اول فروردین ١۴٠٢ افزایش حداقل دستمزد ٢٧درصدی (۸ میلیون تومان)، توسط مسئولان رژیم تعیین شد. خط فقر اعلام شده توسط دولت، حدود ١۶ میلیون تومانی است. اگر فرض کنیم که این رقم درست باشد، «حداقل» دستمزد تعیین شده، یک تهاجم مستقیم به معیشت کارگران شریف ایران و سایر اقشار تحت ستم است. با یک محاسبه سرانگشتی، حداقل دستمزد کارگران باید حد اقل ۲۰ میلیون تومان باشد! اما شورایعالی کار رژیم جمهوری اسلامی، بدون توجه به ارقام، و بدون در نظر گرفتن نرخ تورم اعلام شده توسط خود رژیم، و بدون توجه به افزایش مداوم هزینه های سرسام آور زندگی کارگران، این حداقل دستمزد را اعلام و تحمیل کرده است. ضمن اینکه نمی توان حتی به محاسبات تورم رژیم هم اعتمادی داشت. به احتمال قوی میزان تورم واقعی بیشتر از تورم اعلام شده است. از این رو یکی از مطالبات کارگران این باید باشد که یک جمع مستقل از دولت، باید در مورد این میزان تورم رسیدگی کرده و آنرا پس از تحقیقات مستقل به کارگران اعلام کند.
باید توجه داشت که نظام سرمایه داری ایران دچار بحران اقتصادی دائمی است. اما شیوۀ همیشگی دولتمداران اینست که کلیۀ مشکلات و فلاکت ها را بر دوش کارگران بیندازد. امروز بیش از هر زمان دیگری، بخش اعظم کارگران در خطر پیوستن به تهیدستان شهری قرار دارند. صدها هزار نفر از کارگران فعال و شاغل کشور به علت سیاست های دولت، بیکار و بی خانمان شده اند. بهای ابتدایی ترین اقلام خوراکی هر روز در حال افزایش است و کوچک ترین اقدام اساسی برای مهار کردن آن انجام نمی گیرد. سیاست های سرمایه داران، کل اردوی کار و در مرکز آن کارگران را در معرض تهاجم قرار داده است. میلیون ها کارگر، برای سیر کردن خانواده های خود، به نان شب خود محتاج اند. آنان نیز که هنوز بیکار نشده اند، با افزایش قیمت ها به خیل فقرزدگان می پیوندند.
تورم و بیکاری، جزء لاینفک نظام سرمایه داری است. برای افزایش سود، سرمایه داران مجبورند دستمزدها را پایین بیاورند و قیمت ها را بالا ببرند. اما، این کار باعث کم شدن قدرت خرید مردم و در نتیجه فروش نرفتن بخشی از محصولات تولید شده می شود. برای رفع این مشکل سرمایه داران وارد رقابت شدیدتر با یکدیگر می شوند و عده ای را از میدان به در می کنند. در نتیجه عدۀ زیادتری از جمله همین رقبای سرمایه داری کلان، بیکار می شوند. بحران اقتصادی شدت می یابد. این بحران به صورت بحران اضافه تولید نمایان می شود، یعنی انبوهی از کالاها و خدماتی که به دلیل نبود تقاضا و قدرت خرید جامعه، روی دست سرمایه داران باقی می مانند. در این شرایط تورم هم به سرعت تشدید می شود، زیرا که ورشکستگی بالا می گیرد. کارخانه ها یکی پس از دیگری یا تعطیل می شوند و یا از ظرفیت تولید خود می کاهند. پایین آوردن ظرفیت تولید، به معنای بالا رفتن مخارج تولید است. در نهایت تولید اضافی خود را، به صورت پایین آوردن سطح تولید و بالا بردن قیمت ها نشان می دهد.
در چنین شرایطی نخستین سؤالی که برای کارگران مطرح می شود، اینست که چه کسی مسئول و مسبب اصلی این بحران هاست؟ دولت سرمایه داری ادعا می کند که کارگران و زحمتکشان! زیرا آن زیاد خواهی می کنند و زیاد حیف و میل می کنند! و استدلال های مسخره ای که تا کنون بارها شنیده شده است. در مقابل، طبقۀ کارگر پاسخ اش اینست: نظام پوسیدۀ سرمایه داری مسئول اصلی چنین مصیبت هایی در جامعه است. از اینرو ما در سطح جامعه روبرو می شویم با یک رودرویی طبقاتی. دو طبقه اجتماعی به شکل عریان در مقابل هم قرار می گیرند. اما این رودرویی سیاه و سفید دیده نمی شود. در میان کارگران گرایشاتی که تحت تاثیر ایدئولوژی و تبلیغات دولت سرمایه داری قرار می گیردند، مدافع گرایشات سندیکالیستی (رفرمیستی کارگری) می شوند که هدف نهایی شدن، آگاهانه و یا ناآگاهانه، آشتی دادن بین دو طبقه متخاصم است. این گرایشات مماشات جو مبارزات خود را محدود به مطالبات صرفا صنفی (یا حداقلی) کرده و برای بدست آوردن خرده نانی از دولت سرمایه داری تلاش می کنند و منشور «حداقلی» انتشار می دهند. اما، از سوی دیگر در مقابل این گرایشات مماشات جو، در درون طبقه کارگر گرایشاتی ظاهر شده اند که ضمن حمایت از مطالبات مطروحه، خواهان فرارفتن از مطالبات «حداقلی» صنفی و دمکراتیک هستند. این بخش پیشتازان کارگری هستند که خود را در هسته های مخفی کارگری در درون کارخانه متشکل می کنند و خواهان یافتن مطالباتی هستند که از مطالبات «حداقلی» به مطالبات حداکثری یعنی سرنگونی نظام سرمایه داری، برسند.
کارگران پیشتاز برای دخالتگری در راستای بالا بردن آگاهی اعم کارگران، امر دخالتگری را به طرح مطالبات «انتقالی»، انجام می دهند. این مطالبات پُلی میان مطالبات «حداقلی» (مانند مطالبات دمکراتیک آزادی بیان، مطبوعات و غیره) و مطالبات صنفی (افزایش دستمزها و حقوق بازنشستگی و تامینات اجتماعی و غیره)، ایجاد می کند. با این هدف که ضمن شرکت در میان کارگران و حمایت از مطالبات دمکراتیک و صنفی شان، آگاهی توده ها را در مبارزات دمکراتیک و صنفی شان به آگاهی ضد سرمایه داری و نهایتا سوسیالیستی برساند.
این مطالبات در شرایط کنونی می تواند متکی بر «مطالبات انتقالی» زیر باشند:
۱ـ در جامعۀ سرمایه داری حق کار، ابتدایی ترین حق کارگران است. دولت سرمایه داری موظف است که برای کلیۀ کسانی که نیاز به اشتغال دارند، کار با شرایط زندگی متوسط ایجاد کند. بیکارسازی و یا اخراج بی رویۀ کارگران، حتی در چارچوب نظام سرمایه داری جهانی، عملی است غیرقانونی. اما، در «قانون کار» رژیم، دست مدیران برای اخراج و بیکارسازی کارگران باز گذاشته شده است. چنانچه دولت این مطالبه منطقی را به مورد اجرا قرار ندهد، کارگران می توانند با تشکیل کمیته های مخفی کارخانه ها، برای تدارک تحت نظارت و کنترل خود اقدامات مقتضی را انجام داده، و مطالبات مطروحه را خود راساً به اجرا گذارند.
۲ـ وظیفۀ دولت سرمایه داری تأمین معاش و زندگی کارگران است. اگر دولت توان یا قصد چنین اقدامی را نیز ندارد، مطالبه کارگران این است که به جای اعطای وام به سرمایه داران، دولت وام های به خود کارگران بدهد که خود به کلیۀ بیکاران بیمۀ بیکاری پرداخت کند. ایجاد تشکل های مستقل کارگری در هر کارخانه برای نظارت و کنترل بر تولید و توزیع کارخانه تنها راهی است برای سازماندهی امور کارگری درهر کارخانه (تجربه چند سال پیش در هفت تپه نشان داد که طرح این مطالبه می تواند به بالا بردن آگاهی کارگران در شناخت نطام سرمایه داری کمک رساند).
۳ـ حداکثر ۴۰ ساعت کار در هفته و دو روز تعطیل هفتگی و یک ماه مرخصی در سال با حقوق، باید برای کلیۀ کارگران توسط دولت تضمین گردد، ۴۴ ساعت کار هفتگی مفید در «قانون کار» باید فوراً لغو گردد. کارگران باید، در تعطیلات رسمی و مشخصا روز ۲۲ اردیبهشت (۱ می، روز کارگر)، بدون کار کردن و با دستمزد و مزایای خود را، دریافت کنند. مبارزه برای ۴۰ ساعت کار در هفته گام نخست سازماندهی کارگران است. چنانچه مسولان رژیم این مطالبه را اجرای نکنند، کارگران با سازماندهی اعتصاب و اشغال کارخانه ها، این مطالبه را در کارخانه خود می توانند اعمال کنند. عدم پذیرش این مطالبات منطقی و قابل درک برای تمام کارگران، نشان خواهد داد که کارگران باید امور را بدست خود گیرند و مطالباتشان را خود تحقق دهند.
۴ـ تحت هیچ شرایطی کارگران نباید اخراج گردند. چنانچه دولت سرمایه داری قادر به نگهداری کلیۀ نیروی کار نیست، باید به جای اخراج، کار موجود را بدون کسر حقوق، میان کارگران تقسیم کند. اخراج حتی یک کارگر از کارخانه باید مورد اعتراض کارگران قرار گیرد و امور کارخانه را تا بازگشت همقطار خود مختل کنند. دست از کار کشیدن جمعی، کند کاری و طرح مطالبه «کاهش متناسب ساعات کار، همراه با پرداخت حقوق کامل به کارگران»، تنها راه اساسی مقابله با بیکاری سازی های اجباری است.
۵ـ تبلیغات دولت سرمایه داری مبنی بر «کمبود کار» نادرست است. کار به اندازۀ کافی در جامعه موجود است. اما کاری که جیب سرمایه داران را پرتر کند، کم است. زحمتکشان ایران نیاز مبرم به خدمات، مسکن، پارک برای تفریح، کتابخانه، بیمارستان، مدارس، دانشگاه و مهدکودک و نظایر این ها دارند. دولت باید بلافاصله با اتخاذ مالیات های تصاعدی از شرکت های بزرگ و تجّار پولدار و به کار انداختن معقول منابع عظیم نفت، دست به اجرای وسیع برنامه های عمرانی و خدمات اجتماعی بزند. از این طریق هم نیازهای جامعه بر آورده می شود و هم کار و شغل برای مدتی طولانی ایجاد می شود. اما، دولت سرمایه داری چنین نخواهد کرد، زیرا حافظ منافع همین سرمایه داران فاسد است و منافع آنها را نمایندگی می کند. از اینرو تدارک برای سلب مسئولیت از دولت و مسئولان در هر کارخانه ای در دستور کار کارگران باید قرار گیرد.
۶ـ کلیۀ کارگران باید از پرداخت مالیات معاف گردند. مالیات غیرمستقیم که از موادّ اولیۀ غذایی اخذ می گردد، باید فوراً لغو گردد. درخواست کارگران اینست که نظام مالیاتی درجه بندی شده ای که با افزایش درآمد به صورت تصاعدی افزایش یابد. بدیهی است که دولت سرمایه داری اگر در راه گام بردارد، گور خود را خواهد کند. از اینرو کارگران پیشتاز باید این مطالبه را برای بالا بردن آگاهی سایر کارگران طرح و کارگران برای تحقق این امر از طریق اعتصاب و سازماندهی کمیته های مخفی کارگری، ترغیب کنند.
کسب آگاهی ضد سرمایه داری میان کارگران متکی بر «مطالبات انتقالی» (که در بالا اشاره شد)، در تحلیل نهایی به مفهوم آغاز انقلاب کارگری است. با این چشم انداز کارگران پیشتاز دو مانع اصلی و فرعی در مقابل خود خواهند داشت. مانع اصلی، دولت سرمایه داری با ابزار سرکوب و تحمیقش، است. مانع فرعی که نا خودآگاه یا آگاهانه در خدمت مانع اصلی است، به مثابه جاده صاف کنان این دولت سرمایه داری، در میان خود کارگران هستند. یعنی گرایشات مماشات جو و سندیکالیستی و رفرمیستی. مبارزه طبقاتی با طرح مطالبات انتقالی علیه نظام سرمایه داری آغاز می شود، اما با مبارزه سیاسی و افشاگری گرایشات مماشات جو ادغام می شود.
کارگران پیشتاز آگاه هیچگاه نباید صرفاً تن به مطالبات و منشور «حداقلی» بدهند. تحقق انقلاب کارگری در پیوند با این مبارزات علیه سرمایه داری و گرایشات مماشات جو است، که پیشتازان کارگری را به لزوم ساختن ستاد رهبری برای سازمان کل جامعه، می رساند. وظیفه اصلی پیشتاز کارگری آگاهی بالا بردن سطح آگاهی عموم کارگران و جامعه است. این امر در سطح سیاسی توسط طرح «مطالباتی انتقالی»، و در سطح تشکیلاتی، تدارک برای تشکیل ستاد رهبری کارگران پیشتاز، خود را به نمایش می گذارد.
۴ فروردین ۱۴۰۲
مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz