شرایطی کمی بهتر برای فروش نیروی کار به عنوان یک کالا به دست آورند. اتحادیه‌های صنفی و اعتصابات در هنگام بحرانها، زمانی که تقاضایی برای این کالا وجود ندارد، نمی‌توانند کمکی بکنند، آنها نمی‌توانند شرایطی را که نیروی کار را به کالا تبدیل می‌کند و توده‌های مردم زحمتکش را به نیازمندی و بیکاری مهیب محکوم می‌سازد تغییر دهند. برای تغییر این شرایط مبارزه‌ای انقلابی علیه کل سیستم سیاسی و اجتماعی موجود لازم است؛ بحران صنعتی کارگران زیادی را به درست بودن این اظهار متقاعد خواهد کرد.

اخیراً خیلی دربارۀ ناممکن و بدون امید بودن مبارزۀ خیابانی علیه نیروهای نظامی مدرن گفته شده است. بخصوص منتقدین فرزانه‌ای بر این امر اصرار داشته‌اند که علوم کهنۀ بورژوایی را با لباس مبدل نتایج علمی جدید و بیطرفانه به صحنه برگردانده‌اند و کلمات انگلس را که فقط، با برخی ملاحظات، دربارۀ تاکتیک موقتی سوسیال-دمکراتهای آلمانی بودند، تحریف کرده‌اند. ولی حتی از نمونۀ همین یک برخورد درمی‌یابیم که این استدلالات چقدر پوچ هستند. مبارزۀ خیابانی ممکن است، این نه موقعیت مبارزان بلکه موقعیت دولت است که چنانچه مجبور به مواجهه با تعداد نفرات بیشتری نسبت به آنچه در یک کارخانه مشغول به کار هستند شود، بدون امید می‌باشد. در ٧ مه کارگران مبارز چیزی بجز سنگ نداشتند، و البته، دفعۀ بعد ممنوع‌سازی شهردار آنها را از تأمین کردن سلاحهای دیگر باز نخواهد داشت. کارگران آماده نبودند و تعدادشان فقط ٣۵٠٠ نفر بود؛ با این حال آنها چند حملۀ گاردهای سواره، ژاندارمها، پلیس شهری و پیاده نظام را دفع کردند. آیا حمله به یک خانه، پلاک ۶٣ در بزرگراه شلوسلبورگ، برای پلیس آسان بود؟ از خود بپرسید آیا پاک کردن کارگران از کل ساختمانها، نه فقط از یک یا دو حیاط، در محلات کارگرنشین سن پترزبورگ آسان خواهد بود؟ هنگامی که زمان نبرد تعیین کننده فرا رسد، آیا ضروری نخواهد بود که خانه‌ها و حیاط ‌های پایتخت، نه فقط از کارگران، بلکه از همۀ کسانی که کشتار رسوای ۴ مارس را از یاد نبرده‌اند و با دولت پلیسی آشتی نکرده‌اند، فقط از آن ترسیده‌اند و هنوز به قدرت خود اطمینان ندارند، «پاک» شود؟»[۴]

در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیز حکومت تلاش می‌کند تضاد و تخاصم موجود در بین کارگران و استثمارگران را زیر سقف کارخانه و به صورت ریش‌سفیدگرایانه حل و فصل نماید. آنچه که تحت نام «تشکل‌های صنفی قانونی» به عنوان تشکل کارگری جعل می‌شود همان «خانه‌ی کارگر» و «شورای اسلامی کار» است که با هدف رواج مصالحه و مسامحه‌ی طبقاتی و عقیم کردن مبارزه‌ی طبقاتی شکل می‌گیرد. سرمایه‌داران کارگران را تشویق می‌کنند که مبارزاتشان را در همان چهارچوب قانون کار محدود سازند و به نظم موجود تمکین کنند؛ این یعنی هر گونه افق انقلابی و جدال برای زیر و رو کردن سرمایه‌داری را به قهقرا می‌برند. بورژوازی برای به کرسی نشاندن این اهداف سخنگویانی را نیز در صفوف طبقه‌ی کارگر تولید می‌کند تا کارگران معترض و نمایندگان واقعی‌شان را اغتشاش‌گر و تخریب‌گر نام بگذارند و خودشان را به عنوان سندیکالیست دلسوز کارگران معرفی کنند. کارخانه مأمن مقدس سرمایه‌داری است که با هزار نوع میله و پرده از آن محافظت می‌شود؛ این موضوع برای بورژوازی حیاتی است که حقایقی که در این چهارچوب اتفاق می‌افتد به بیرون درز پیدا نکند. خفه کردن فریاد اعتراض پشت دیوارهای کارخانه و توجیه و ماستمالی کردن شرایط وخیم کارگران در همین چهارچوب از این واقعیت نشأت می‌گیرد که مجموعه‌ی سرمایه‌داران بر سر دشمنی با کارگران و این حقیقت که نباید کارگران کارخانه‌های مختلف از رنج‌ها و مطالبات و مبارزات یکدیگر با خبر شوند، توافق دارند. سرمایه‌دارن می‌کوشند صدای نارضایتی کارگران به جایی نرسد، جلوی اطلاع رسانی اعتراضات و اعتصابات کارگری را بگیرند و با نشان دادن چنگ و دندان یا پرداخت خرده‌ریزی از حقوق کارگران به آنها غائله را خاتمه دهند. کارفرما و نهادهای امنیتی حافظ منافع استثمارگران همواره از این وحشت دارند که صدای کارگران کارخانه‌های مختلف با هم یکی شود و از خطوط قرمزی که تحت نام «قانون» برای زحمتکشان جامعه ترسیم کرده‌اند فراتر رود. وحشت آنها از این که کارگران همه‌ی رسته‌ها نه به عنوان صنف بلکه در مقام یک طبقه‌ی اجتماعی به میدان بیایند و اوضاع از کنترلشان خارج شود و شیرازه‌ی سیستم سود بهم بریزد واقعی است.

در طرف مقابل، کارگران آگاه به خوبی از این نیات بورژوازی باخبرند. آنها می‌دانند سرمایه‌داری مناسباتی نیست که صرفا در کارخانه پیاده شود یا ظلم و ستم فقط در این محیط اتفاق بیافتد. ستم طبقاتی علیه کارگران علاوه بر کارخانه در محله، بیمارستان، زندان، دادگاه، رسانه‌ها، مکانهای مذهبی، مراکز آموزشی و تمامی نهادها و اماکن زندگی جمعی اعمال و توجیه می‌شود. به همین دلیل هر زمان که مبارزاتشان در چهارچوب کارخانه راه به جایی نمی‌برد یا اینکه حقوق طبقاتی‌شان در دیگر عرصه‌های خارج از کارخانه زیر پا نهاده می‌شود بلافاصله از خیابان به عنوان میعادگاه اعتراض همه‌ی کارگران و زحمتکشان استفاده می‌کنند. کارگران پیمانی نفت و پتروشیمی در شرایطی که بعد از اعتصاب به خانه‌هایشان برگشته‌اند و دولت ضمن بی‌توجهی به خواسته‌هایشان فریبکارانه اعتصاب آنها را تمام شده اعلام می‌کند از طریق ابتکاراتی همچون گردهم‌آیی بزرگ و مجمع عمومی کارگران در هفشنجان یا برگزاری تجمع اعتراضی در خیابانهای شهرها و جلوی فرمانداری‌ها همچون آنچه که در گذشته کارگران فولاد و هفت تپه انجام داده‌اند می‌توانند مبارزه‌ی طبقاتی خود را در آنسوی دیوار کارخانه‌ها و فراتر از چهارچوب قوانین ضد کارگری دنبال کنند. همچنین کارگران علاوه بر دستمزد، امنیت محل کار، قرارداد دائم، بیمه و… مطالباتی دیگری همچون مسکن، آموزش رایگان، درمان رایگان و… را تحت سلطه‌ی همین نظام سرمایه‌داری مطرح می‌کنند. پیگیری این مطالبات به نیروی همبستگی طبقاتی اردوی کار در همه‌ی مراکز تولیدی، خدماتی و محل زندگی زحمتکشان احتیاج دارد؛ و لازمه‌ی آن فراروی مبارزات کارگری از چهارچوب کارخانه و پا نهادن به کف جامعه از جمله خیابان است. خیابان مبارزات معلمان، دانش‌آموزان و والدین را به هم پیوند می‌زند. کارگران در خیابان از حیله‌های بورژوازی و بلندگوهایش برای تحمیل صنفی‌گرایی و ایجاد تفرقه‌ی طبقاتی عبور می‌کنند و اتحاد طبقاتی را جایگزین می‌سازند. خیابان تمامی چهارچوب‌های قانون‌گرایی را در هم می‌درد و مبارزه‌ی همه‌ی بخش‌های ستم‌دیده از جمله زنان، ملیت‌های تحت ستم، حاشیه‌نشین‌ها و بیکاران را به هم گره می‌زند. بنا به خبری که در کانال تلگرامی صدای ماهی سیاه منتشرشده است یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پنجمین اجلاس رؤسای کمیسیون‌های شهرسازی و معماری کلانشهرها و مراکز استان‌ها گفته است: «۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت سراسر ایران از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، تحصیلات تا ۱۲ سال، سلامت، خوراک و پوشاک محروم هستند.» این یعنی قریب به یک‌چهارم از جمعیت ایران، از همه‌‌‌چیز حتی از آب و فاضلاب و … محروم هستند‌. مبارزات این توده‌ی عظیم فرودستان در کف جامعه و در خیابانهای شهرهای مختلف متجلی می‌شود. خیابان، افق انقلاب را در مقابل فریب اصلاحات پیش رو می‌گذارد و ماهیت سرکوبگرانه‌ی نظام حاکم را برای همه‌ی مردم زحمتکش برملا می‌کند. خیابان همان مکانی است که مردمان کار و زحمت با بسیج توده‌ای در مقابل پارلمان و پاسدار و آخوند و کارفرما صف‌آرایی می‌کنند و توازن قوا را به نفع جبهه‌ی انقلاب کارگری تغییر می‌دهند. طبقه‌ی کارگر در خیابان به مبارزه‌ی آشکار انقلابی و مبارزه‌ی مستقیم سیاسی روی می‌آورد. خیابان، سنگر انقلاب زحمتکشان در برابر سنگر ارتجاع و استبداد بورژوازی است. اعتصاب و اعتراض تنها ابزارهای مبارزه‌ی انقلابی نیستند؛ طومار حاکمیت سرمایه‌داری در همین خیابانها و با اتکا به قیام مسلحانه، قهر انقلابی و سنگربندی تشکل‌های توده‌ای-طبقاتی علیه پاسداران سرمایه در هم پیچیده می‌شود.

منابع:

[۱]: ولادیمیر لنین

[۲]: ولادیمیر ایلیچ لنین، پیشنویس و توضیح برنامه‌ای برای حزب سوسیال دمکرات

[۳]: ولادیمیر ایلیچ لنین، پیشنویس و توضیح برنامه‌ای برای حزب سوسیال دمکرات

[۴]: ولادیمیر لنین، کشتاری دیگر