مطمئنا در جریان هستید که کارگران ارکان ثالث از یک ماهونیم پیش تجمع بزرگی را تدارک دیده و برای آن تبلیغات زیادی کرده بودند. این تجمع در ادامه گردهمآیی دیگری بود که قرار بود در تیرماه انجام شود و نشد. در جریان آن یکیاز رهبران عملی طبقه کارگر آقای یاسر احمدینژاد یک کلیپ ویدیویی آماده کرد که به دلیل همان سخنرانی از کار تعلیق و بعد عملا اخراج گردید. البته به تازگی شنیدم که بهطور مشروط و تحت فشار و نظارت و همچنین پساز تهدیدهای فراوان از طرف وزارت اطلاعات و حراست دوباره بهکار برگشته. سخنرانی ایشان مطلب خاصی هم نبود و کاملا درچهارچوب همین نظام صحبت میکرد، از علی و پیغمبر نقلقول آورد و خطاب به رئیسجمهور پزشکیان گفت که وضعیت ما را ارزیابی کنید و غیره. اما آن گردهمایی بلافاصله متوقف شد، و سخنران هم تهدید و اخراج. در آنزمان نه جنگی بو.د و نه مشکل خاصی در جامعه وجود داشت. اینبار گویا چیزی حدود پنجهزار نفر و شاید هم بیشتر از کارگران ارکان ثالث و کارگران مناطق مختلف دیگر تصمیم گرفتند تجمع بزرگی در مقابل درب ورودی ساختمان ریاستجمهوری برگزار کنند و از رئیسجمهور منتخب که قول داده بود تمام مسایل را کارسازی کند و بنا بهگفته خودش کارگرزاده هم بوده درخواست کنند: حالا شما که کارگرزاده بودهاید و خواهان رفاه کارگران هستید لطفا بهداد ما برسید. تجمع در چنین شرایطی بود که ناگهان لغو شد، درواقع، با یک دستور جلوی آنرا گرفتند.
کارگران پیشتاز میتوانند از این ماجرا چند درس مهم بیاموزند: ابتدا آغاز کنیم از پیامی که از طرف شخصی بهنام آقای ایمان اخوتیان بهعنوان نماینده کارگران در کانال ارکان ثالث گذاشته شد. ایشان در این پیام علام کردند که «متاسفانه بهخاطر شرایط خاص جامعه دستور رسیده – البته نگفته چهکسی دستورصادر کرده – که فعلا تجمع لغو شود، چون در شرایط امروز درست نیست»، که محققا منظورش این جنگ و تهدیدهاییست که اسرائیل کرده. ایشان حتی تهدید دستوردهنده را قرقره میکند و میگوید «و ما هم بهخاطر اینکه راضی نیستیم خدای نکرده برای یکی از همکاران اتفاقی بیفتد، این دستور را قبول کردیم و تجمع را لغو کردیم که خداینکرده اتفاقی بیفتد»، یعنی تهدید، یعنی اگر بیایید دستگیرتان میکنیم، زندان میروید، کارتان را از دست میدهید. و برای اینکه شما دستگیر و اخراج نشوید ما دستور را قبول کردیم و تجمع را لغو کردیم. در ابتدا باید پرسید این آقای ایمان اخوتیان کیست که بهعنوان نماینده کارگران یکتنه در مورد اعتراض پنجهزار کارگر ارکان ثالث تصمیم گرفته و بنا بهدستور آنرا لغو کرده است. اولین سوالی که کارگران باید از ایشان بپرسند این است که:
شما چهکاره هستید که از طرف طبقه کارگر و پنج هزار نفر کارگران ارکان ثالث رفتید و این تجمع را لغو کردید. آیا شما نماینده کارگران هستید؟ یعنی شما را مجمععمومی کارگران انتخاب کرده که از طرف آنان با دولت مذاکره کنید؟ یا اینکه از طرف خود هیئت حاکمه منصوب شدهاید که جلوی مبارزات کارگری، اعتراضات کارگری، تجمعات کارگری و یا اعتصابات کارگری در درون کارخانههای بزرگ را بگیرید؟
اگر مورد دوم باشد، درواقع، شما واسطه هستید، کارگر هم بله، میتوانید باشید یا نباشید، فرقی نمیکند؛ ولی مرتبط هستید به هیات حاکم، ارتباطی به کارگران ارکان ثالث ندارید.
اگرنه، الگوی شما باید رهبران عملی طبقه کارگر باشند که از دل مبارزات کارگری بیرون میآیند. کسانی مانند یاسر احمدینژاد که از کار بیکارش کردند، اما تا آخرین لحظه اصرار داشت که به این اعتراضات ادامه بدهید و به این دلیل همین هم از کار اخراج شد و در شرایط نامساعد مالی و امنیتی قرار گرفت، اما به دفاع از حقوق کارگران ادامه داد. بنابراین در چنین شرایطی، اگر شما نماینده کارگری هستید، باید در برابر هیات حاکمه مقاومت کنید، باید با طبقه متخاصم کارگران، این آقازادههای فرماندهان سپاه یا حکومتیها که امروز در راس تمام کارهای شرکت نفت قرار گرفتهاند، مقابله کنید، نه اینکه بروید مماشات کنید و بعد هم نتیجه این مماشات را که یک مشت تهدید مستقیم و غیرمستقیم است تحویل کارگران بدهید.
کارگران ارکان ثالث و یا هرجای دیگر باید نمایندهها خود را با رای مستقیم خودشان انتخاب کنند و اگر قرار است مذاکراتی صورت بگیرد این نمایندههای کارگری باید نتیجه مذاکرات را به مجامععمومی گزارش دهند تا اگر قرار است تصمیمی گرفته شود، مجمععمومی تصمیم بگیرد، نه یکفرد. عین همان اتفاقی که در هفتتپه افتاد. اسماعیل بخشی و تیمی که همراه وی بود دقیقا به اینطریق عمل میکردند.
نمایندگی واقعی یکفرد از اینطریق اثبات میشود. ما درگذشته تجربه این شیوه را در هفتتپه داشتیم. تعدادی به نمایندگی از طبقه کارگر در مذاکره شرکت میکند و چانهزنی صورت میگیرد و بعد این نمایندگان نتیجه مذاکرات را در مجامععمومی به تودههای کارگر میگویند و تودهها تصمیم میگیرند حالا چه باید کرد؛ آیا کنترل کارخانه را بهدست بگیرند یا تمکین کنند؟ این دیگر به تودهها بستگی دارد؛ تودهها هم عموما وضعیتشان به گونهایست که ناچارند برای گرفتن یک خردهنان با این رژیم مبارزه کنند.
بنابراین اولین درسی که پیشتازان داخل ایران از این ماجرا میگیرند این است که افراد این چنینی نمایندگان واقعی کارگران نیستند و باید تقبیح شده و کنار گذاشته شوند. اینکه نمیشود بیائیم و بگوئیم دلم برای شما سوخته، ممکن است دستگیر شوید، خواهشا تجمع را لغو کنید. دلیل لغو هم اینکه گفتهاند شرایط امنیتیست و در شرایط فعلی درست نیست.
اگر منظور از شرایط همین مسئله بهاصطلاح جنگ است، که مسبب این جنگ کارگران ارکان ثالث نبودند تا امروز آنها بهایش را بپردازند. مسبب خود حزباللهیهای درون کارخانهها هستند. مسبب سپاه پاسداران، خود رژیم و شخص خامنهایست که این تحریکات را در منطقه انجام داده. وقایعی که یک سال پیش در هفت اکتبر توسط حماس آغاز شد، با حمایت و پشتیبانی مالی و نظامی رژیم ایران صورت گرفت و موجب شد که یک رژیم ارتجاعی دیگر مثل نتانیاهو بتواند با استفاده از آن چنین فجایعی بهبار بیاورد. نمیگوئیم اسرائیل جنایتکار نیست؛ این رژیم جنایتکار بوده، هست و در آینده نیز خواهد بود، اما این تحریکات بهانهای بهدستش داد که مردم فلسطین و لبنان را به خاکوخون بکشد و محرک اصلی هم کاری نکرد.
درنتیجه، مقصر اصلی خود شما هستید، مقصر ما کارگران نیستیم، ما حتی در این شرایط هم باید کار کنیم. شما محرک جنگ شدید، هزاران نفر را به کشتن دادید و حالا میگویید ما باید تاوانش را پس بدهیم. خب، این شوخی است، ابدا درست نیست و ما باید با این روش مقابله کنیم. این روش از نقطهنظر منافع طبقه کارگر کاملا مردود است، این جنگ راکه ما نخواستیم.
حالا میگوئید جنگ است، خودتان هم میدانید که بیشتر فرماندهان شما مشکوک به جاسوسی برای اسرائیل هستند. ما به این فرماندهان اعتماد نداریم. به ما اسلحه و تعلیمات نظامی بدهید. کارگران رامسلح کنید تا ما خودمان در مقابل حملات اسرائیل بایستیم. مگر قرار نیست که هزینه این جنگ را ما پرداخت کنیم، بسیارخوب، ما را آموزش بدهید، ما را مسلح کنید. ما خودمان میجنگیم، لازم به دخالت شما از بالا نیست.
طرح چنین شعارها و مطالباتی بخش دیگری از مبارزه است. مطالباتی که تهدیدات و اجحافات رژیم را خنثی میکند. بهنظرما امروز زمان آن رسیده که بگوئیم: اگر قرار است اسرائیل حمله کند، شما که نمیتوانید مردم را به جنگ ببرید؛ دیگر کسی بهشما اعتماد ندارد. بهتر است دفاع را به خود ما واگذار کنید. ما بهدنبال فرماندهان فاسد شما نخواهیم آمد و به ابتکار خودمان شوراهای نظامی ایجاد میکنیم.
البته در شرایط فعلی نه جنگ تمام عیاری رخ خواهد داد و نه جمهوریاسلامی چنین درخواستی را میپذیرد. اما طرح چنین شعارهایی میتواند مبارزه ما را تداوم ببخشد؛ چراکه ماهیت واقعی این رژیم را برای خیلیها که تحت تاثیر تبلیغات رسانهای قرار گرفتهاند، روشنتر میکند و مبارزه را تداوم میبخشد. آنگاه امثال این آقای نماینده نمیتوانند بگویند بهخاطر شرایط ما نمیتوانیم تجمع داشته باشیم! ما که برای شرایط هم راهحل پیشنهاد کردیم. اما شما دروغ میگوئید و در هیچ شرایطی نمیخواهید و نمیتوانید وضعیت ما را اندکی بهبود ببخشید.
اینها مسائلی هستند که ما باید در میان پیشتازان کارگری تبلیغ کنیم و پیشتازان کارگری سوسیالیست باید ایننوع مسائل را درون کارگران ارکان ثالث طرح کنند و با روشهای تصمیمگیری از بالا و دستورپذیری مقابله کنند.
در انتها نیز به مسئلهای که از طرف یکی ازرفقای کارگرطرح شده میپردازم. متاسفانه بسیاری از کارگران با همقطاران خود در خوزستان و درصنایع نفتی برخوردهای خصمانهای میکنند و تفرقهها و تمایزهایی ایجاد میکنند، ازجمله تمایز بین قراردادیها و رسمیها. البته درست است که قبلا رسمیها در مبارزات شرکت نمیکردند، اما همانطور که میبینیم رسمیها نیز شروع به اعتراض کردهاند؛ مدتهاست که دارند اعتراض میکنند، چون به هرحال مبارزه در سطح خوزستان گسترش پیدا کرده و اینها نیز بهمیدان کشیده. گفتن اینکه رسمیها «از روی شکمسیری مبارزه میکنند»؛ یا «برای اینها مبارزه فقط دلمشغولیست» و ما هستیم که اساس این مبارزه را تشکیل میدهیم، مطمئنا ایجاد افتراق میکند. ما این نوع افتراقها را در گذشته نیز دیدهایم. همین چندماه پیش در کمپین ۱۴-۱۴ مشاهده کردیم که چنین برخوردهایی از طرف یکیاز سازماندهندهها صورت گرفت. اعتصابی فراخوانده شد، برخی ازکارگران بهدلایل مختلف نیامدند، و بهجای اینکه مسئله ریشهیابی شود که چرا این بخش از کارگرها در اعتصاب شرکت نمیکنند؛ و پاسخش هم این بود که باید صندوق اعتصاب وجود داشته باشد؛ برخی بهجای ایجاد صندوق اعتصاب و کمکرسانی به کارگران که بتوانند در اعتصاب شرکت کنند، شروع به فحاشی و نامبردن از کارگرانی کردند که نیامده بودند. این درواقع بیاعتبارکردن و بهخطرانداختن جان آنها بود؛ چون این افراد با اسمورسم افشا میشدند و درون کارگران اختلاف و افتراق میافتاد که در خلاف جهت منافع مبارزات کارگریست.
ما زمانی میتوانیم چنین عملی بکنیم که تامین حداقل مالی کارگران اعتصابی را انجام داده باشیم. ما در آنزمان این عمل را نقد هم کردیم و گفتیم که این روش درستی نیست. اتحاد طبقه کارگر، در هر ردهای که هستند، اصل مبارزه است. تا زمانیکه آحاد کارگران با هم متحد نشوند و اتحاد عمل سراسری ایجاد نشود. ما نمیتوانیم از پس مقابله با دشمن بربیائیم. رژیم از این افتراق و جدایی سود میبرد. از قدیم گفتهاند «تفرقه بیانداز و حکومت کن».
فرستادن کسانی درون طبقه کارگر، با هدف ایجاد تفرقه، که مثلا شکم رسمیها سیر است و ما گرسنه هستیم، حتی اگر گوینده غرض نداشته باشد، در تحلیل نهایی، انداختن کارگران به جان یکدیگر و تحلیل قوای آنان در مبارزه با دشمن است. بهکسانی که چنین مسائلی را مطرح میکنند نباید اعتماد داشت. آنان به اینترتیب در واقع افتراق ایجاد میکنند تا حاکمیت باخیال راحت بتواند به استثمار خود ادامه دهد. این دقیقا انحراف در جنبش کارگریست که بهجای تقویت اتحاد عملها، بهجای حمایت از همدیگر، بهجان یکدیگر بیفتیم.
آبان ۱۴۰۳
درس های لعو تجمع کارگران ارکان ثالث / مازیار رازی
https://youtu.be/DhBSHB37TLE
گفتار مازیار رازی در کلاب هاوس https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری