ما ارزیابی خود را از رئیسی و اینکه وی یکی از ابزارها و مهرههای خامنهای بوده که او در شرایط خاصی بهمیدان آورد، قبلا در مقالهای تحت عنوان«ابراهیم رئیسی از هیئت مرگ تا ریاستجمهوری» (۱) انتشار دادیم. امر مسلم این است که حادثه اتفاقافتاده سوالهایی را برانگیخته. در وحله اول از نقطنظر فنی که آیا این واقعا یک سانحه بوده، یا اینکه کار اسرائیل با همکاری امریکا و غیره بوده است، و یا برآمد اختلافات داخلی خود رژیم. بررسیهای زیادی هم شد. رادیوتلویزیونهای بیستوچهارساعته در اینمورد تحقیق کردند و متخصصین آوردند و غیره.
از نقطنظر ما امکان حادثهبودن این اتفاق را با توجه به عمر هلیکوپتر، که بیشاز پنجاه سال از ساخت آن میگذشت، میتوان ۱۰ درصد در نظر گرفت. میگوئیم ۱۰ درصد، چون قاعدتا هلیکوپتر حامل شخص رئیسجمهور باید طبق پروتکلها پیشاز پرواز از نظر فنی کاملا چک شود. درصد حمله و تهاجم غیرمستقیم اسرائیل هم چیزی در همین حدود است. اسرائیل دانشمندان اتمی و فرماندهان سپاه را کشته است، اما سوءقصد بهجان رهبرِ یکمملکت کار کوچکی نیست و برای انجام چنین عملی باید حمایت کامل امریکا و اروپا را در پشت سر داشت. این عمل بهمعنای یک اعلان جنگ است و اسرائیل خصوصا بعداز حملات موشکی و پهبادی اخیر ایران به کشور اسرائیل، دست بهچنین ریسکی نمیزند. اما بهنظر ما چیزی درحدود ۸۰ درصد امکان آن وجود دارد که این ترور از درون و در نتیجه اختلافات داخلی رژیم بوده باشد. همانطور که میدانیم همین امروز هم جناحبندیهای مختلفی در سپاه پاسداران وجود دارد. مسئله جانشینی رهبر هم هست. همه رئیسجمهورهای سابق از جمله احمدینژاد،خاتمی و تا حدودی کمتر روحانی، درسپاه پاسداران و مراجع قدرت حاکمیت، جناحهای طرفدار خود را دارند. در واقع دو هفته قبلاز این ماجرا هم یکی از این جناحها با رئیسی شاخبهشاخ شدند و اتهام دزدیهای کلان به دارودسته او زدند؛ اما در حال حاضر هیچکدام از این گمانهزنیها مسئله ما نیست. ما میخواهیم به عواقب سیاسی این ماجرا بپردازیم.
بهدنبال این حادثه اظهار نظرهایی در داخل ایران و مشخصا در میان کارگران مطرح شده که پرداختن به آنها اهمیت ویژهای دارد. اظهارنظرها و یا سئوالاتی نظیر اینکه آیا اینک امکان فروپاشی رژیم وجود دارد؟ یا اینکه، رژیم در شرایط فروپاشی قرار گرفته. برخی هم فراتر میروند و استدلال میکنند شاهد آن خواهیم بود که رژیم حمایت اکثریت را از دست داده و امکان انقلاب وجود دارد.
نظر ما در مقابل چنین استدلالهایی همیشه این بوده که رژیم حاکم مرتبط به یک دولت سرمایهداری در داخل ایران است. انقلاب زمانی تحقق پیدا میکند که این رژیم در مجموع با تمام ابزار و اجزایش سرنگون شود؛ یعنی کل سیستم دولت، نه فقط حکومت این یا آن رئیسجمهور. این درواقع بحثی بسیار اساسیست که از زمان مارکس تا امروز مورد قبول همه مارکسیستها بوده است. این تحلیل هم ریشه در ماجرای شکست کمون پاریس دارد. مارکس پساز شکست کمون پاریس، شکست اولین انقلاب کارگری که درآن قدرت بهمدت دو ماه در دست کارگران پاریس قرار داشت، درباره علل این شکست ارزیابی مستدلی ارائه کرد که تا امروز بر درستی آن خللی وارد نشده. مارکس در این ارزیابی اشاره میکند که حذف بخشهایی از رژیم حاکم ـ در مورد بحث ما، مرگ یک مهره از درون رژیم ـ تغییری در ماهیت سیستم دولتی سرمایهداری نمیدهد. انگلس و مارکس در پیشگفتاری به بیانیه کمونیست در آن زمان نوشتند که کلیت این نظام در مجموع باید سرنگون شود وگرنه مهرهها تغییر میکنند، افراد کشته میشوند، رئیسجمهورها برکنار میشوند یا حتی میمیرند؛ اما هیچکدام از این اتفاقات منجر به سرنگونی نظام سرمایهداری نخواهد شد. سرنگونی کل سیستم به اینشکل اتفاق نمیافتد. اگر کسانی از دوستان و رفقا منتظرند که این رژیم بهتدریج و یا با مردن چندنفر سرنگون شود؛ بسیارخب، سخت در اشتباه هستند. ماجرا به اینشکل اتفاق نمیافتد و این رژیم در شرایط کنونی همچنان پابرجا باقی خواهد ماند. درواقع نظام سرمایهداری در کلیت خود همراه با این رژیم، تنها از طریق انقلاب و بهدست پرتوان خود طبقه کارگر در داخل ایران سرنگون خواهد شد. این توهمی بیش نیست که تصور کنیم چندنفر بهجان هم میافتند و از این دست مسائل و این رژیم درحال سرنگونی است. ما این استدلال را در مقابل همه گرایشهای مختلف چپگرا در ایران داشتیم و هنوز هم داریم؛ گرایشهایی مانند چریکهای فداییخلق که افراد بسیار برجسته و کاملا مجربی هم درمیان خود داشتند، اما نتیجهگیری که میکردند: با از میانبرداشتن مهرههای مهم رژیم تودهها قوت قلب میگیرند و بعد انقلاب صورت میگیرد؛ کاملا اشتباه بود و نشان داده شد که این چنین نیست. همین امروز هم جوانانی با این تصور در داخل ایران هستند که با کشتهشدن چندنفر از سران این حکومت مسئله حل است؛ یعنی مسئله انقلاب به اینترتیب رخ خواهد داد؛ که این بهنظر ما نادرست است. بسیاری از گرایشهای آنارشیستی هم هستند که تصورشان این است روزی شوراهایی ساخته میشوند و این رژیم در کل سرنگون میشود. شوراهای کارگری از درون این رژیم، و آن شوراها این رژیم را سرنگون میکند! که آنهم اشتباه است. چهطور یک شورای ساختهشده برای مبارزات صنفی به آگاهی ضدسرمایهداری و سوسیالیستی میرسد، اگرکه کارگران پیشتاز و سوسیالیست مقدمات آنرا تدارک ندیده باشند. مگر شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان پساز سقوط تزار ساخته نشد؟ و در دست منشویکها نبود و به کرنسکی رای نداد؟ اگر کارگران بلشویک نبودند و کثافات جنگ و دروغهای کرنسکی را افشا نمیکردند و حکومت شوراهای کارگری را پیشنهاد نمیدادند چهطور میشد امید به سرنگونی رژیم کرنسکی داشت؟ چرا راه دور برویم، مگر همین شوراهای خودبهخودی در پایان حکومت شاه تشکیل نشد، پس چرا حکومت بهدست دارودسته دیگری از سرمایهدارها افتاد؟ تاریخ نشان داده که این نوع تحلیلها اشتباه است. ما نباید منتظر کشتهشدن یا کناررفتن یکی دو مهره باشیم، یا امید داشته باشیم که شوراهای کارگری ناگهان ظهور میکنند و بدون دخالت کارگران پیشتاز و کسب آگاهیهای ضدسرمایهداری حکومت را سرنگون میکنند. در بسیاری از موارد افرادی از رژیم کشته شدند، نهحتی یکیدونفر، بلکه یک فوج در ماجرای بمبگذاری حزب جمهوری اسلامی. اما آیا اتفاقی افتاد؟ در نتیجه باید از این استدلالهای کاملا نادرست برحذر بود.
از سوی دیگر کشتهشدن رئیسی واکنشهای نادرستی در درون بخشهای مختلفی از سندیکالیستهای کارگری داخل ایران نیز بهوجود آورده است. مثلا قرار بود تجمعاتی از طرف ارکان ثالث یا پارس جنوبی یا مناطق دیگر برای طرح درخواستهای صنفی ـ دمکراتیک برگذار شود که فعلا بهحالت تعلیق درآمد. خب این یعنی چه؟ یعنی ما میخواهیم طرف چانهزدن داشته باشیم، حالا که رئیسجمهور رفته منتظر میمانیم تا نفر بعدی انتخاب شود. این درواقع یک انحراف بسیار جدی در درون جنبش کارگریست، انحرافی از طرف جریانات سندیکالیستی که مبارزه را به تعیین رئیسجمهور دیگری منوط میکنند. این یعنی چه؟ یعنی توهم داشتن، یعنی کارگران را متوهمکردن به اینکه اگر امروز طرف چانهزنی ما به هر دلیلی نیست، باید مبارزه را متوقف کنیم و منتظر بعدی باشیم. این سندیکالیستها فکر میکنند طرف مبارزه کارگران مهرهها و یا حتی رژیم است، در حالیکه طرف ما، کل سیستم است که حکومت و مهرهها اجزای آن هستند و میتوانند جابهجا یا جانشینش شوند. خب حالا قرار است چه اتفاقی بیفتد ما باید حرکت خود را را تا آمدن رئیسجمهور جدید متوقف کنیم؟ مگر کارما در کارخانه را متوقف کردند. مگر بیعدالتی و تبعیض و پرداخت دستمزد اندک را متوقف کردند؟ تازه چهکسی انتخاب میکند؟ مشخص است، خامنهای، نه آرای مردم. پیشتازان کارگری سوسیالیست باید مبارزه قاطع و صریحی علیه سندیکالیستها که درحال ترویج این توهمها هستند، انجام دهند.
فراموش نکنیم که همه سندیکالیستها یکگونه عمل نمیکنند. جمعی هم هستند که میگویند ما هم با انقلاب سوسیالیسی توافق داریم. ما هم سوسیالیست هستیم و موافق سوسیالیسم و مارکس و لنین و غیره، اما درحال حاضر نمیشود این حرفها را زد. امروز باید مسئلهای که از دل مثلا امور صنفی کارگران مطرح شده تکرار کنیم. اگر از آن تخطی کنیم تودهها از ما کنارهگیری میکنند، اتحاد کارگران از هم میپاشد. خب، این سندیکالیستهای عزیز به ما بگویند: تفاوت این حرفها با نظرات تودهایها و اکثریتیها که در سال ۱۳۵۷ همین حرفها را میزدند و معتقد بودند که فراتررفتن از آگاهی تودهها باعث برهمخوردن یکپارچگی مردم میشود، چه تفاوتی دارد؟ نتیجه آنرا که دیدیم. فکر میکنید باید یکبار دیگر همان کار را کرد و دوباره هزاران کارگر و جوان و زن مبارز را کتبسته تحویل سرمایهداری داد؟
اگرچه در میان سندیکالیستها انشقاقی اتفاق افتاده و تعدادی از علنیکاری فاصله گرفتهاند و بهشکل مخفی به فعالیتهای خود سازمان میدهند، که بسیار پیشرفت مهم و مثبتیست، اما در مورد مطالبات کماکان در جا میزنند. آنها هنوز اسیر طرح «فقط مطالبات صنفی» هستند؛ و دقیقا بههمین دلیل است که وقتی رئیسجمهور فوت کرد یا کشته شد، حالا باید منتظر رئیسجمهور بعدی باشیم. چرا؟ چون طرف معامله و چانهزنی ما مشخص شود. این یعنی توهم کامل نسبت به دولت سرکوبگری در چهلوپنج ساله گذشته طبقه کارگر را بهشکلی همهجانبه تحت تهاجم قرار داده.
چرا کارگران پیشتاز نباید مطالباتی فراتر از مطالبات صنفی یا همان مطالبات حداقلی مطرح کنند؟ چرا باید دنبال مطالباتی رفت که تحت عنوان «منشور حداقلی» تدوین و ارائه شد و امروز حتی کارگرانی که خود را جزو رهبران مبارزات کارگری میدانند به آن اقتدا میکنند و موعظهاشان هم این است که اگر چیزی فراتر از این منشور بگوئیم یعنی درباره سوسیالیسم صحبتکردن که باعث میشود منزوی شویم.
ابدا اینطور نیست، فراتر رفتن از مطالبات صنفی به مطالبات انتقالی، در واقع پلزدن بین آگاهی فعلی کارگران و دورنماییست که کارگر پیشتاز در سر دارد. مارکسیستهای انقلابی از صدوپنجاه سال گذشته تاکنون در مورد شیوههای دخالتگری در میان تودههای کارگری کشورهای سرمایهداری بحث و تبادل نظر کردهاند؛ از خود مارکس بگیر تا لنین، تروتسکی و غیره. نگاهی به مطالب کمینترن که پساز انقلاب روسیه میلیونها طرفدار داشت، بیاندازید. این چکیده ۵۰ سال مبارزه نظری و عملیست. تجربه یک انقلاب بزرگ را در توبره دارد. دوستان میگویند صحبت گذشته را به میان نیاورید. در اینجا ما فرق میکنیم. باید شرایط ویژه اینجا را دید. ما هم قبول داریم اما مگر میشود تجربه را ندیده گرفت. مگر میشود علمی که میگوید زمین گرد است و در عمل نیز آنرا ثابت کرده، فراموش کرد و زیرپا گذاشت که مبادا به تریج قبای کسانی بربخورد که معتقدند زمین مانند یک سینی صاف است وگرنه همه ما باید به فضا پرتاب میشدیم؟
این اسناد میگوید جریانات سوسیالیستی و کمونیستی تحت هیچ شرایطی نباید نسبت به سندیکالیسم توهم داشته باشند. سندیکالیسم یعنی دنبالهروی از برنامه حداقلی، با امید اینکه شرایط کارگران بهبود پیدا کرده و جامعه اندکاندک مهیای قدرتگیری طبقه کارگر شود. با امید اینکه مبارزات صنفی آگاهی ضدسرمایهداری تولید کند، درحالیکه خودش در ابتدا سرمایهداری را میپذیرد تا بتواند در چهارچوب آن با حکومت مذاکره کند. مثل همین مورد مرگ رئیس جمهور.
کسانی که خود را مارکسیست، سوسیالیست و یا حتی انقلابی میدانند باید خط بطلانی روی امثال این «منشور»ها و «میثاق» ها بکشند و گسست خود را از آن در شعارهایشان نشان دهند.
ما بهعنوان مارکسیستهای انقلابی همواره از مطالبات صنفی دفاع کردیم و دفاع هم خواهیم کرد؛ اما برای ایجاد حاکمیت طبقه کارگر باید فراتر از این مطالبات رفت. ما به یک سلسله مطالبات انتقالی تکیه میکنیم. ما شعارهای پرطمطراق فرای سر طبقه کارگر نمیدهیم. ما شرایط را مشخصا میسنجیم و با طرح شعارهای انتقالی که مرتبط با آگاهی فعلی موجود است، طبقه کارگر را یک گام به سمت هدف نهایی حرکت میدهیم. مطالباتی انتقالی درواقع، پلیست بین مطالبات حداقلی – مطالبات صنفی در چهارچوب نظام سرمایهداری و مبتنی بر آگاهی غریزی طبقه کارگر ـ و مطالبات حداکثری ـ یعنی رسیدن به جامعه بدون طبقه سوسیالیستی که بسیار فراتر از آگاهی فعلی طبقه کارگر است.
وظیفه کارگران پیشتاز، که خود به آگاهی سوسیالیستی و ضدسرمایهداری مسلح شدهاند گسترش همین آگاهی ضد سرمایهداریست. کارگران پیشتاز همواره موظفند با سندیکالیستها مبارزات نظری کنند. سندیکالیسم چشمانداز و دورنما ندارد. دورنمای آن بهبود شرایط در چهارچوب فعلیست، همان که در همه کشورهای سرمایهداری غربی اتفاق میافتد. ما منتظر تغییرات اساسی در این رژیم، یا حتی همکاری امپریالیسم امریکا و کشورهای اروپایی با این رژیم برای بهبود شرایط سیاسی – اقتصادی خود نمینشینیم. ما خواهان سرنگونی کل نظام هستیم نه بهبود شرایط. همین حالا هم غرب یکسری چانهزنیها و فشار روی اسرائیل بر سر مسئله فلسطین را آغاز کرده که بهاصطلاح امتیازی هم به دولتهای مرتجع منطقه از جمله ایران بدهد و آنها را به راه بیاورد! اعلام یکدقیقه سکوت در شورای امنیت بهخاطر مرگ رئیسی، یا نیمهافراشتهکردن پرچم سازمان ملل و یا برگذاری مراسم یادبود در سهشنبه هفته آینده، همه با همین هدف صورت میگیرد. اینها خواهان از میانبرداشتن رژیم نیستند، میخواهند تبانی کنند و کمک کنند که این رژیم مجددا به شکلی دیگر بر جامعه حکومت کند. آنها دست دولت را در سرکوب تودههای وسیع و همچنین سرکوب طبقه کارگر ایران بازگذاشتهاند. بنابراین تغییرات از بالا رخ نخواهد داد. تنها تغییر اساسی پساز مرگ این آقای رئیسی، که بههرحال تفاوتی در سیاستهای خود رژیم نخواهد داشت، این است که پیشتازان کارگری بهطور کاملا متحد و همچنین مجهز به مطالبات انتقالی و استفاده از این شعارها سعی کنند آگاهی پایههای کارگری را قدمبهقدم به سمتوسوی هدف نهایی سوق داده و از این طریق مبارزات کارگری را ارتقا دهند.
امروز یکی از وظایف اصلی کارگران پیشتاز سوسیالیست در داخل ایران این است که با گرایشهای سندیکالیستی، چپ و یا راست، که خواهان توقف موقت مبارزات هستند و میگویند دست نگاه داریم، کاری نکنیم، فعلا این اعتصابات و تظاهرات و تجمعهایی که دو هفته پیش سازمانداده بودیم متوقف کنیم تا رئیس جمهور آتی تعیین شود، مقابله کنند. منظورم مقابله سیاسی با این نوع تفکر است، افشاگری، درعین آنکه با تمام کارگران با هر عقیدهای اتحاد عمل میکنند. انتقاد و افشای نظرات غیرکارگری، حتی توسط کارگران، بهمعنای کینهورزی و عناد با آنها نیست که باید با حذف دیگری همراه شود. این یعنی مبارزه نظری برای پالایش و تدارک ایجاد حزب پیشتازان کارگری با هدف سرنگونی کامل نظام سرمایهداری. تشکیلاتی که متکی به نیروی خود کارگران پیشتاز و با استفاده از مهرههای موجود بهطور مستقل در داخل ایران شکل میگیرد.
۹ خرداد ۱۴۰۳
یادداشت ها:
(۱)
https://militaant.com/?p=11430
https://militaant.com/?p=11411
سخنرانی مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری