سازماندهی اجتماعی کارگران در تشکلهای تودهای در کنار سازمانیابی کارگری در کارخانه، شکل دیگری از تشکلیابی کارگران و زحمتکشان در مبارزه علیه مناسبات سرمایهداری است. نهادهای تودهای امر متشکل کردن لایههای پراکندهی طبقهی کارگر، زحمتکشان غیر پرولتری، بیکاران، زنان ستمدیده و مبارزین اجتماعیای که افقی کارگری-انقلابی و ضد سرمایهدارانه دارند را بر عهدهی میگیرند. کمیتههای محلات، کمیتهی بیکاران، تشکلهای تودهای زنان، تشکلهای والدین دانشآموزان، کانونهای تودهای زیست محیطی و… اَشکال مختلفی از سازماندهی تودهای هستند. تشکلهای تودهای علاوه بر پیوندهای کارگاهی و کارخانه ای کارگران با یکدیگر، پیوندهای اجتماعی طبقه ی کارگر را تقویت میکنند. تاریخ جنبش طبقهی کارگر هم نشان میدهد که مبارزات کارگری در چهارچوب کارخانه محدود نمانده است. چرا که هر چند محیط کارخانه بهعنوان محلی که در آنجا استثمار کارگران صورت میگیرد، مأمن مقدس سرمایه بهشمار میآید؛ اما سلطهی سرمایهداری به کارخانه محدود نشده است و برای حفظ مناسبات بورژوازی سرکوب سیستماتیک علیه کارگران را در بیمارستان، مدرسه، رسانهها، محلات، خیابان و کل محیط اجتماعی اعمال میکند. اگر بورژوازی منطق و مناسبات سود و سرمایه را به گسترهی جامعه پیاده میکند، کارگران هم به مبارزهای در همین سطح روی میآورند. محل زندگی زنان و مردان و خانوادههای کارگری به مثابهی مکانی که در آنجا بازتولید نیروی کار بطور روزانه و «نسل»ی صورت می گیرد؛ محل تحصیل زحمتکشان و فرزندانشان به مثابهی مکانی که در آنجا سرمایه تلاش میکند بنا بر نیاز بازار و تولید نیروی کار با کیفیت، ارزان و مطیع پرورش دهد؛ و تمامی بخشهای خدمات و بخشهایی که شرایط استثمار و تولید، تحت مناسبات سرمایهداری را فراهم میسازند؛ در یکایک این نقاط و به گستردگی کل اجتماع، سازمانیابی و مبارزهی طبقهی کارگر ممکن و ضروری است. برعکس آنچه که سوسیالیستهای مکتبی در مورد تعریف طبقهی کارگر و مبارزات این طبقه بهدست میدهند، متشکل شدن لایهها و رشتههای مختلف کارگری، زحمتکشان غیرپرولتری و ستمدیدگان جامعه الزاما منجر به آلوده شدن این طبقه به فرهنگ و افکار بورژوازی و خردهبورژوازی نمیشود -هر چند این خطر بالقوه وجود دارد-. تشکلهای محل زیست تودههای کار و زحمت، مشروط به آنکه در صفوفشان تئوری انقلابی و سنت کارگری هژمون باشد؛ همسو و هم جهت با تشکلهای کارگری محل کار، توازن قوا را به زیان سرمایهداران و به سود جبههی کارگری تغییر میدهند. حفظ اتحاد گسترش یابندهی طبقاتی و تقویت اتوریتهی سوسیالیسم علمی -علم رهایی طبقهی کارگر- هم در تشکلهای کارگری هم در تشکلهای تودهای، محصول حضور آگاهانه و عملیِ کارگران انقلابی -پراکسیس- و رسالت کمونیستهای پیشرو است.
مضافا، ضرورت این شکل از سازماندهی از آنجا ناشی میشود که لایههای زیادی از طبقهی کارگر خارج از بخش تولید و صنعت استثمار میشوند. کارگران رشتههای آموزش، خدمات، بهداشت، شهرداریها، کارگران کارگاههای کوچک، دورکاری و نیروی کار در خانه، کولبری، سوختبری، دستفروشی، کار مجانی زنان در منزل و در مجموع تهیدستان شهر و روستا جزو لایههای پراکندهی طبقهی کارگر هستند. پیشرفت تکنولوژی تولید و سیاستهای سرمایهداری موجب شده است روز به روز جمعیت کارگران پراکنده افزایش پیدا کند و شمار کارگران صنعتی رو به کاهش باشد. حاکمان سرمایه به خوبی میدانند که اجماع مداوم نیروی کار در بخش تولید و زیر سقف یک کارخانه و درک روشنی که بهتدریج از سرنوشت و مطالبات مشترک خودشان پیدا میکنند، کارگران این قسمتها را به سمت مقاومت سازمانیافته و متحدانه در مقابل کاهش دستمزدها و بدتر شدن شرایط کار و زندگی سوق میدهد. بنابراین در مقابل این خطر بالقوه از یکطرف به نهادینه کردن تفرقه در بین کارگران تحت نام ملت، مذهب، صنف، قراردادهای کاری متفاوت، دستمزدهای مختلف، میزان تخصص، یدی و غیر یدی بودن نیروی کار و… روی آوردهاند؛ از طرف دیگر تا جایی که ممکن است کارگاهها را کوچکتر کردهاند و از متمرکز شدن کارگران در یک محل کار دوری گرفتهاند، تا از اجماع مداوم و قدرت متشکل کارگری جلوگیری کنند. آنها همچنین با رواج دادن طرح پیمانکاری و تقسیم کردن کارگران، سعی میکنند رویارویی تودهی وسیع کارگری را با یک کارفرمای مشخص به قهقرا ببرند.
سرمایهداری که روزگاری با جمع کردن کارگران در مراکز تولید، گورکنان خود را به وجود آورد، مدتهاست به این نقطه ضعف خود پی برده است و با ترفندهای مختلف به پراکندن نیروی کار میپردازد. اما از آنجا که تضادهای درونی این نظام پایانی ندارد، اینجا نیز با یکی دیگر از تناقضهای ساختاری مواجه شده است. بورژوازی با این سیاستها طیف وسیعی از کارگران و تهیدستان را به وجود آورده است که مطلقا چیزی برای از دست دادن ندارند. تهیدستان شهری از مسکن مناسب، کار دائم، بیمه، امنیت جانی یا هر چیزی که ممکن است بخشی از طبقهی کارگر داشته باشد، محروماند. آنها اساسا ذرهای منفعت در حفظ ساختار و مناسبات موجود ندارند. با چنین خصوصیاتی است که این بخش از کارگران و ستمدیدگان جامعه به شدت عصیان گراند و انفجارگونه طغیان میکنند. جنبش جلیقه زردهای فرانسه، خیزشهای موسوم به بهار عربی، قیامهای تودهای دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و قیام آب در اصفهان و خوزستان، نمونههای بارزی از برآمد خودانگیختهی خشم تودههاست. حالت خودانگیختگی این برآمدهای تودهای نشان میدهد که ریشههای خیزش عمیق است و قیامها اجتناب ناپذیراند.
از طرفی، قیام تودهها را از حالت رخوت و بی اعتنایی سیاسی بیرون میبرد و کارگران و زحمتکشان را وسیعا به دخالت مستقیم در تعیین سرنوشت و آیندهی قدرت سیاسی ترغیب میکند. به این ترتیب اگر رکود مبارزهی طبقاتی به رشد رفرمیسم میانجامد با خروش تودهها، زمینهی رشد سریع افکار انقلابی به وجود میآید. تشکلهای تودهای به سرعت از خواستهای صنفی-حرفهای-پیشهای تنگنظرانه عبور میکنند و خواستهای کل مزدبگیران و ستمدیدگان را به مطالبهی اصلی تبدیل میکنند. تهیدستان شهر و روستا بنا به ماهیتی که دارند، سریعا از جنبشی اقتصادی-رفرمیستی به حرکتی سیاسی-انقلابی ارتقا مییابند. به محض آنکه یخ از جا کنده شود و دوران رکود به پایان برسد، ماهیت این بخش از کارگران آنها را مجاب می کند که به مثابهی یک طبقه و در مقابل کل دولت بورژوا -نه در برابر یک بخش از حاکمیت سیاسی یا کارفرمای یک واحد تولیدی- به میدان بیایند. به همین دلیل است که صنفیگرایان و رفورمیستهای «خشمگین از امپریالیسم و ترسان از انقلاب» دشمنی دیرینه و تخفیفناپذیری با تشکلهای تودهای دارند. این چنین است که امروز خطر انقلاب، سرمایهداری را بیش از گذشته تهدید میکند. اما بدون دخالت آگاهانه و نقشه مند پیشروان سوسیالیست، هرگز پتانسیل انقلابی موجود در ابعاد تودهای از قوه به فعل درنمیآید.
طردشدگان جامعه اگر چه به لحاظ موقعیت طبقاتی جزو متحدین طبقهی کارگر به شمار میآیند، اما تا زمانی که بیشکل و بیسازمان باشند عمدتا به بازیچه و ابزار دست رسانههای ثروتمند بورژوایی، قدرتهای امپریالیستی، نیروهای ارتجاعی و لیبرالی و حتی فاشیسم تبدیل میشوند. به همین دلیل سازمان دادن و آگاه کردن این بخش از زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه رسالت مهم پیشروان کارگری است. غفلت از این وظیفهی خطیر طبقاتی باعث میشود که همین بخش از کارگران به نیرویی در تقابل با منافع و استراتژی پرولتاریا تبدیل شوند. انقلاب به سازماندهی و تدارک نیاز دارد وگرنه همانطور که لنین میگوید: «بازی با قیام جایز نیست». لوئی آنتوان لئون دو سن ژوست انقلابی و سیاستمدار فرانسوی در توصیف انقلاب کبیر فرانسه گفته است: «کسانی که انقلاب را نیمهتمام انجام میدهند، در واقع گور خودشان را کندهاند». والتر بنیامین نیز در جایی میگوید: «(ظهور) فاشیسم همیشه در شکست انقلاب ریشه دارد.» وی همچنین میافزاید: «در صورت پیروزی دشمن حتی مردگانمان هم ایمن نخواهند بود». سوسیالیستها و طبقهی کارگر ایران با این واقعیات تلخ آشنا هستند و طعم شکست انقلاب را در سال ۱۳۵۷ چشیده اند.
اگر ایجاد تشکلهای تودهای پاسخی است به سوال «چه باید کرد؟»، پای نهادن به عرصهی عمل تنها با دادن جوابی روشن به سوال «از کجا باید آغاز کرد؟» ممکن خواهد شد. تشخیص نقطهی شروع و تعیین شکل ایجاد تشکلهای تودهای به عهدهی پیشاهنگان محل است. اولین نکتهای که باید در نظر گرفت خنثی کردن عامل سرکوب و استبداد است. به همین دلیل، کارگران و پیشروان این طبقه روشهای مخفی، نیمه مخفی و علنی سازماندهی را متناسب با سطح توازن قوای محلی و سراسری در پیش میگیرند. اما برای سازماندهی تودهای، قبل از هر چیز لازم است کانونیترین بحرانهای سیاسی-اقتصادی-اجتماعی و در یک کلام بحران انسانی منطقهی جغرافیایی را معلوم کرد. ارادهی تودهای برای تغییر و مبارزه در هنگام بحران و در مقابل بحران بوجود میآید. در گام بعدی پیشتازان کارگری با هماهنگی و همفکری به استقبال فرصتهای پیشآمده در جهت سازماندهی میروند. تعیین مهمترین خواستهها و مطالبات عینی که به سرعت تودهگیر شوند، و اندیشیدن به راهکارهایی که تجمع های مداوم و مکرر زنان و مردان کارگر و ستمدیده را ممکن سازد، گام بعدی سازمان دادن تودهها است. تودهی کارگران در این کانونها و با جمع شدنهای منظم، به ضرورت برگزاری مجمع عمومی، انتخاب نمایندگان، ایجاد صندوق استقلال مالی، تدوین اساسنامه و تعیین برنامهی عمل پی میبرند. در حقیقت در جریان این گردهماییها نطفههای اولیهی تشکلیابی شکل میگیرد. عنصر آگاه نیز با حضور در تجمع های موجود تودهها یا ایجاد محمل مناسبی برای اجماع تودهای، به تبلیغ، ترویج، آموزش طبقاتی و کادر پروری در میان زحمتکشان میپردازد. با دخالت مستقیم تودهها در امر مبارزه و ارتقای مستعدترین آنها به سطح کادر سازمانده، موازنهی قدرت به سود کارگران انقلابی تغییر میکند. متعاقبا، ازدیاد کادرهای انقلابی، تکثیر و گسترش تشکلهای تودهای را به دنبال خواهد داشت.
پیشروان سوسیالیست با حضور مؤثر و اعمال اتوریتهی خودشان، افق و سیاست ناظر بر این تشکلها را تعیین میکنند و شتابزدگی و انحرافات افکار خردهبورژوایی و غیرکارگری را خنثی میسازند. پیشاهنگان کمونیست با بسترسازی برای ایجاد تشکلهای تودهای و گسترش این تشکلها، طبقهی کارگر -نیرو محرکهی اصلی انقلاب- را برای رویارویی با موقعیت انقلابی و به پیروزی رساندن انقلاب کارگری آماده میکنند. همانگونه که لنین، آموزگار انقلابی کارگران میگوید: «کارگر پراکنده هیچ نیست، کارگر سازمانیافته همه چیز است».
گفتنی است، این مبحث به شکل مفصلتر و جامعتری در «جزوهی بهار» فرموله شده است.
بهمن ۱۴۰۰