دو ملاحظه در مورد مبارزات هفت تپه

اعتصاب و قدرت کارگری

ملاحظه اوّل:
عدم اعمال کنترل بر تولید و توزیع

گرچه در سال های پیش یکی از مطالبات اصلی کارگران نیشکر هفت تپه علیه خصوصی سازی ها، بازگشت به بخش «دولتی» در شرکت نیشکر هفت تپه بود، اما تجربهٔ عملی مبارزات کارگری و تداوم اعتصابات همراه با مذاکرات با نهادهای دولتی، به کارگران هفت تپه نشان داد که دولت برخلاف ادعای خود یک نهاد «بی طرف» و «دلسوز»، از یکسو برای سرمایه داران، و از سوی دیگر برای کارگران نیست! دولت فرای دو طبقه قرار نگرفته و نقش قاضی را ایفا نمی کند. هیچ دولت سرمایه داری در جهان چنین نقشی ندارد. دولت های سرمایه داری از جمله دولت ایران نمایندهٔ و حافظ منافع اقلیت استثمارگران یعنی سرمایه داران است. کارگران نیشکر هفت تپه نیز در عمل تجربه کردند که دولت فقط نمایندهٔ یک طبقه است و آنهم سرمایه داران، مدیران و صاحبان شرکت هفت تپه.
یادآوری سخنرانی ۱۷ آبان ۱۳۹۷ اسماعیل بخشی به این موضوع در وضعیت کنونی ضروری است، زیرا این سخنرانی حاصل مبارزات کارگران هفت تپه در آن دوره بود. اسماعیل بخشی می گوید:
«دولت هم در این مقصر است و می بایست خود دولت محکوم شده و به ما غرامت بپردازد.و به کارگر هفت تپه پاسخ دهد.همه جا رفتیم.دولت اعلام می کند که ما با کارگران هستیم اما ما از کجا می فهمیم که دولت همراه با سرمایه داران است؟ همه آن آقایان رفته اند و هیچ کس هم در این مورد بحثی نکرده بلکه خود نمایندگان کارگران و کارگران دریافتند که جریان از چه قرار است. با پیگیری نمایندگان بود که دریافتیم که آقایان نیستند و اختلاس کرده و تحت تعقیب اند و بعضی از آن ها هم دستگیر شده اند. با مراجعه به دولت سوال کردیم که این آقایان کجا هستند؟ آیا زندانی هستند؟یا فراری اند و تحت تعقیب؟ و دلیل اصلی آن چیست؟ درحالی که دولت هیچ پاسخی نمی دهد.چرا؟ چون پای خودش هم گیر است.خودش این ها را آورده.تف سر بالاست اگر بخواهد با آنها برخورد کند.حاصل سیستم اقتصادی و کار خودش چنین کسانی است…. اگر امید شما به دولت است یا به بخش خصوصی و یا اگر به آمدن شخصی دیگر امید بسته اید خیالتان را راحت کنم که این داستان و وضعیت به همین شکل باقی می ماند.همین آش و همین کاسه است.»
این ارزیابی صحیح یکی از سخنگویان هفت تپه، کارگران هفت تپه را بر سر دو راهی قرار داد:
یا اقدام مستقیم برای به دست گرفتن حاکمیت کارخانه به دست خود (اعمال نظارت مستقیم کارگری بر تولید و توزیع)، یا ادامه مذاکره با دولت به عنوان یک نهاد «بی طرف»!
اسماعیل بخشی در سخنرانی ۱۷ آبان ۱۳۹۷ خود به روشنی دو گزینه در مقابل کارگران می گذارد:
«دو راه حل وجود دارد که در نهایت خودتان بایست در مورد آن تصمیم بگیرید.یکی آن است که هفت تپه کاملا به دست کارگران اداره شود.کمیته ای تشکیل خواهیم داد و شورایی هفت تپه را اداره می کنیم.نگران نباشید.تمام تخصص ها را داریم.مگر تا امروز چه کسی هفت تپه را اداره کرده؟اعتماد به نفس داشته باشید.به خود ایمان داشته باشید.می توانیم هفت تپه را خودمان اداره بکنیم.این آرزوی من است که روزی بتوانیم هفت تپه را خودگردان اداره کنیم.راه حل دیگر اینکه فرض کنیم که اجازه اداره خودگردان هفت تپه را به ما ندهند و یا شرایط لازم وجود ندارد گرچه ما تشکل شورایی خود را حفظ می کنیم. در این صورت اگر دولت قصد دارد که شرکت را بگیرد دیگر نه همچون گذشته، بلکه دولت باید صفر تا صد امور را زیر نظر شورای کارگری و زیر نظر عموم کارگران کار کند.مگر نمایندگان دولت با این حضرات چه فرقی دارند؟آنها هم می توانند شرکت را برای چندمین بار به نابودی بکشانند و ما دوباره روز از نو روزی از نو.آلترناتیو ما شوارا و نظر جمعی است».

تاریخ نشان داد که کارگران هفت تپه راه دوّم را اتخاذ کردند و پیشنهاد اول یعنی «آرزوی» اسماعیل بخشی تحقق نیافت. در ۴ سال پیش نشان داده شد که دولت سرمایه داری با وجود به ظاهر تعویض بخش خصوصی به بخش دولتی، در واقع همان مناسبات پیشین را حفظ کرد و هیچ تغییر بنیادین در هفت تپه رخ نداد. از اینرو، امروز مروری بر موضع گیری کارگران هفت تپه در رد بخش خصوصی و پذیرش بخش دولت (همراه با نظارت کارگری)، باید در دستور کار اصلی کارگران هفت تپه (و سایر کارگران پیشتاز دیگر) قرار گیرد. چنانچه گزینه دوّم سخنان اسماعیل بخشی (دولت شدن همراه با نظارت کارگری) تحقق نیافته، و وضعیت کماکان همانند سابق (اگر نه بدتر) ادامه یافته است، نشان از آن است که گزینه اوّل، اسماعیل بخشی، یعنی گرفتن کنترل امور بدست خود، صحیح بوده است. و باید مورد بحث و بررسی مجدد کارگران هفت تپه و سایر پیشتازان کارگری قرار گیرد، و در صورت توافق جمعی به مورد اجرا قرار گیرد.

ملاحظه دوّم
عدم سازماندهی ستاد رهبری سراسری

گرچه هر اعتصاب گسترده و دراز مدت، حامل نطفه های اولیه قدرت کارگری است، اما برای تحقق نهایی آن، به عوامل دیگری نیاز است. زیرا بین تهاجم بالقوه علیه دولت سرمایه داری و تحقق نهایی تسخیر قدرت سیاسی توسط کارگران، دیواری وجود ندارد. یکی به دیگری پیوند خورده است. آنچه این دو وضعیت را بهم پیوند می دهد سطح «آگاهی» سیاسی درون جنبش کارگری است. بدون یک سلسله تصمیم گیری آگاهانه، هیچ اعتصابی به خودی خود رژیم سرمایه داری را تهدید بنیادین نمی کند. هیچ «کمیته اعتصاب» ی به شکل خودجوش به یک «شورا» (به مفهوم قدرت سیاسی کارکری) تبدیل نمی شود.
یکی از خصوصیات بارز انقلاب های کارگری نیز در همین امر نهفته است. بر خلاف کلیه انقلاب های اجتماعی گذشته که قدرت سیاسی به طبقاتی انتقال یافتند که صاحب ثروت جامعه، یعنی طبقه دارا بودند (همانند تغییر رژیم شاه به رژیم جمهوری اسلامی)، طبقه کارگر تنها طبقه ئی در تاریخ است که صرفاً پس از قدرت سیاسی و رهایی خود، به ثروت ملی و مناسبات تولیدی دست خواهد یافت. بدون کنارگذاری بنیادین دولت سرمایه داری، طبقه کارگر قادر به نظارت و کنترل کامل بر امور کارخانه ها نخواهد بود. بدون خلع ید از دولت سرمایه داری کنترل بر مناسبات مادی تولیدی غیرممکن خواهد بود. به سخن دیگر استثمار طبقه کارگر ادامه خواهد یافت!
اکر این اصل را بپذیریم (که توسط بسیاری از کارگران آگاه پیشتاز پذیرفته شده است)، لازم به تاکید است که برکناری دولت سرمایه داری، برنامه ریزی و عمل مرکزی سیاسی خاص خود را طلب می کند. برای سازماندهی اقتصاد با برنامه بر اساس نیازهای جامعه، نیاز به اقدامات حساب شده و با برنامه دارد. بنابراین، انقلاب کارگری تنها یک قیام توده ئی خود جوش محصول اعتصاب عمومی نیست (البته در هر انقلابی چنین حرکت هایی ضروری است و بدون آنها انقلابی آغاز نمی گردد)، بلکه حرکت مشخص برنامه ریزی شده ئی است که مانند زنجیری بهم پیوند خورده اند. هر گسستی در این سلسله عملیات، انقلاب را می تواند با فاجعه نابودی روبرو کند.
به سخن دیگر، انقلابی که قرار است کارگران «از خود بیگانه شده» را به انسان های «آزاد شده» ئی که سرنوشت خود را در دست خواهند گرفت، تبدیل کند؛ باید توسط کارگران «آگاه» و سازمان یافته، در وضعیت عینی ئی که توده ها آمادگی داشته باشند، به سخن دیگر، به آگاهی ضد سرمایه داری رسیده باشند، صورت می پذیرد.
بدیهی است که پس از هر اعتلای انقلابی، اعتصاب عمومی و قیام توده ئی، مسئله ی «قدرت دوگانه» در جامعه طرح می گردد. گرینه «قدرت سرمایه داری» یا «قدرت کارگری» در دستور روز قرار می گیرد. وضعیت عینی ئی که منجر به اعتلای انقلابی در دوره پیشا انقلابی، در راستای تسخیر قدرت توسط کارگران می گردد از این قرار است: بحران عینی و دائمی در روابط تولیدی سرمایه داری (کسادی، تورم، بیکاری و هرج و مرج در تولید و غیره)؛ بحران سیاسی در درون هیئت حاکم (کشمکش های درونی، بی اعتمادی به رهبریت ، تفرقه، عدم وجود یکپارچگی و وحدت)؛ نارضایتی عمومی مردم (به ویژه در درون قشرهای خرده بورژوا و زحمتکشان)؛ بی اعتمادی طبقه کارگر به سیاستمداران سرمایه داری، اعتماد به نفس طبقه ی کارگر در نتیجه مبارزات ضد رژیمی پیروزمند، پیگیر و دراز مدت؛ شکل گیری پیشروی کارگری منسجم و متعهد با اعتماد به نفس کافی، و مهم تر از همه وجود یک ستاد رهبری کارگری، برای سازماندهی اردوی کار به رهبری ستاد رهبری کارگری است.
به سخن دیگر، چنانچه اغلب وضعیت عینی ذکر شده ایجاد گردد، هر جرقه ئی در جامعه از سوی هر قشری منجر به انفجار توده ئی می گردد. هر اعتصابی که از مطالبات اقتصادی جزئی آغاز گردد، بلافاصله به «دروازه» طرح مسئله «قدرت دوگانه» می رسد. اما فرا رفتن نهایی از این «دروازه»، بستگی به آمادگی پیشروی کارگری و به ویژه وجود یک «حزب پیشتاز کارگری» در جامعه دارد. حزبی که پیشاپیش، اعتبار سیاسی در درون پیشروی کارگری یافته باشد. در قیام بهمن ۱۳۵۷ زحمتکشان و کارگران ایران از این دروازه عبور کردند، اما به علت نبود این ستاد رهبری در جنبش کارگری، با استقرار ضد انقلاب سرمایه داری متکی به سلسله مراتب شیعه، از این مرز عقب رانده شدند. اعتصابات کارگری اخیر (از جمله اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، فولاد اهواز، نفت و پتروشیمی و غیره)، نمایانگر آمادگی وضعیت عینی برای عبور طبقه ی کارگر از این «دروازه» است. اما، مسئله اصلی بر سر تدارک و سازماندهی یک ستاد رهبری برای انقلاب کارگری است.
دولت سرمایه داری نه تنها با ارعاب و اعمال زور نظام سرمایه داری پوسیده را پا بر جا نگه می دارد که همراه با اصلاح طلبان رنگارنگ در درون جنبش کارگری، و تشکیل بدیل های قّلابی (همانند اتحادیه های زرد، انجمن های کارگری وابسته به رژیم مانند «خانه کارگر» و غیره)، و یا باز کردن راه برای طرح برنامه ها و منشورهای اصلاح طلبانه، توسط برخی دیگر از کارگران مماشت جو، مبادرت به تعویق انداختن انقلاب اجتماعی می کند. چنانچه طبقه کارگر، سرکوب نمی شد و تحت تأثیر ایدئولوژی سرمایه داری و تبلیغات سرمایه داری قرار نمی گرفت، نظام سرمایه داری یک روز هم دوام نمی آورد! حاکمیت سرمایه داری تنها از طریق زور و تبلیغات ایدولوژیک (رسانه های عمومی، مساجد، مدارس و غیره) سلطه خود را اعمال نمی کند، بلکه از طریق حاکمیت بر بازار اقتصادی، اعمال استثمار و «استثمار مضاعف» بر کارگران، بیکار سازی و اخراج و ایجاد وضعیتی که کارگران قادر نباشند به جهان بینی خود دست یابند، صورت می گیرد (حداقل دستمزد اعلام شده اخیر نشان دهنده این سیاست است). دولت سرمایه داری عامل اصلی ایجاد «ایدئولوژی کاذب» در جامعه است که اکثر مردم را تحت تأثیر قرار دهد. در این راستا گرایشات مماشات جوی کارگری نقش تعیین کننده به مثابه جاده صاف کن های نظام سرمایه داری در درون جنبش کارگری، ایفا می کنند (منشور حداقلی اخیر ۲۰ نهاد کارگری یک مورد از این روش ها است).
نظام سرمایه داری با توسل به اعمال زور و تحمیق متداوم، یعنی تحمیل قوانین بازار، کارگران و زحمتکشان را ارعاب می کند، تا توان مقاومت را از آنها سلب کند. بسیاری از کارگران نهایتاً می پذیرند که برای کسب «یک لقمه نان» و یا برای «سیر کردن شکم خود و خانوده شان» بایستی «نیروی کار» خود را به فروش برسانند و به قوانین بازار تمکین کنند. این اقدام به عنوان یک امر «طبیعی» قلمداد می شود. تنها در وضعیت بحرانی است که کل نظام سرمایه داری به زیر سؤال رفته و قیام های توده ئی در دستور روز قرار می گیرد.
در ایران، طی بیش از چهار دهه، وضعیت سیاسی همواره بحرانی و دائمی بوده و رژیم از یکسو، با توسل به اعمال زور و اختناق حرکت های توده ئی را سرکوب کرده،و از سوی دیگر، با تحمیق آنها توسط جاده صاف کنان خود در درون جنبش کارگری.
در وضعیت کنونی، کارگران هفت تپه بار دیگر پیش قدم مبارزات شده و با سازماندهی اعتصاب علیه حداقل دستمزدها، در مقابل دولت پرچم مبارزه با سرمایه داری را به تمام قشرهای تحت ستم جامعه نشان می دهند. اما، تجربه پیشین اعتصاب کارگران هفت تپه نشان داده که این اعتصاب، باید همراه با مطالبه کنترل کارگری بر تولید و توزیع در کارخانه باشد. و در عین حال در درازمدت، تدارک برای ایجاد یک سازمان مخفی کارگری سراسری متشکل از پیشتازان کارگران ضد سرمایه داری، در راستای حاکمیت رساندن اردوی کار به رهبری طبقه کارگر، در برنامه داشته باشد.

مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz
۲۶ فروردین ۱۴۰۲

اعتصاب و قدرت کارگری