بادرود فراوان به تمام رفقای عزیز. سئوالی که مطرح شده درباره علل افتراق بین کارگران است. شکینیست که جنبش کارگری ایران در طی چهار دهه گذشته تداوم داشته و مبارزه کرده است. کارگران اعتصابات مختلفی را سازمان دادند و بههرحال، دستاوردهایی، هرچند کوچک داشتیم. مهمترین این دستاوردها تداوم بخشیدن بهاعتصابات است. ما وارثین و میراث داران این دستاورد از انقلاب ۱۳۵۷ هستیم. مبارزهای که توانست سرنگونی نظام شاهنشاهی را بهدنبال داشته باشد. رژیم های شاه و خامنه ای متکی بر یک دولت سرمایه داری اند که توسط نظام های امپریالیستی بر جامعه ایران تحمیل شده است. اگرچه هردوره ویژگیهای مخصوص خودش را دارد، اما باتوجه به این وابستگی بهنظام سرمایهداری جهانی، ما شاهد جنبشهای اجتماعی گوناگون، طغیانها، قیامها، اعتراضات و غیره بودیم. شاید در دورههایی سکون هم بود منتها خاموشی وجود نداشت. بنابراین، این سؤال، سؤال بسیار بهجاییست. چرا اتحادی صورت نمیگیرد؟ و این اتحاد چهگونه باید صورت پذیرد؟ اتحاد کارگران یکیاز بنیادهای کارگریست و از غریزههای منطقی جنبش کارگری سراسر جهان نشات میگیرد، اما چرا در ایران اتفاق نمیافتد؟ همه از اتحاد دم میزنند و خواهان آن هستند، اما اتحادی صورت نمیگیرد.
برای پاسخ بهاین سئوال باید بهدو مسئله توجه داشت:
اول، عنصر اختناق که نقش بسیار مهمی بازی میکند. ما در شرایط ویژهای زندگی میکنیم. اختناق حکومتی در کشور ما چنان بیحدوحصر است که نمیتوان آنرا با هیچ دیکتاتوری دیگری در سطح جهان مقایسه کرد، حتی با عقبافتادهترین آنها. چنین شدتی از اختناق، البته اگر حکومت طالبانی افغانستان را در نظر نگیریم، در کشورهای مجاور ما هم بیسابقه است. حتی افغانستان نیز در دوره پیشاز طالبان شاهد چنین اختناقی نبود. بسیاری از جوانان کارگر بهخاطر اعتراض دستگیر میشوند و محکومیتهایی در حد ۳۵ سال دریافت میکنند، کارگر معترض را شلاق میزنند. کارگران چندی از شدت استیصال دستبه خودکشی زدند و انبوهی در زندان هستند. درست در چنین شرایطی، بخش کوچکی از جامعه کارگری براساس تداوم سنتهایی که برشمردم، دست بهاعتصاب زده و ببینید وزارت اطلاعات چه پیامی برای این کارگران فرستاده است. من چندروز پیش متن این هشدار را خواندم، البته کارگران ارکان ثالث و غیررسمی جواب دندانشکنی دادند و جوابشان در کانالهای محافل کارگری در داخل ایران انتشار پیدا کرد، اما، توجه کنید وزارت اطلاعات در خوزستان، در شرایطی که اعتصابات حاضر رو به افزایش است، چه اخطاری میدهد:
«هشدار: نظر به تلاش جریانات معاند جهت راه اندازی اعتصابات و اعتراضات صنفی و اخلال در روند تولید صنعت و خدمات رسانی کشور.لذا بدینوسیله تاکید میگردد عواقب قانونی هرگونه همکاری و همراهی با جریانات مذکور در مراجع ذیصلاح قابل پیگیری و متوجه شخص همراه شونده می باشد.».
امضا: «مرکز مقابله با جرائم سازمان یافته»
معاند یعنی دشمن، یعنی کسانی که بهخاطر کسب حقوقشان دست بهاعتصاب میزنند و یا کندکاری میکنند دشمنان جمهوری اسلامی هستند و اگر به اعتراضات ادامه دهند، یا اگر تحت تاثیر فراخوانها قرار بگیرند, با آنها برخورد می شود و عواقبش هم برشمردند، عواقب قانونی هرگونه همکاری و همراهی با جریانات مذکور، یعنی جریانات پیشتاز کارگری داخل ایران که فراخوان میدهند، جرم است، آنهم جرم سازمانیافته. کارگر حق ندارد برای مطالبه حقوقش اعتصاب سازمان بدهد. سازماندهی یک اعتصاب جرم محسوب میشود. از نقطهنظر اینها درخواست مطالبات صنفی برای بهبود وضعیت، حتی براساس قولهایی که خودشان دادند و وفا نکردند، جرم است. اگر کارگران جمع شوند و اعتراض کنند، یا دست ازکار بکشند، این جرم است و آنها مجرمند، باید دستگیر شوند، تنبیه شوند و حتی اعدام شوند. این را وزارت اطلاعات میگوید («مرکز مقابله با جرایم سازمانیافته»).
ما درعرض چهار دهه گذشته همیشه شاهد این تهدیدات بودیم، منتها درگذشته، پاسخی به این تهدیدات داده نمیشد. برخی مماشات میکردند و دست بهعصا راه میرفتند تا اینکه شرایط آرام شود. بعضی هم میترسیدند و به ایننوع تهدیدات تمکین میکردند. اما امروزه در داخل ایران جوانانی هستند، کارگران جوان ارکان ثالث، که پاسخشان متفاوت است. آنها میگویند:
«پاسخ ما کارگران ارکان ثالث و اداری و پشتیبانی شرکتهای پیمانکاری مجتمع گاز پارسجنوبی به اینگونه تهدیدات، اتحاد و اعتراض برعلیه همه دستگاههای مافیایی است که در بهبردگی کشاندن ما کارگران و چپاول صنعت نفت از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند».
این پاسخیست که امروز جوانان پیشتاز کارگر میدهند. ما نمیدانیم این جوانها که هستند. شاید هم سوسیالیست نباشند و چیزی درباره سوسیالیسم ندانند اما جوانان مبارزی هستند. اینها درکمال شهامت میگویند ما برای حرفهایی که میزنید پشیزی هم قائل نیستیم. اینها جانشان به لبشان رسیده است. میگویند بهمبارزه ادامه میدهیم و اعتصابات را فرا خواهیم خواند. خب اینجا این سوال مطرح میشود که چگونه است این جوانان ترس و وحشتی ندارند؟ چگونه است که اینها با چنین جسارتی در مقابل وزارت اطلاعات قدعلم میکنند؟
پاسخ به این سوال بسیار ساده است. این جوانان شناختهشده نیستند که بهآسانی دستگیر شوند. امروزه کارگران پیشتاز بسیاری، بهویژه کارگران خوزستان در صنایع سنگین مانند صنایع نفت و پتروشیمی و فولاد و غیره، بهلزوم کار مخفی علیه رژیم پی بردهاند. این درواقع بزرگترین دستاوردیاست که ما در این ۴۵ سال جنبش کارگری مشاهده میکنیم. پیشاز این، عموما همه سنتا علنیکار بودند و کارشان ساختن سندیکاهای بهاصطلاح علنی بوده، که چه بخواهیم و چه نخواهیم، تحت نظارت و کنترل خود رژیم بود. اگر هم دستازپا خطا میکردند، بلافاصله بهسراغشان میآمدند، دستگیرشان میکردند و بهحسابشان میرسیدند که در آینده پایشان را از گلیمشان درازتر نکنند. درنتیجه قدمی بهجلو برداشته نمیشد؛ اتحادی نمیتوانست صورت بگیرد، و اگر میگرفت همه مبارزین جدید شناسایی میشدند. اما امروز کسی این جوانان را نمیشناسد. اینها مخفی هستند. سازماندهی آنها هم مخفیست، و به همینعلت در داخل ایران با شهامت و جسارت میگویند خیر، علیرغم هشداری که فرستادید ما به مبارزه ادامه خواهیم داد. این مبارزین نسل جدید، بعداز ۴۵ سال بهاین نتیجه رسیدندکه پیشکسوتهایشان راه اشتباهی درپیش گرفتند. آنها اصول مبارزه را از همین پیشکسوتها آموختند، اما در حد آنان درجا نزدند و مبارزه را قدمی بهپیش بردند. در چنین شرایطی بازهم عدهای در خارج و یا داخل از همان پیشکسوتان قدیمی حمایت میکنند و «منشور حداقلی» در میآورند. این عده هنوز در اشتباهات گذشته غرق هستند و لجوجانه در آن پافشاری میکنند. در صورتی که کارگران پیشتاز باید کار مخفی کنند، حتی برای پیشبرد مقاصد صنفی خود نیز باید مخفیانه سازماندهی کنیم وگرنه باتوجه به ضریب بالای اختناق و سرکوب حتی امور صنفی ما نیز پیش نمیرود. سالهاست که داریم تجربه میکنیم و هنوز نیاموختیم.
از بین این جوانان ممکن است عدهای هم سوسیالیست باشند و اهداف و چشماندازی و رویکردی فراتر مدنظرشان باشد؛ و تا آنجایی که ما میدانیم گرایشهایی هستند که به سوسیالیسم باور دارند که این مسئله بسیار مهم و برجستهایست. باید از این کارگران سوسیالیست حمایت کرد، درواقع، امروز باید به این جوانان تبریک بگوییم که در داخل ایران دست بهساختن هستههایی زدهاند و با رشادت میگویند که اعتصاب را ادامه میدهیم. اگر میتوانید ما را دستگیر کنید؛ اما تقریبا مطمئنیم که نمیتوانید، چون ما از اشتباهات گذشته درس گرفتیم و سازماندهی ما مخفیست. ما در میان کارگران هستیم داریم سازماندهی میکنیم و فراخوان میدهیم و اعتصاب و اعتراض هم صورت میگیرد. ما در کنار کارگران شعارهای مطالباتی آنان را مطرح میکنیم؛ شما که نمیتوانید همه کارگران معترض را دستگیر کنید، زیرا کارخانههای شما میخوابد.
این جوانان درواقع دارند به سراسر کارگران ایران میگویند: رفقا این تنها روش درست برای پیشبرد و تداوم مبارزات و ایجاد وحدت است. در نتیجه یکی از عوامل مهم افتراق جنبش کارگری، همین سرکوبها و اختناق رژیم است که راه مبارزه با آن کار در هستههای مخفی و سازماندهی مخفیست که با توجه به ناتوانی رژیم در شناسایی هستهها، بهویژه در زمانی که تعداد این هستهها افزایش پیدا کند، پتانسیل آنرا دارند که جنبه سراسری گرفته و زمینههای اتحاد کارگران را فراهم سازد.
عنصر بازدارنده دیگر جریانات رفرمیستی و سندیکالیستی و مماشاتجو هستند که در واقع افتراق را تقویت میکنند. اینها بهنوعی جاده صافکنهای رژیم در درون طبقه کارگر هستند؛ البته منظورم آن نیست که اینها مستقیما در خدمت وزارت اطلاعات باشند، اما بهمحض اینکه هشدار رژیم را در گذشته دیدند، کنار رفتند و بهجای مقابلهکردن جا زدند. البته خردهای هم نمیشود گرفت، علنی بودند، همه کارهایشان، همه ارتباطشان، زیرنظر رژیم بود. اگرهم میخواستند کاری بکنند دیگران را در معرض خطر قرار میدادند. برخی هم دستگیر شدند و بهزندان افتادند و کارگران یکی از رهبران عملی خود را از دست دادند؛ چرا؟ چون علنی بود.
اما زمینههای اتحاد امروز وجود دارد. این اتحاد، در واقع اتحاد نوینیست که باید در داخل ایران صورت بگیرد و همانطور که اشاره شد مبارزه با اختناق از طریق سازماندهی مخفیست و مقابله با جاده صافکنهای رژیم که شرایط مساعدی فراهم میآورند که رژیم چنین جرأتی به خودش میدهد که برای کارگرانی که برای تحقق حقوق صنفی و دمکراتیک خود اعتراض میکنند چنین شاخوشانهای بکشد و آنان را به دستگیری، زندان و اخراج تهدید کند.
در پایان و در پاسخ به سئوال رفیقی که میپرسید چرا افتراق وجود دارد میگویم: بهعلت روش غلط، به دلیل وجود مماشاتجوها و سندیکالیستها در جنبش کارگری. اما امروز زمینههای اتحاد بهوجود آمده. کارگران جوان پساز اینهمه سال دریافتند که پاسخ مسئله، تداوم مخفیکاری و طرد مماشاتجوها از صفوف مبارزات کارگریست. امروز بسیاری از کارگران علنا ناخشنودی خود را از مماشاتجوها ابراز میکنند و علائم گسست از آنها کموبیش بهچشم میخورد. این گسست را میتوان بهروشنی در پاسخ کارگران ارکان ثالث و اداری – پشتیبانی شرکتهای پیمانکاری مجتمع گاز پارس جنوبی به هشدارهای رژیم مشاهده کرد.
مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz
۵ اسفند ۱۴۰۲
متن سخنرانی مازیار رازی در جلسه کلابهاوس
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری