زنده باد اول ماه مه! …  (یکی از فعالین چپ در وین) – اتریش

زنده باد اول ماه مه!

نه به امپریالیسم و جنگ! برای صلحی عادلانه و سوسیالیزم!

تاریخ مبارزه طبقاتی تا کنون حاکی ازپیکارهای خونین بین طبقات استثمارکننده و استثمار شونده بوده است. اول ماه مه یکی ازاین لحظات تاریخی و جلوهای از آگاهی و عمل کارگران  و زحمتکشان جهت مقابله با  استثمار و سرکوب و کلا رهائی کامل انسان ازقید بردگی سرمایه است. این روزاز( ۱۸۸۵) همچنین تجلی خصلت بینالمللی و همبستگی پرولتاریا و زحمتکشان جهان  بوده و بیان منافع، اراده و مقاومت مشترک کارگران ملیتهای مختلف در تقابل با سرمایه به مثابه یک رابطه اجتماعی است که سلطه استثمار،غارت و جنگ وتجاوز را به ملتها و خلقهای دربند تحمیل کردهاست. اول ماه همواره جایگاه خاصی در جنبش کارگری و کمونیستی داشته و با گذشت سالیان دراز همچنان کانونی زاینده و پرخروشی است که  رهائی پرولتاریا را از بندهای ریشهایش با برافراشتن  پرچم سرخ به جهانیان اعلام میدارد.  جنبه انقلابی اول ماه مه اما بازتاب آشتی ناپذیری منافع طبقه کارگر و زحمتکش با بورژوازی و اثبات این قانونمندی است که تاریخ بشریت نه اختیاری ویا خواست شخصیتهای فردی شاه و کشیش و ملا، نوابغ و قهرمانان و یا آدمهای بد جنس و خائن و بیک کلام حاصل نیروهای کور اجتماعی نیست، بلکه تاریخ مبارزه طبقاتی است که در تداوم خود برای حاکمیت پرولتاریا و متحدینش مبارزه میکند. در ایران با وجود ممنوعیت اول ماه مه، کمونیستها و کارگران پیشرو بطرق مختلف درپارکها، میادن و حوزههای کار وتولید آنرا گرامی داشته و خواهان برآورده شدن حقوق صنفی و سیاسی خویشاند که همواره با ضرب وشتم، دستگیری و زندانی روبرو میشوند.

ویژگی اول ماه مه امسال رشد تضادهای درونی سرمایهداری جهانی و تشدید رقابت بین قطبهای بزرگ امپریالیستی – ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و بریتانیای کبیر – بلوک مهاجم ولی در حال افول – از یکطرف و چین وروسیه و گردهمائی «بریکس» (Brics) – بلوک – برزیل،روسیه،هندوستان، چین و آفریقای جنوبی درحال صعود- ازطرف دیگراست که جهان را آبستن جنگ جهانی دیگری کردهاست. مثال بارزآن گسترش مستمرغرب وناتو(NATO) طی بیست وپنج سال گذشته تا مرزهای روسیه است که به جنگی نیابتی بین امپریالیستها دراکرائین منجر شدهاست. سرمایهداری انحصاری و دولتهای خدمتگزارآنها برای اینکه “بنیانهای دمکراسی” را درکشورهای خودی حفظ کنند، نه تنها دستآوردهای اجتماعی طبقه کارگردرکشورهای مرکز را هرچه بیشتر ازمیان بر میدارند و با اتخاذ سیاستهای خارجی ستیزی و نژاد پرستی به نفاق و دشمنی بین کارگران ملیتهای مختلف دامن میزنند- نمونه آن رفتار احزاب بورژوازی اتریش در آستانه انتخابات جدید مجلس در سال ۲۰۲۴ است- بلکه همزمان بر ترور، سرکوب و استثماربیرحمانه کشورهای تحت سلطه توسط ایادی خود درآمریکای لاتین، آفریقا، آسیای مرکزی و غربی و دریای چین که گرهگاههای تضادهای امپریالیستی است میافزایند تا استثمار طبقه کارگر این کشورها و غارت منابع طبیعی آنها را تداوم بخشیده و از رشد جنبشهای آزادیخواهانه وعدالتطلبانه که بالقوه منافع آنها را تهدید میکند جلوگیری کنند. ولی رشد واعتلای مبارزات تودههای تحت ستم بعنوان مثال در گستره آمریکای لاتین و آسیای غربی و… نظام سرمایهداری – امپریالیستی را هرچه بیشتر در تنگنا قرار داده و برتضادهای درونی آن در رقابت جهت انقیاد ملتها ،دستیابی به بازارهای جدید، نیروی کار ارزان و کسب سود بیشتر میافزاید، بطوریکه تقسیم مجدد جهان را به مشخصه اصلی این نظام تبدیل  و فقر، فلاکت، نابودی، خانهخرابی و آوارگی را به میلیونها انسان تحمیل کردهاست . تنها بعد از جنگ  جهانی دوم تاکنون صدها تجاوزمستقیم نظامی و کودتا توسط ایالت متحده آمریکا و متحدینش و پیمان جنایتکارناتو- با داشتن ۸۵۷ پایگاه نظامی دراقصی نقاط جهان- علیه خلقهای در بند و کشورهای که اوامر امپریالیستی را برنمیتابند صورت گرفته است: جنگ کره، هندوچین، بخصوص در ویتنام، تجاوز نظامی و بمباران و تجزیه یوگسلاوی، جنگ علیه عراق، سوریه، افغانستان، لیبی، یمن، چاد و مالی و بیش ازهفتاد سال اشغال فلسطین توسط صیهونیستهای اسرائیلی، چندین دهه محاصره وتحریم اقتصادی علیه کوبا و بالاخره کودتای نظامی در ۲۸ مرداد ۳۲  و تحمیل مجدد محمد رضاشاه مزدور به مردم ایران و حال بایکوت اقتصادی و تهدید این کشور به حمله نظامی و نیز جنگ هشت ساله ارتجاعی ایران وعراق، ساخت و پرداخت نیروهای ارتجاعی همانند داعش و دهها توطئه براندازی بشکل انقلابات مخملی در کشورهای دیگر همگی حاکی از آن است که امپریالیسم وجنگ همزاد یکدیگر بوده و پایان دادن به چنین رقابتهای خانمانسوزی درگرو دامن زدن به مبارزه طبقاتی وسرنگونی نظم حاکم است.

در این رابطه تعیین تکلیف نهائی حاکمیت درایران به یکی ازگره گاههای حل تضادهای درونی گروهبندیهای مالی امپریالیستی و بحرانهای ساختاری آن تبدیل شدهاست که میتواند امتزاجی از دیپلماسی و مداخله نظامی باشد. جمهوری اسلامی که محصول تعرض ضد انقلاب امپریالیستی به جنبش کارگری و مردمی ایران و شکست قیام بهمن در سال ۵۷ بود، دیگر نمیتواند همانند گذشته سلطه خود را به مردم اعمال کند و در گرداب این بحران دست وپا میزند، بطوریکه قدرقدرتی نسبی رژیم اسلامی در زیر فشار تضادهای عینی جامعه ودر این ارتباط رشد خیزشهای اعتراضی چند دهه اخیرآغاز به ریزش کردهاست.  بحرانی که همچنین برآمده از تضادهای داخلی  و نیز قبول دستورات برنامههای نولیبرالی نهادهای مالی امپریالیستی از طرف رژیم اسلامی است که حاصل آن نرخ تورم بالای ۵۱%، گرانی روزافزون مایحتاج اولیه زندگی، تعدیل اقتصادی همراه با خصوصیسازیهای وسیع از جمله طرح جدیدی بنام “مولد سازی دارائیهای کشور” – تقسیم دارائیهای ملی به ثمن بخس بین ایادی خود- دزدی و رانت خواری دولت سالاران و استثمار شدید نیروی کار، تحمیل قراردادهای موقت و بعضا سفید برای ارزان سازی نیروی کار جهت کسب سود بیشتر برای سرمایهداران میباشد. سیاستهای که نتیجه آن ، غارت منابع طبیعی ویرانی زیست وبوم و تشدید فقر وفلاکت برای تودهها از جمله کارگران تحت ستم افغانی است. بطوریکه انباشت ثروت در دست طبقه سرمایهداران انگلی از یکطرف، بیکاری تودهای، انبوه کودکان کارخیابانی، روسپیگری، نبود امنیت اجتماعی و اعتیاد و تبدیل خط فقر به خط گرسنگی و شکاف روزافزون طبقاتی از طرف دیگر و در این اواخر جنایت هولناک تهاجم شیمیائی و مسموم کردن کودکان در مدارس و خوابگاهها توسط ایادی رژیم که تاکنون دهها دختر وپسر به قتل رسیدهاند و هنوز هم ادامه دارد به چهره کریه ستمگری و بربریت جمهوری اسلامی تبدیل شدهاست.

 این وضعیت ناهنجار اقتصادی و اجتماعی نه تنها دایره عمل و اقتدار رژیم جمهوری اسلامی را در روبنای جامعه تنگ کرده بلکه او را مجبور میکند به عوامفریبی “عفو” و “قول اصلاحات” دست زند تا بتواند در فرصتهای بعدی خواستهای انسانی تودههای فرودست، زنان و خلقهای ساکن ایران را با توسل به نیروهای میدانی خود بسیج، گشتهای ربایش و کشتار، سپاه و ارتش سرکوب کند. از طرفی دیگرباید دانست که این بحران تنها مختص جامعه ایران نیست، هر چند که در آینجا به وسعت زیادی سرباز کردهاست، بلکه در مجموع بیان بحران ساختاری نظام سرمایهداری – امپریالیستی یعنی انباشت و رکود سرمایه است که در وسعت جهانی نطفه بسته و رشد کردهاست و در کشورهای وابسته و نیمه مستعمره از جمله ایران بطور مضاعف باز تولید میشود که برآمد  آنرا بخصوص درچند دهه اخیر در سطح جامعه بصورت طغیانهای متناوب مردمی ازجمله اعتصابات کارگران و اعتراضات وسیع زنان علیه حجاب اجباری درهمراهی و همدوشی با مردان شاهد بودهایم. تکانهای تودهای که سیمای جامعه ایران را تغییر داده، “بزرگنمائی” و “تقدس مابی” چهرههای شاخص رژیم را به زیر ضرب گرفتهاست. ولی این جوششهای اجتماعی که در واقع بیان رشد و اعتلای تضاد اصلی جامعه یعنی تضاد کارگران وزحمتکشان با سلطه امپریالیستی است، هر چند پر ارزش و دارای درسهای گرانبهائی است، ولی درنبرد طبقاتی موجود سرنوشت نهائی آنها در تغییر توازن قوا بین انقلاب وضد انقلاب، یا بشکل ریشهای یعنی سرنگونی سلطه امپریالیستی و برقراری حاکمیت خلق برهبری طبقه کارگر تعیین مییابد ویا بصورت استحاله درونی رژیم حاکم و یا در صورت لزوم، گزینش و پیشراندن دیگربدیلهای امپریالیستی مانند بقایای رژیم منفور و سرنگون شده پهلوی و یا مجاهدین – رجوی در دستور کار اربابانشان قرار خواهد گرفت. این نیروها از حمایت کامل مالی و رسانهای امپریالیستی برخوردارند، جریاناتی که هیچ ارتباطی با منافع تودههای تحت ستم ودستیابی به حتی دمکراسی بورژوازی نداشته و تمامی توان حرکت و سیاست گزاری آنها زائیده ومنطبق بر منافع نواستعماری بوده و در زیر پرچم دروغین حقوق بشر امپریالیستی لانه کردهاند. باید به این مسئله آگاه بود که<تعویض رژیم> از بالا تنها به آرایش روبنائی و حفظ نظام پوسیده سرمایهداری و تشدید استثمار و سرکوب و بی حقوقی کارگران و مزدبگیران منجر خواهد شد، آنچه که ما با جایگزینی رژیم شاه با خمینی شاهد آن بودیم.

 در اینجاست که عامل ذهنی و رهبری کننده انقلاب و حل حاکمیت سیاسی با توجه به شرایط  متحول  موجود، اهمیتی دو چندان مییابد.  این عامل ذهنی  در چه پروسهای شکل میگیرد، قوام یافته و به وزنهای برای تغییر پایهای نظام و تامین اهداف راهبردی انقلاب که همانا نابودی سرمایهداری وابسته  و طرد فرصتطلبی و رویزیونیسم ازجمله تفکر تودهایسم و ناسیونالیسم عظمتطلبانه ایرانی که مانند بختکی از درون جنبش را میخورد تبدیل میشود؟ آیا این عامل مهم و حیاتی از شبکههای به اصطلاح <افقی بی سر> و بصورت خودبخودی و یا <سازماندهی افقی محلی محور> و یا در <کف خیابانها> و ناآرامیهای موجود شکل خواهد گرفت؟  آیا طرح شعار سرنگونی بدون فراهم کردن عوامل انضمامی از جمله عنصر ذهنی انقلاب و تکامل تشکیلاتی و سیاسی  پرولتاریا و ازآنجا رهبری جنبش همگانی، یعنی کوشش برای ایجاد ظروف لازم دخالت مستقیم کارگران، امری انتزاعی نخواهد ماند و آب به آسیاب ارتجاع نخواهد ریخت؟. به اعتقاد ما چنین درکی از سازماندهی و سازمانیابی جنبشهای اجتماعی وانقلاب، کاملا ضد مارکسیستی و فاقد توجیه تاریخی و دورنمای انقلابی بوده و نتیجه آن آگاه ویا ناآگاه قربانی کردن نارضایتیهای موجود مردم در بارگاه بورژوازی وابسته ایران و مصادره آن توسط دیگر بدیلهای امپریالیستی است، روندی که متاسفانه شاهد آن هستیم. تجارب انقلابات کارگری و جنبشهای رهائیبخش نشان دادهاند که پیشبرد و پیروزی انقلاب در گرو تشکل، تحزب و تسلیح پرولتاریاست و آنهم بر اساس مرکزیتی دمکراتیک. با توجه به  قطب بندی کار و سرمایه در ایران و رشد چشمگیر طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه، ایجاد عنصرذهنی انقلاب یعنی حزب به مثابه پیشاهنگ طبقه کارگر برای دگرگونی جامعه اهمیتی دوچندان مییابد. بنابراین وظیفه عناطرپیشرو کارگری و نیروهای کمونیستی است که با در نظر داشت  قانونمندیهای جامعه تحت سلطه ایران، سازماندهی مسلحانه انقلاب و تکامل آن به قهر انقلابی طبقه پرولتاریا و متحدینش را در دستور کار خویش قرار دهند. در چنین فرایندی است که میتوان آگاهی سوسیالیستی را با جنبش کارگری تلفیق داده و خواستهای دمکراتیک دیگرمزدبگیران جامعه را در پیوند با مبارزات کارگران و زحمتکشان به صحنه اجتماعی کشاند. این عنصر ذهنی بطور خودبخودی ازدرون ناآرامیهای پراکنده جاری نشات نمیگیرد، بلکه حاصل کار و مداخله فعال، پیگیر و مستقیم پیشگامان کمونیستی و عناصر آگاه کارگری مسلح به تئوری و عمل <مارکسیسم- لنینیسم انقلابی> با هدف سازماندهی  درسطوح مختلف تولید از جمله کمک به ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و حضورفعال در مجامع تودهای است. در پرتو چنین مبارزهای است که کارگران و تودههای در بند میتوانند خواستهای اقتصادی و سیاسی خود را به عرصه اجتماعی کشانده و بعنوان یک نیروی مستقل و با کیفیتی نوین و پر قدرت امر رهائی جامعه و سپس خود را تحقق بخشند.                                                                                                                        

                                           ( یکی از فعالین چپ در وین) – اتریش           وین- اول ماه مه ۲۰۲۳                              

– کارگران و خلق‌های تحت ستم متحد شوید! – مرگ بر امپریالیسم وهرگونه ارتجاع!

– نابود باد رژیم جمهوری اسلامی!            زنده باد  سوسیالیسم!          

– پیش بسوی مبارزه برای تحقق حقوق کارگران و تودههای تحت ستم! نابود باد سرکوب و استثمار سرمایه داری!

– با هرگونه راسیسم، عظمت طلبی ملی، ساختارهای پدرسالاری و تبعیض و ستم جنسی مبارزه کنیم!

–  نه به جنگ افروزی و اشغالگری امپریالیستها!  – بایکوت اقتصادی تنها به نفع سرمایه داران و علیه زحمتکشان است!

– رهائی زنان بدون انقلاب و انقلاب بدون زنان امکان پذیر نیست! برای آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی!

                      محل تجمع و میز کتاب:رینگ مقابل –  Denkmal der Republik –     ساعت ۹ صبح

Kontakt: Iran-Rat, Amerlinghaus, Stiftgasse 8, email:shora.sam gmail.com