در بارهٔ تحقق کنترل کارگری در تولید و توزیع

در حاشیه سخنرانی ابراهیم عباسی منجزی در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ روز جهانی کارگر، نیاز است به چند نکته اشاره شود:

شکل گیری آگاهی سوسیالیستی در درون جنبش کارگری و به خصوص کارگران پیشتاز با مورد سئوال قرار دادن مسئله دولت آغاز می شود. در صحنه تاریخی،  کارگران با طرح مطالباتی مانند مطالبه «کنترل کارگری بر تولید و توزیع» در مراحل پیشرفته مبارزاتی خود و بررسی چگونگی عکس العمل دولت در پاسخ به این مطالبات، به ماهیت طبقاتی دولت پی برده و درمی‌یابند که این دولت در چهارچوب مناسبات فعلی نقشی به جز پاسداری از نظام موجود ندارد. طرح شعار «نظارت کارگری» دراعتصاب کارگران هفت تپه نمونه مشخصی از طرح چنین مطالباتی‌ست. گرچه این مطالبه به مثابه یک مطالبه انتقالی پلی است تعیین کننده، از وضعیت کنونی به حاکمیت کارگران، اما وقوف به این آگاهی به خودی‌خود و بدون سازماندهی اخص منجر به  حاکمیت کارگری و برقراری مناسبات سوسیالیستی نمی‌شود.

حتی اگر اعتصاباتی گسترده و سراسری در جهت تحقق این مطالبات شکلی بگیرد این هنوز الزاما به معنای سرنگونی دولت سرمایه‌داری نیست. نمونه مشخص چنین ادعایی چگونگی شکل‌گیری و سپس شکست انقلاب ۱۳۵۷ ایران است. اگرچه  اعتصابات کارگران نفت و حمایت گسترده دیگر اقشار اجتماعی در جریان این انقلاب سرانجام به سرنگونی رژیم شاه منجر شد، اما این سرنگونی به جایگزینی دولتی کارگری ادامه نیافت؛ بلکه به رژیمی دیگر مانند رژیم جمهوری اسلامی امکان داد که با به دست گرفتن سررشته امور بتواند این اعتراضات و اعتصابات کارگری را تحت کنترل خود قرار داده و از نیروی آنان جهت قدرت‌گیری و تثبیت خود بهره برداری کند و مناسباتی صدها بار بدتر را جایگزین کرده و  استثمار مضاعفی را بر طبقه کارگر تحمیل نماید.

بنابراین هنگامی که ما از «اعتصاب» صحبت می کنیم و یا مفاهیمی که مارکس، لنین و تروتسکی در این رابطه مطرح می‌کنند، همگی معتقد با این نظر هستندکه اعتصابات، حتی به شکل گسترده به تنهایی منجر به سرنگونی نظام سرمایه‌داری نمی شوند؛ تجربه‌های مختلف تاریخی نیز به روشنی نشان داده‌اند که صرفاً اعتصاب و داشتن آگاهی سوسیالیستی در بخشی از کارگران، به عنوان ضرورتی مسلم، به‌خودی‌خود  به استقرار دولت کارگری نخواهد انجامید.

تجربیات مهم چند ساله گذشته، بویژه آموزه های ارزشمند اعتصابات  هفت تپه نیز مجددا بر درک این مطلب اساسی، بویژه در میان نسل جوان انقلابی صحه می‌گذارد. اینک وظیف اصلی این انقلابیون جستجوی مکانیزمی‌ست که منجر به سرنگونی دولت می‌شود. باید دریافت که چه عاملی این سرنگونی را تسهیل کرده و ممکن می سازد. ما پس از درک و تحلیل عینی شرایط موجود قادر به فهم چگونگی استفاده از ابزار اعتراض و اعتصاب در جهت تسهیل استقرار دولت کارگری خواهیم شد.

مارکس دردوران خود بحث خاصی در رابطه با  شیوه ساختن حزب اخص کارگری مطرح نکرد، برداشت وی از برقراری حکومت کارگری، با توجه به شرایط عینی دوران وی، برداشتی خطی و یک جانبه بود. باور کلی و عمومی وی بر این بود که طبقه کارگر اندک اندک از نظر آگاهی رشد کرده و سپس در مقطعی مناسب دولت سرمایه داری را سرنگون می کند. در دوران مارکس فعلیت انقلاب  هنوز دردستور کار قرار نداشت چرا که ماهیت بورژوازی تازه به قدرت رسیده هنوز به طور کامل آشکار و عیان نشده بود و کارگران نیز از نظر ذهنی در مرحله‌ای نبودند که بتوانند به کسب قدرت سیاسی فکر کنند. بنابراین در دوران مارکس مسئله چگونگی شیوه سازماندهی انقلاب سوسیالیستی چندان مطرح نبود. او به همین دلیل چندان وارد جزئیات چگونگی سرنگونی دولت سرمایه داری و یا ابزار تحقق این امر  نشد. مارکس البته در مورد شکلی از «حزب کارگری» صحبت می کند، اما  هنوز باور وی این بود که این حزب به شکل عمومی و به شیوه ای خطی طبقه کارگر را به قدرت خواهد رساند.

اما در اوایل قرن بیستم، با هرچه بیشتر عریان شدن ماهیت ضد کارگری سرمایه‌داری و تمرکز انبوه و افزایش قدرت کارگران و رشد به‌مراتب بیشتر آگاهی آنان در مقایسه با دوران مارکس، فعلیت انقلاب در دستور روز قرار گرفت و بحث ادامه مبارزات طبقاتی تا سرحد سرنگونی دولت مطرح شد. در این دوران شرایط عینی تولید به همراه شرایط ذهنی کارگران فاز جدیدی در مبارزات بین المللی کارگری رقم زد که تدارک و سازماندهی برای سرنگونی دولت سرمایه داری مطرح شود. به سخن دیگر،  در این دوران کارگران با اندیشه سازماندهی اعتصابات تا تسخیر قدرت روبرو شدند. ما در این دوره با اشکال سازماندهی جدیدی روبرو می شویم، که از سوی لنین مطرح شد. شرایط موجود در روسیه دوران لنین  چنین امکانی را برای کارگران آن کشور فراهم کرده بود.  لنین در یادداشت ها و نوشتجات خود به این نتیجه رسید که کارگران برای تسخیر قدرت به ابزار ویژه‌ای نیاز دارند تا این امر را ممکن و عملی سازد.  او سخن از ظرف تشکیلاتی مشخصی می‌کند که وظیفه حفظ و انتقال آگاهی کسب شده توسط کارگران در مبارزات گوناگون و در افت و خیزهای مبارزات طبقانی، در مقیاسی ملی و بین‌المللی را بر عهده دارد. هدف از سازمان‌دهی این تشکیلات حفظ و صیانت این آگاهی‌ها به منظور استفاده از آن در شرایطی که انقلاب و  کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر به امر مبرم روز بدل شده است، می‌باشد. به نظر وی این ابزار تشکیلاتی چیزی به‌ جز حزبی کارگری متشکل از اقلیت کارگران پیشتاز و  نه حزبی فراگیربرای تودهای وسیع کارگری، نیست.   این حزب متشکل از متعهد ترین و جدی ترین کارگران پیشتازی است که رهبری اعتصابات و اعتراضات کارگری را بر عهده خواهد داشت. بنا بر استدلال لنین اعتصابات بدون وجود این تشکیلات مشخص کارگری که بتوانند وظایفی خاص را در مقاطع اعتصابات و اعتراضات سراسری برعهده گیرد،  هیچ‌گاه به قدرت گیری طبقه کارگر منجر نمی‌شوند، این دریافت اساس اندیشه لنین از حزب اخص کارگری‌ست.

برنامه‌ی این حزب منبعث از تجارب تاریخی و مبارزاتی کارگران در مقیاس ملی و بین‌المللی‌ست. این تجارب توشه راه مبارزین کارگری برای استقرار حکومت کارگری ـ سوسیالیستی در درون محدوده جغرافیای یک کشور مشخص است. بنا به تعاریف لنینی چنین حزبی از پائین و توسط کارگران پیشرو و روشنفکرانی که در بوته مبارزات خلوص و تعلق خود را به جنبش کارگری به اثبات رسانده‌اند، تشکیل می‌شود.

بنابراین تشکیل دهندگان چنین حزبی در کشوری چون ایران، پیشروان کف کارخانه، کارگرانی مانند اسماعیل بخشی ها  و ابراهیم عباسی منجزی ها هستند، نه جمعی «روشنفکر» بدون ارتباط ارگانیک با طبقه که در اتاق های در بسته و عمدتاً در خارج از کشور دست به «تأسیس» حزب کارگری می زنند.  چنین جریاناتی هیچ‌گونه سنخیتی با طبقه کارگر و مفهوم لنینی حزب کارگری ندارند. حزب مورد نظر لنین حزبی اخص است که از ده‌ها و صدها و هزاران کارگر پیشرو و روشنفکرانی که در حرف و عمل مورد پذیرش این پیشروان کارگری قرار  گرفته باشند، تشکیل شده، نه روشنفکرانی که حزب خود را تشکیل داده‌اند و اینک خواستار پیوند کارگران با این تشکیلات هستند.

تجربه تاریخی حداقل چهل و چند ساله اخیر ایران به روشنی نشان می دهد که احزاب خودساخته از بالا قادر به رهبری عملی مبارزات کارگری نبوده و بناچار به ورطه انفعال و جدایی از طبقه می‌افتند. حزب لنینی حزبی است متشکل از مجرب ترین و آگاه‌ترین اقشار کارگری. چنین حزبی از پائین شکل گرفته و متکی به حمایت کارگران است. این حزب لزوما مخفی بوده و هسته های رهبری آن هدایت اعتصابات و اعتراضات کارگری را که لزوما علنی‌ست برعهده می گیرند. تخطی از فعالیت مخفی در درون تشکیلاتی مخفی در واقع به مخاطره‌انداختن سرمایه‌های انقلابی جنبش و تاخیر در پیش‌برد امر مبارزه است. موارد گوناگونی چون دستگیری کارگری مجرب، شجاع، آگاه و از خودگذشته مانند اسماعیل بخشی نمونه مشخصی از پرداخت بهای کلان در جریان مبارزه است، بهایی که گاه تا سرحد قتل مبارزی چون رفیق زنده یاد شاهرخ زمانی پیش میرود.

البته تاکید بر اهمیت تشکیلات مخفی دلیل بر رد مبارزات علنی طبقه کارگر نیست. طبقه کارگر در جریان مبارزات خود چاره‌ای به جز حرکات علنی مانند اعتصاب و اعتراض ندارد. بحث بر سر چگونگی تلفیق کار مخفی و علنی‌ست، هنری که تداوم امر مبارزه را ممکن می‌سازد. هر اعتصاب علنی موفقی نیازمند تشکیلاتی آهنین و مخفی‌ست که بتواند آن اعتصاب را با پرداخت بهایی اندک به سرانجام برساند؛ حزبی مخفی (زیر زمینی)  از افراد مجرب، مجهز به برنامه ای انقلابی و سوسیالیستی  با انبانی از تجارب بین المللی و تاریخی جنبش کارگری. روشن است که چنین تشکیلات مخفی، حتی اگر از غیورترین و شجاع ترین پیشروان کارگری تشکیل شده باشد،  بدون همراهی پوشش علنی کارگران قادر به سازمان‌دهی و به پیروزی رساندن یک اعتصاب نیست.   به سخن دیگر هر مبارزه موفق کارگری در پشت خود تشکیلاتی مخفی دارد که او را در به فرجام رساندن مبارزه‌اش هدایت کرده و مبارزه را به فازی بالاتری ارتقا می‌دهند. این آموزه مهمی‌ست که لنین در مقاله «درمورداعتصاب » بکرات از آن یاد می کند.   تجربه تاریخی انقلاب اکتبر نیز نشان داد که پیروزی این انقلاب بدون حضور حزب آهنین بلشویکی امکان‌پذیر نبود. طغیان ها، اعتراضات و اعتصابات عمومی بدون سازماندهی و هدایت حزبی مخفی، مجهز به آموزه‌های سوسیالیسم، امکان‌پذیر نیست.

همانگونه که در قبل اشاره کردیم اعتصابات عمومی میلیون ها نفر درانقلاب ۱۳۵۷ که به خیابان‌ها ریخته و خواستار سرنگونی رژیم شاه شدند، در غیاب حزب پیشتاز طبقه کارگر نتیجه‌ای به جز قدرت‌گیری نظامی خونخوارتر و سفاک تر به دنبال نداشت. مسئله محوری وجود تشکیلات مخفی‌ست که پیش از انقلاب تدارک تشکیل آن به انجام میرسد. کمبودی که ما در رابطه با اعتصابات هفت تپه با آن روبرو بودیم .

بنابراین، اینک جوانان سوسیالیست در داخل ایران، باید در صدد ساختن چنین حزبی باشند؛ حزبی متشکل از ده ها و صدها کارگر پیشتاز مانند اسماعیل بخشی ها و ابراهیم عباسی منجزی ها.  حزبی که به هنر ادغام فعالیت مخفی و علنی، مسلح شده باشد. تلاش در جهت تدارک و سازماندهی چنین حزبی باید از امروز در سرلوحه دستور کار کلیه کارگران پیشتاز  و جوانان انقلابی قرار گیرد. دوران پیشا تشکیل این حزب مستلزم ایجاد هسته های مخفی کارگری در کارخانه ها و محلات کارگری است. هسته هایی که با بکارگیری علم کار مخفی و علنی، اعتصابات و  اعتراضات را سازمان داده و کمترین هزینه را پرداخت کنند. این آموزه درسی‌ست متکی بر تجربه پیروزمند  انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، اولین انقلاب پیروزمند سوسیالیستی در جهان.

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

مازیار رازی

https://linktr.ee/mazraz

مقالات مرتبط:

گام بعدی جنبش کارگری چیست؟