افزایش دستمزد کارگران، تحریم و غیره عامل تورم و تعطیلی مراکز تولیدی و صنعتی، ادعا یا واقعیت؟
بخش ۲
جزء چهارم
-بررسی از نگاه علمی
اقسام سرمایه در ترکیب تولید(سرمایه ثابت و سرمایه متغیر)
بهره کشی و استثمار طبقات فرودست اساس همه نظامهای تولیدی بهرهگیر از نیروی کار فرودستان است.
از اولین شکل مالکیت خصوصی در نتیجه تقسیم کار طبیعی در خانواده قبیله ای دوران بربریت گرفته تا شروع تمدن با تقسیم کار اجتماعی و تقسیم جوامع به طبقات تا امروز، طبقات دارا و صاحب ابزار تولید نیروهای کارکن را استثمار کرده اند.
اما نظام سرمایه داری تنها با ویژگی عمومی استثمار شناخته نمی شود. اولا نیروی کار را به کالا تبدیل می کند و دوما پول را به حالتی از سرمایه در می آورد. پول که در گذشته فقط نقش واسطه ای برای تأمین نیازهای شخصی ایفا می کند و در نهایت جنبه گنج برای صاحبش پیدا می کند، حالا به خود سرمایه و ابزار تولید و استثمار بدل می گردد.
پول که در نظامهای پیشین حداکثر نقشش در رابطه اقتصادی، رباخواری و کسب بهره از طریق پرداخت وام توسط دارنده آن است، امروزه ضرورت تولید کالایی است و بدون آن هیچ عملی چه در چرخه تولید و چه در چرخه بازار انجام پذیر نیست.
از اینرو مفاهیم ارزش نیروی کار و مزد تنها در نظام تولیدی سرمایه داری کاربرد دارند و قابل فهم هستند.
در نظامهای تولیدی پیشین که بر مبنای بهره کشی از برده و رعیت استوار هستند، این مفاهیم قابل درک نیستند. چون برده و رعیت از نیروی کار خود قابل جداسازی نیستند و بدون در نظر گرفتن زمان، تا جایی که توان در بدن دارند باید کار کنند تا امکان زنده ماندن داشته باشند. برده دار خواهان کار برده یا باید از طریق جنگ و اسیر گرفتن و یا از طریق خریداری برده بر کار او صاحب شود. ارباب زمیندار نیز تسلطش بر کار تمام وقت نه تنها رعیت، بلکه بر کار تمام اعضای خانواده او بدون هیچ معیار و محدودیتی از طریق سهم دهی از محصول یا مزد جنسی بر اساس یک رابطه پدرسالارانه و وابستگی اجتماعی و اتکای رعیت به ارباب ممکن می سازد.
در نظام سرمایه داری، بردگی و بندگی در نظام های پیشین جای خود را به آزادگی اجتماعی می دهند. اینک کارگر آزاد شده صاحب نیروی کار خود است که می تواند آن را از خود جدا کرده و به سرمایه دار خریدار نیروی کار بفروشد. اکنون نیروی کار کارگر کالائی است که دارای ارزش مبادله یا خرید و فروش است.
در نظامهای پیشین، برده و رعیت نیروی کارشان همراه با موجودیتشان به طور مداوم و تا صرف آخرین رمق در اختیار ارباب و زمیندار فئودال است، اما در نظام سرمایه داری، کارگر فقط نیروی کارش را در زمان معینی از شبانه روز در اختیار سرمایه دار قرار می دهد و بعد از اتمام ساعات کار مورد توافق، کارگر دیگر در اختیار خودش است.
بنابراین در دوره های برده داری و فئودالی پدیده ای به عنوان مزد که امروزه ما با آن آشنا هستیم، موضوعیت ندارد. برده برای زنده ماندنش ناچار به کار شبانه روزی در ازای غذای بی کیفیت و اندک برای ارباب است. در دوره فئودالی هم رعیت در روستا بر روی زمین فئودال در ازای برداشت سهمی از محصول کار می کند و در شهر هم در صنعت پیشه وری، شاگرد به قصد فراگیری فن نزد استادکار کار می کند و مزدی دریافت نمی کند.
در نظام سرمایه داری شرایط به کلی متفاوت است. کارگر فقط در ساعاتی که برای سرمایه دار کار می کند صاحب نیروی کار خودش نیست، چون نیروی کارش را به فروش رسانده و باید آن نیرو را در تولید بکار ببرد.
اینجاست که نقش و جایگاه اجتناب ناپذیر پول در رابطه تولید سرمایه داری نمایان می شود. از ابزار، مکان و مواد و مصالح تولید گرفته تا استخدام کارگر، پول است که باید دخالت کند و برای شروع هر دوره ای از تولید، از قبل باید به مقدار کافی در اختیار باشد.
تنها به دلیل این خاصیت پول در نظام سرمایه داری است که مفاهیمی از قبیل سرمایه ثابت و متغیر، سرمایه پولی و سرمایه کالائی در نظام های پیشین تولیدی ناشناخته و غیر کاربردی هستند. پول در نظامهای گذشته کلید تولید را با خود حمل نمی کند و تولید بدون دخالت مستقیم پول انجام می گیرد. به عنوان مثال، دهقان برای کشت زمینی که چه به صورت اجاره ای و چه به صورت سهم بری در اختیار دارد، هر آنچه که برای کاشت و برداشت نیاز دارد، یا خود صاحب آن است، مانند نیروی کار و ابزارهایی که خود او می سازد، یا بطور قرضی با سررسید برداشت محصول تهیه می کند.
در ترکیب تولید سرمایه داری، اجزاء ترکیب تولید با دو نماد سرمایه کالائی و سرمایه پولی به دو قسم سرمایه ثابت و سرمایه متغیر تقسیم می شود.
یک قسم آن که سرمایه ثابت است، شامل زمین، ساختمان، ابزارها و ماشین آلات تولید و مواد و مصالح تولید از قبیل آب، برق، سوخت و غیره می باشد که باید قبل از شروع چرخه تولید آماده شوند و قسم دیگر، سرمایه متغیر است که باید به شکل پولی آن برای پرداخت دستمزد کارگر در طی چرخه تولید با فاصله های زمانی متناسب با مدت زمان دوران تولید و بر مبنای نوع توافق میان کارگر و سرمایه دار (روز مزد، مزد هفته ای یا مزد ماهانه) نزد سرمایه دار موجود باشد.
حالا چرا این دو قسم از سرمایه تحت عناوین سرمایه ثابت و سرمایه متغیر شناخته می شوند؟
سرمایه ثابت در شرایط عادی و غیر بحرانی دوره های متعدد تولید تقریباً یکسان و بدون تغییر است و به یک میزان بکار می رود.
اما آن بخش از سرمایه که حتماً به صورت پولی باید موجود باشد تا برای پرداخت مزد به کارگر بکار رود، ممکن است در دوره های متفاوت تولید در شرایط عادی و غیر بحرانی تغییر کاهشی پیدا کند. به عنوان مثال در دوره اول تولید یک کالا، یک میزان سرمایه ثابتی بکار گرفته می شود و متناسب با این سرمایه ثابت نیاز به مثلاً کار ده کارگر باشد که باید در ازای کارشان یک مبلغ معینی دستمزد دریافت کنند. برای دور دوم تولید همان کالا با بکارگیری همان میزان سرمایه ثابت، سرمایه دار با بکارگیری تکنولوژی نوین و ماشین آلات پیشرفته تر میزان بهرو وری از نیروی کار را از طریق تشدید استثمار کارگر از یک طرف و کاهش ارزش نیروی کار(در نتیجه کاهش ارزش نیروی کار، دستمزد کاهش می یابد) از طرف دیگر بالا می برد و درنتیجه به جای ده کارگر دوره اول، با هشت کارگر همان کالا را در همان مدت زمان دوره اول تولید می کند. بنابراین میزان سرمایه ای که برای پرداخت دستمزد کارگر مورد نیاز است، مدام با این روش که جزو ذاتی نظام سرمایه داری برای افزایش نرخ سود خود در ازای هرچه بیشتر کارگر را به فقر کشاندن است، در حال تغییر و رو به کاهش است.
جوانمیر مرادی